چهره ها

از شفادهندگان باستان تا روان‌پزشکان مدرن

 

مقدمه‌ای بر تاریخچه پزشکی «سایکوسوماتیک» در جهان و ایران
اگرچه تاریخچه واژه «سایکوسوماتیک» به اوایل قرن نوزدهم باز می‌گردد، اما مفهوم و ‌نگرش به بیماری‌های «سایکوسوماتیک» از قرن‌ها قبل و حتی در جوامع اولیه وجود داشته است. به عنوان مثال، در جوامع اولیه در حدود 10 هزار سال قبل از میلاد مسیح معتقد بودند که بیماری‌ها به دلیل نیروهای غیرمادی ایجاد می‌شوند، بنابراین راه درمانی که برای آنها پیشنهاد می‌دادند نیز غیرمادی و با روش‌هایی مثل جن‌گیری، احضار روح و غیره بود که هنوز هم برخی از این روش‌ها توسط شفادهندگان بومی و شمن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند…


جهان باستان

در سال‌های بین 2500 تا 500 سال قبل از میلاد که دوران تمدن‌های آشوری و بابل بود پزشکی تحت سیطره کامل مذهب بود و روش‌های درمان نیز از مذهب سرچشمه می‌گرفت. این نوع طب که در منطقه بین النهرین رایج بود به اعتقاد برخی محققان نوعی طب پسیکوسوماتیک بوده است. در دوران تمدن یونان نیز نوعی پزشکی کل‌نگر رایج بود. به عنوان مثال، بقراط معتقد بود که برای درمان بیماری‌های انسان پزشک باید اطلاعات کاملی از همه جنبه‌ها داشته باشد. افلاطون (429-347 ق.م) نیز در یکی از کتب خود نوشته است که: «یکی از نقص‌های اساسی در درمان بیماری‌ها این است که ما پزشکانی برای جسم و پزشکانی برای ذهن داریم، در حالی که این جسم و ذهن را نمی‌توان از هم جدا ساخت.» سقراط نیز می‌گوید: «همان‌طور که نمی‌توان چشم‌ها را بدون توجه به سر و سر را بدون توجه به بدن درمان کرد، بدن را نیز بدون توجه به ذهن نمی‌توان بهبود بخشید.»

در دوران تمدن رم (صد سال قبل از میلاد مسیح تا 400 سال پس از میلاد مسیح) طب جالینوسی که یک طب «کل‌نگر» بود، به صورتی فراگیر رایج شد. جالینوس معتقد بود که احساسات انسان در کنار عواملی مانند هوا، آب و غذا، کار، ورزش و تفریح، خواب و بیداری و گرسنگی و دفع از عوامل مهم تأثیرگذار در بیماری‌ها هستند. در قرون وسطی (سال‌های 500 تا 1450) پزشکی تحت سلطه «کلیسا» بود و «گناه» به عنوان علت بیماری‌های جسمی و روانی مطرح می‌شد. در همین دوران و در کشورهای اسلامی از جمله ایران طب جالینوسی توسط افرادی مانند ابن سینا، رازی و دیگران گسترش و توسعه زیادی یافته بود و هنوز هم طب کل‌نگر رایج بود.

 

پس از رنسانس
در دوران رنسانس (1500 تا 1700) مجددا تمایل به علوم طبیعی و کابرد آنها در پزشکی افزایش یافت و پیشرفت‌های زیادی در زمینه آناتومی، اتوپسی و اختراع میکروسکوپ رخ داد. در این دوران تأثیر ذهن روی جسم کاملا رد شد و «ارزیابی ذهن به مذهب و فلسفه سپرده شد.» در اوایل قرن نوزدهم «پزشکی مبتنی بر آزمایشگاه» که توسط پاستور و ویرشو معرفی شده بود غالب بود. در این دوران این اعتقاد رایج شد که منشا تمام بیماری‌ها در سلول است. در این دوران «تمام توجه پزشکان به درمان بیماری معطوف بود، نه خود بیمار.»

در اواخر قرن نوزدهم چند جنبش در پزشکی روی داد که مجدداً به تأکید روی جنبه‌های روانی بیماری‌ها منجر شد. اولین جنبش تحت تأثیر جنبش رمانتیسم رخ داد که معتقد بود تصورات انسان یکی از عوامل مهم است که در بیماری‌ها نقش دارد. در این دوران بود که واژه «سایکوسوماتیک» توسط «جان هینروث» (John Heinroth) استاد روان پزشکی دانشگاه لایپزیک و رهبر مکتب روان پزشکی ذهنی و معنوی در آلمان (سال 1818)به کار برده شد. وی این اصطلاح را به عنوان منشا بی‌خوابی مورد استفاده قرار داد، اما واژه «پزشکی سایکوسوماتیک» در سال 1922 که برای نخستین بار توسط «فلیکس دوچ» (Felix Deutsch) معرفی گردید.
دومین جنبش جنبش استفاده از هیپنوتیزم در درمان بیماری‌های به ویژه هیستریا بود که توسط افرادی مانند «شارکو (Charchot)» «برنهایم (Bernheim)» و «لیبو (Liebault)» و «الیوستون (Ellioston)» پایه‌گذاری شد.
سومین جنبش نظریه روان تحلیلی فروید بود که صورت‌بندی جدیدی را برای هیستریا ارایه می‌داد. در قرن بیستم حرکت‌های مختلفی در پزشکی سایکوسوماتیک ایجاد شد و در هر دوره غلبه با یک مکتب بود. در اوایل قرن بیستم تا نیمه این قرن مکتب روان تحلیلی غالب بود که با فروید آغاز و توسط افرادی مانند «فرنزی (Frenczi)»، «الکساندر (Alexander)» و «دونبار (Dunbar)» دنبال شد. اولین کتاب با عنوان «سایکوسوماتیک» در سال 1950 توسط الکساندر نوشته شد. در اواخر این دوره نوعی افراطی‌گری پیش آمد، به طوری که علت بسیاری بیماری‌ها حتی بیماری‌هایی که علت کاملا شناخته شده جسمی داشتند مشکلات روان شناختی می‌دانستند، اما برخی از این فرضیات در پژوهش‌های علمی تأیید نشد و تغییراتی در این ‌نگرش به وجود آمد که به ایجاد مکاتب جدید‌تری منجر شد. مکتب رایج بعدی مکتب سایکوفیزیولوژی بود که توسط افرای مانند «کانن (Cannon)»، «ولف (Wolf)» و «سلی (Selye)» پی‌ریزی و دنبال شد. در این مکتب فکری تأکید روی نقش سیستم اعصاب اتونوم در ایجاد بیماری‌های سایکوسوماتیک بود.
مکتب دیگر مکتب اجتماعی ـ فرهنگی بود. افرادی مانند «هورنای (Horney)»، «هالیدی (Holiday)» و «مارگرت مد (Margaret Mead)» روی نقش فرهنگ در ایجاد بیماری‌های سایکوسوماتیک تأثیر داشتند. «هولمز (Holmes)» و «راهه (Rahe)» نیز روی نقش استرسورهای اجتماعی در ایجاد بیماری تأکید می‌کردند.

مکتب دیگر مکتبی کل‌نگر بر مبنای «نظریه سیستم‌ها» بود که توسط «آدولف میر (Adolf Meyer)» برای نخستین بار مطرح گردید و در واقع مبنایی برای ارایه نظریه زیستی – روانی-اجتماعی توسط «جورج انگل (George Engel)» در سال 1977 شد. از جمله افراد معروف دیگر در این مکتب فکری «لیپوفسکی (Lipowski)» است که معتقد است داشتن رویکرد سایکوسوماتیک به همه بیماری‌ها ضروری است. او عوامل خارجی (عوامل بوم شناختی، عفونی، فرهنگی، محیطی)، عوامل داخلی (هیجانی)، ژنتیکی، جسمی، سرشتی و نیز تاریخچه کنونی و گذشته را از جمله عواملی می‌داند که باید در بررسی بیماران توسط پزشکان و نیز پژوهشگران مدنظر قرار بگیرند. این دیدگاه در واقع مبنای پزشکی سایکوسوماتیک مدرن است که شاخه‌های مختلفی مانند «سایکونورواندو کرینولوژی» و «سایکونوروایمونولوژی» دارد.

پزشکی سایکوسوماتیک در واقع یک حوزه بین رشته‌ای بین رشته‌های مختلف مانند طب داخلی، روان‌شناسی، روان‌پزشکی، انکولوژی و… است. «روان‌پزشکی رابط – مشاور» اما یک حوزه در درون روان‌پزشکی است. سازمان‌ها و انجمن‌های مختلف کشوری و بین‌المللی سایکوسوماتیک تاسیس شده است. از آن جمله می‌توان به انجمن سایکوسوماتیک آمریکا، آکادمی پزشکی سایکوسوماتیک، انجمن اروپایی پزشکی سایکوسوماتیک و کالج بین‌المللی سایکوسوماتیک اشاره کرد. در ژاپن و اروپا غیر از دپارتمان روان‌پزشکی یک دپارتمان پزشکی سایکوسوماتیک نیز در دانشکده‌های پزشکی وجود دارد. در این دپارتمان‌ها بیماران دچار اختلالات سایکوفیزیولوژیک درمان می‌شوند. درمان‌ها شامل روش‌های پزشکی مکمل مانند یوگا و مدیتیشن نیز می‌شود.

 

در آمریکا اصطلاح پزشکی سایکوسوماتیک و روان‌پزشکی رابط- مشاور با هم عجین هستند و گاه به جای هم به کار برده می‌شوند و بسیاری از روان‌پزشکان رابط- مشاور در بیمارستان‌های عمومی به درمان جنبه‌های روان‌شناختی بیماران جسمی می‌پردازند. پژوهش در زمینه جنبه‌های روان‌شناختی بیماری‌های مدیکال به بروز رشته‌های جدیدی مانند «سایکونفرولوژی»، «سایکوانکولوژی» و «سایکودرماتولوژی» منجر شده است. در سال 2003 هیات بورد روان‌پزشکی و نورولوژی آمریکا (ABPN) به طور رسمی پزشکی سایکوسوماتیک را به عنوان فوق تخصصی برای روان‌پزشکی تصویب کرد.

 

در ایران
مفهوم پزشکی سایکوسوماتیک در طب قدیم ایرانی و اسلامی و نیز در ادبیات و فرهنگ ما وجود داشته است. پزشکان معروف ایرانی مانند ابن سینا و رازی را در گذشته حکیم می‌خواندند، چون علاوه بر تسلط بر دانش پزشکی در سایر علومی که برای شناخت انسان و جهان لازم بود نیز مسلط و شهره روزگار خود بودند. رویکردهایی که این پزشکان به کار می‌بردند نیز نشان دهنده اعتقاد آنها به جنبه‌های روان‌شناختی و رفتاری در سبب شناسی و درمان بیماری‌ها بوده است. از آن جمله می‌توان به نحوه درمان یکی از شاهزادگان ایرانی توسط ابن سینا اشاره کرد. این شاهزاده می‌پنداشت که تبدیل به گاو شده و رفتاری شبیه به این حیوان را درپیش گرفته بود و ابن سینا با روشی که شبیه به رفتار درمانی امروزی است او را درمان کرده است. داستان معروف کنیزک عاشق و پادشاه که در مثنوی ذکر شده نیز نشان از توجه به جنبه‌های روان‌شناختی در درمان بیماری‌هاست. در ادبیات و فرهنگ ما نیز به این جنبه توجه زیادی شده:
«تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک دید جان به کس دستور نیست»

 

«پزشکی سایکوسوماتیک» در مفهوم مدرن آن در ایران برای اولین بار در اسفند ماه سال 1341 در سمپوزیومی با نام «سمپوزیوم برای مسایل سایکوسوماتیک، روان‌تنایی» در بیمارستان روزبه مطرح گردید. مرحوم استاد دکتر عبدالحسین میرسپاسی در دیباچه کتاب این سمپوزیوم در سال 1341 نوشته‌اند:
«مساله عوارض سایکوسوماتیک که در ده ساله اخیر همه جا شیوع یافته و مورد بحث می‌باشد، اولین مرتبه است که به پیشنهاد کادر فنی بیمارستان روزبه در کشور ما مورد بحث قرار می‌گیرد. افتخار ترتیب و تمشیت امور این بحث و تنظیم برنامه به اینجانب واگذار شده است. در تنظیم برنامه تعمدا سهم بیشتری برای همکاران غیر روان‌پزشک و غیرروان‌شناس تخصیص داده شده است، زیرا به عقیده ما، این مساله باید از حدود محدود و محصور رشته خاص تخصصی معینی تجاوز نماید. همه‌گیر و همه‌جانبه و شامل کلیه رشته‌های تخصصی پزشکی شود.»

استاد میرسپاسی در همین کتاب واژه‌های «روان‌تنایی» و «تن روانی» را به عنوان معادل سایکوسوماتیک در فارسی پیشنهاد کرده و ذکر کرده‌اند که این دو واژه را با همکاری جمعی از صاحب‌نظران دستور زبان فارسی از جمله دکتر جلال همایی انتخاب نموده‌اند. جالب اینکه در همان زمان با گذاشتن خط فاصله بین کلمات «روان» و «تن» موافق نبوده‌اند، چون به نوعی نشان‌دهنده جدایی این دو از هم است. دومین سمپوزیوم با عنوان سایکوسوماتیک در سال 1357 باز هم در دانشگاه تهران برگزار گردید.
از دیگر پیشکسوتان این حوزه در ایران جناب استاد آقای دکتر شکراله طریقتی هستند که تلاش‌های زیادی برای مطرح شدن و جا افتادن مفهوم پزشکی سایکوسوماتیک در بین سایر پزشکان داشتند. ایشان بیش از 35 مقاله و سخنرانی در این زمینه دارند و عضو ممتاز کالج بین‌المللی سایکوسوماتیک از بدو تاسیس آن هستند. همچنین اولین کتاب با عنوان «سایکوسوماتیک» به زبان فارسی در سال 1367 توسط ایشان تالیف گردید. از افراد پیشرو دیگر در رشته پزشکی سایکوسوماتیک می‌توان به جناب استاد آقای دکتر مرتضی مهاجر اشاره نمود که راه‌اندازی بخش روان‌پزشکی در بیمارستان طالقانی حاصل تلاش‌های چند ساله ایشان بود. در حال حاضر این بخش یکی از بخش‌های فعال در زمینه روان‌پزشکی رابط- مشاور در سطح کشور است.
در سال‌های بعد اگر چه در تعدادی از بیمارستان‌های عمومی سراسر کشور بخش روان‌پزشکی دایر گردید، اما فعالیت در زمینه روان‌پزشکی رابط- مشاور و پزشکی سایکوسوماتیک محدود بوده است. در دانشگاه علوم پزشکی ایران و در بیمارستان حضرت رسول اکرم(ص) با همت جناب آقای دکتر مهدی نصر اصفهانی بخش روان‌پزشکی رابط-مشاور از چند سال قبل ایجاد و فعالیت‌های خوبی انجام شده است.

پی‌نوشت: این نوشته با راهنمایی دکتر شکرالله طریقتی، استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تهیه شده است.

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

www.seemorgh.com/culture

منبع: salamatiran.com/ دکتر علی اکبر نجاتی صفا

 

مطالب پیشنهادی:

عطر درمانی در دنیای باستان

موزیک علیه مواد مخدر

به شهرت رسیدن بعد از بیماری!

 شگفتی‌های پزشکی ایران باستان در شاهنامه

خطرناک‌ترین فیلمهای دنیا!! +تصویر

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا