چهره ها

چهره‌های سینمایی و حوادث تلخ زندگی‌شان

  
چهره‌ها و حادثه‌ها
همه عضلات پایم پاره شد
ماه‌چهره خلیلی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون متولد 1355 در تهران است. او که فوق‌لیسانس معماری از دانشگاه اکسفورد انگلستان است، دوره بازیگری را در «متود اسکول» لندن گذراند و در سال 1382 برای اولین بار و برای بازی در فیلم «چشمان سیاه» بعد از 22 سال به ایران آمد. ماه‌چهره خلیلی، نوه مرحوم پروین سلیمانی نیز هست. او در سریال‌های «در چشم باد»، «مختارنامه» و «کلاه پهلوی» بازی کرده و در فیلم‌های سینمایی «نقاب»، «تله»، «سایه وحشت» و «سن‌پترزبورگ» ( که قرار است نوروز 89 اکران شود) ایفای نقش کرده است.
زمانی که با این بازیگر‌ صحبت کردم، تنها دو روز بود که گچ پایش را باز کرده بود. پایی که 40 روز در گچ بود، هنگام دویدن و بالا رفتن از تپه‌های شهرک سینمایی به آن روز افتاده بود. پایی که برای ساختن مجموعه «پابوس» آسیب دید، ماه‌چهره خلیلی را خانه‌نشین کرد، اما به او فرصت داد درباره آینده‌اش بیندیشد. خلیلی ماجرای آسیب‌دیدگی‌اش را توضیح می‌دهد: «مشغول ضبط مجموعه پابوس بودیم. داستان پرستاری است از زمان جنگ که عاشق شوهرش است و به بهانه دیدن شوهرش داوطلب می‌شود و لب مرز می‌رود. من نقش این پرستار را بازی می‌کنم و قرار بود تپه‌ای را به سمت بالا بدوم که ناگهان درد شدیدی در پایم احساس کردم. نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. احساس می‌کردم یک میله داغ داخل پایم فرورفته. بچه‌ها گفتند احتمالا گزیدگی عقرب است، چون در این تپه‌ها عقرب زیاد است، اما پزشکی که معاینه‌ام کرد نظر دیگری داشت.»
او را ابتدا به چند بیمارستان می‌برند و نهایتا در بیمارستان پارسیان پذیرش می‌شود. پزشک تشخیص می‌دهد که در اثر شدت ضربه بافت عضله پشت پای او پاره شده و دچار خونریزی داخلی شده است. پزشک تجویز می‌کند که ماه‌چهره، 40 روز فعالیتش را کنار بگذارد و پایش را تکان ندهد تا خونریزی تکرار نشود‌ و به همین دلیل پایش را گچ می‌گیرد.
خلیلی در این مدت بسیار اذیت شده است: «من خیلی فعالیت می‌کنم. همیشه ورزش می‌کنم و یکجا بند نمی‌شوم.
این مدت برایم خیلی سخت بود، اما فکر می‌کنم حتما دلیلی داشته که این اتفاق افتاده. شاید روح و روانم این اتفاق را رقم زده که نتوانم جسمم را تکان دهم تا کمی هم به روان خود برسم. در این مدت توانستم به چیزهایی که فرصتش نبود فکر کنم و برای چند سال آینده‌ام برنامه‌‌ریزی کنم.»

بینی‌ام در کشمکش با سارقان شکست
مهوش وقاری، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، سال 1333 در تهران متولد شد. او که مدرک کارشناسی علوم سیاسی دارد، بازی در سینما را از سال 1367 با فیلم «نار و نی» آغاز کرد. «مستاجر»، «مجسمه»، «سارا»، «زیر پوست شهر»، «یک وجب آسمان» و «نیش زنبور» از دیگر آثار او هستند. همسر او محسن قاضی ‌مرادی نیز بازیگر سینما و تلویزیون است.
کمتر بازیگری با خوش‌خلقی و وقار مهوش وقاری، حاضر است حادثه زندگی‌اش را تعریف کند. حتی وقتی که سرش شلوغ است، مهمان دارد یا برای خرید به مغازه رفته است.
22 بهمن 1386، فردای روزی که فیلمبرداری سریال «خانه شمعدانی» به کارگردانی محسن قصابیان در مشهد تمام می‌شود، وقاری تصمیم می‌گیرد به زیارت حرم امام رضا(ع) برود. در مسیر، دزدی کیف او را می‌زند و او که مقاومت می‌کند، در کش و قوس روی زمین می‌افتد و بینی‌اش می‌شکند.
می‌گوید: «ساعت 10 و نیم صبح بود. مادرم همراهم بود، اما شوکه شده بود و کاری نمی‌توانست بکند. گوشی‌های موبایل، پول و سایر مدارکم در کیفی بود که دزد زده بود. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که به هتل بروم و آقای قصابیان را خبر کنم.»
وقاری همراه با کارگردان به کلانتری می‌رود تا گزارش دهد. همزمان آمبولانس خبر می‌کنند تا او را به بیمارستان ببرند. اتفاق جالبی داخل آمبولانس می‌افتد که در آن زمان او را عصبانی کرده است: «امدادگرانی که از بیمارستان آمده بودند مرا شناختند و مدام در آمبولانس را باز و بسته می‌کردند تا دیگران برای دیدن من بیایند. من حالم واقعا وخیم بود و برای من تماشاچی می‌آمد که آن زمان از این موضوع ناراحت و آزرده شدم. در شرایط خوبی نبودم و نیاز به مراقبت سریع داشتم.»
وقاری ادامه می‌دهد: «با این‌که به من گفتند بینی‌ات شکسته و نباید سوار هواپیما شوی، با حال پریشانی که داشتم تصمیم گرفتم هر چه سریع‌تر به خانه برگردم. مجبور شدم حقیقت را پنهان کنم و در فرودگاه نگفتم بینی‌ام شکسته و با همان حال به تهران پرواز کردم.»

چه بلاهایی که سرم نیامد!
رضا توکلی، بازیگر سینما و تلویزیون، در سال 1339 در تهران متولد شد. کار در سینما را با ساخت فیلم‌های 16 میلی‌متری مستند داستانی، آموزشی و خبری شروع کرد و در اولین فیلم سینمایی خود بازیگری را به طور حرفه‌ای تجربه کرد. او بازی در مجموعه‌ها و فیلم‌های «سیمرغ»، «غریبه»، «روز شیطان»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «مریم مقدس» و «مردان آنجلس» را در کارنامه خود دارد. او در سریال عملیات 125 که هم‌اکنون از صدا و سیما پخش می‌شود نیز بازی کرده است.
آنچه در حرفه بازیگری زیاد است، حادثه است و رضا توکلی سهم بزرگی از این حادثه‌ها را برده. قسمت اول حادثه‌های توکلی را در این شماره می‌خوانید. نخستین حادثه‌ای که تعریف می‌کند، به زمانی مربوط می‌شود که همراه دوستانش عازم سفری کاری برای ضبط برنامه‌ای بود. می‌گوید: «جاده پر پیچ و خم و باریک بود و ما هم به آرامی داشتیم می‌رفتیم که ناگهان یک تریلی نفت‌کش از ما سبقت گرفت. میلی‌متری از ما رد شد. گفتم: خدایا! من این راننده را دوباره ببینم و به او بگویم لااقل اگر به فکر سلامتی خودت نیستی به فکر خانواده‌ات باش. به فکر کسانی باش که به تو وابسته هستند. دیر برسی بهتر از این است که سالم نرسی! جمله من هنوز تمام نشده بود که تریلی مستقیم رفت ته دره! بچه‌ها همه ریختند سر من که این چه حرفی بود زدی؟»
حادثه‌ای که اتفاق افتاده فیلم نیست اما شبیه فیلم‌های سینمایی است، چون ماشین به جای این‌که ته دره بیفتد و منفجر شود، از کمر روی تخته سنگ بزرگی می‌افتد که از دیواره دره بیرون زده بود‌. گیر می‌کند و به صورت معلق بین زمین و آسمان می‌ماند. جالب اینجاست که راننده آسیبی نمی‌بیند. توکلی ادامه می‌دهد: «راننده را سالم از درون ماشینش بیرون کشیدند و بعد هم با چرثقیل ماشینش را کشیدند بالا. خلاصه فرصت نشد من بروم و نصیحتش کنم.»
توکلی در ادامه می‌گوید که شغل بازیگری بویژه در ایران بسیار پر خطر است. امکانات نیست و معمولا از بدلکار استفاده نمی‌شود و به این ترتیب حادثه هر لحظه در کمین بازیگران است.

چند سال پیش وقتی که توکلی در سریال «زیر زمین» بازی می‌کرد، از یک سانحه جدی جان سالم به در برد. در توضیح این ماجرا می‌گوید:‌ «قرار بود من همراه یک ساک پول از دیوار یک خانه بالا بروم و بعد از لبه دیوار بدوم به روی پشت‌بام، خانه همسایه و بعد‌ از ارتفاع 12-10 متری داخل حیاط بپرم. یکبار این صحنه را تمرین کردم. موقع برگشت حواسم نبود و کتفم محکم خورد به تیرچه‌ای که از دیوار بیرون آمده بود. شانس آوردم و با یک پرش لبه دیوار را گرفتم‌ وگرنه از پشت پرت می‌شدم داخل حیاط و خدا می‌داند چه بلایی سرم می‌آمد.»
توکلی از اتفاقاتی می‌گوید که در سریال عملیات 125 برایش افتاده: «چه بلاهایی که سرم نیامد! یکبار بیهوش شدم! داشتیم صحنه آتش‌سوزی کارخانه را ضبط می‌کردیم. من خیلی نزدیک به صحنه آتش‌سوزی بودم. قرار بود نفسم بگیرد، سرفه کنم، سیاه بشوم و روی زمین بیفتم. دقیقا همه این اتفاقات افتاد. نفس کم آوردم، به سرفه افتادم و بیهوش روی زمین افتادم. جالب اینجاست که همین پلان را داخل سریال گذاشته اند و خواهید دید، اما مرا به حالت بیهوش از صحنه خارج کردند و داخل آمبولانس بردند. کلاه و لباسم را درآوردند و دستگاه اکسیژن گذاشتند تا به هوش آمدم.»

انگشت پایم شکست و زمین‌گیر شدم
هما خاکپاش، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، در سال 1339 در دامغان متولد شد. او فعالیت هنری خود را از سال 1365 آغاز کرد و در فیلم‌های سینمایی و سریال‌های بسیاری بازی کرد. ازدواج صورتی، غزل، شور عشق، قاصدک، مرد نامرئی، یحیی و لبه تیغ از آثار اوست. خاکپاش در زمینه چهره‌پردازی نیز فعالیت داشته است. مجموعه رستگاران آخرین کار خاکپاش بود که از سیما پخش شد.
وقتی با خاکپاش از چهره‌ها و حادثه‌ها و ضمیمه تپش صحبت می‌کنیم می‌گوید: «بگذارید از حادثه‌ای بگویم که بتازگی اتفاق افتاد. ما را برای شرکت در یک جنگ شادی به عنوان مهمان دعوت کردند. غیر از من عمو قلقلی و دستیارش هم در این برنامه شرکت داشتند و به خاطر استفاده از نام‌های ما، این برنامه که در گچساران استان فارس برگزار می‌شد، خیلی خوب فروش کرد، اما شرکت در این برنامه نتیجه‌ای جز شکستن انگشت پای من نداشت.»
خاکپاش توضیح می‌دهد که در شبی که در هتل اقامت داشته انگشت پایش با تخت برخورد می‌کند و می‌شکند: «پایم درد می‌کرد اما متوجه نشده بودم که انگشتم شکسته وقتی که به تهران آمدم بعد از مراجعه به پزشک و عکس گرفتن فهمیدم چه اتفاقی افتاده. من از گچساران با پای شکسته و دست خالی برگشتم. هیچ پولی به من ندادند و حالا هم هر چه تماس می‌گیرم،‌ تهیه‌کننده برنامه تلفن را جواب نمی‌دهد. می‌خواهم لااقل بگویم که چه بلایی سر پایم آمده است»!
این بازیگر از اتفاق افتاده بشدت دلخور است: «به خاطر وضعیت پیش آمده خانه‌نشین شدم و بازی در دو کار را هم از دست دادم. حدود 2 ماه است که برای راه رفتن هم مشکل دارم و مدت زیادی انگشتم را گچ گرفته بودم. نمی‌فهمم چرا بعضی‌ها اینکار را می‌کنند؟ با استفاده از اسم و تصویر هنرمندان بروشور چاپ می‌کنند و پلاکارد می‌زنند، بلیط می‌فروشند و جنجال به پا می‌کنند و آخر سر هم هیچ پولی به آنها نمی‌دهند.»
آیا مرجعی به شکایت او رسیدگی کرده است؟ خاکپاش پاسخ می‌دهد: «چنین مرجعی وجود ندارد. احتمالا در پاسخ خواهند گفت که در این برنامه‌ها شرکت نکنید، اما مگر می‌شود؟ این شغل من است. مثل این است که بگویند دیگر جلوی دوربین نرو. من عاشق حرفه‌ام هستم و به خاطر آن از مشاغل دیگری که داشتم، گذشته‌ام.»

فقط نصف تپه را رفتم، اما ناقص شدم
مینا بیوگ جعفرزاده، بازیگر تئاتر سینما و تلویزیون، در سال 1325 در خوی به دنیا آمد. او فعالیت خود را در رادیو از سال 1348 آغاز و بازی در سینما را از فیلم «فیل در تاریکی» در سال 67 شروع کرد. او در فیلم‌های سینمایی «برج مینو»، «دختری با کفش‌های کتانی»، «اخراجی‌های یک و دو»، «دلداده»، «چشمک» و «چارچنگولی» نیزنقش‌آفرین بوده است.
در زندگی کاری این بازیگر، حادثه زیاد اتفاق افتاده. او یکی از ماجراها را این طور تعریف می‌کند: «سال گذشته مشغول ضبط سریالی به کارگردانی آقای جواد افشاری در شمال بودیم. در یک صحنه باید از یک تپه با سرعت پایین می‌آمدم. گفتم من تمام تپه را نمی‌توانم بدوم. نصف تپه را کس دیگری بدود و نصف دیگر را خودم می‌دوم، اما همین نصفه را هم نتوانستم به خوبی و خوشی تمام کنم و از بالا به پایین پرت شدم. مچ پایم آسیب دید و در واقع ناقص شدم. دیگر از پله‌ها نمی‌توانم بالا و پایین بروم.»
بعد از این حادثه باقی سریال چه شد؟ جعفرزاده پاسخ می‌دهد: «ضبط را که باید تحت هر شرایطی ادامه داد. بعد از آن ماجرا به درمانگاه رفتم و بعد از باندپیچی پایم، دوباره سر صحنه برگشتم و کار را تمام کردم.»
اما تلخ‌ترین حادثه‌ای که جعفرزاده به یاد دارد ماجرای دیگری است: «هنگام ضبط فیلم سینمایی دلداده که فیلمی کمدی بود مادرم بشدت بیمار بود و آخرین روزهای زندگی‌اش را می‌گذراند. من با وجود شرایط بد روحی مجبور بودم که کارم را ادامه دهم. یک بار از ضبط برگشتم و دیدم مادرم از دنیا رفته است.»
این بازیگر به گفته خودش، وقتی سر صحنه است فراموش می‌کند که چه زندگی‌ای دارد و چه قدر ریتمش کندتر از جوان‌هاست. او از لحظاتی که پشت صحنه می‌گذرد به عنوان بهترین لحظه‌های زندگی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: «سریال خورشید خانم، تجربه بسیار خوبی بود. همه بچه‌ها جوان بودند و فقط من و یکی دو نفر مسن بودیم. سر آن کار اوقات خیلی خوشی داشتم. من همیشه می‌گویم دلیلی ندارد چون سنی از من گذشته است بی‌حوصله باشم و بقیه را اذیت کنم و بگویم سر و صدا نکنید. با جوان‌ترها به من خوش می‌گذرد.»

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

www.seemorgh.com/culture

منبع: jamejamonline.ir

 

مطالب پیشنهادی:

حوادث تلخ زندگی سه هنرمند ایرانی از زبان خودشان

 آبان؛ ماهی که اهالی فرهنگ را داغدار کرد

حوادث و سوانح تلخ سینمای ایران

رضا کیانیان: بازیگران صاحب ندارند!

ستاره‌های زن هالیوود که از بیماری دیابت رنج می‌برند! (+عکس)

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا