انرژیهای شفابخش در تمدنهای باستانی
در تمدنهای باستانی مانند چین، هندوستان و همینطور کشورهایی که در حوزهی فرهنگی این کشورها هستند مانند ژاپن، کره و مالزی، دربارهی ساختار بدن انسان و نحوهی عملکرد آن، باورهایی وجوددارد که با عقاید و تئوریهای علمی و آموزشی کشورهای غربی، در تضاد واضح است، هرچند در دهههای اخیر، این دیدگاهها در کشورهای اروپایی و آمریکایی طرفداران زیادی پیدا کردهاست.
در مکاتب هندی، ساختار یا کالبدشناسی بدن انسان، از چند لایهی مادی و انرژی تصورشده که به لایهی مادی آن، «کالبد غذایی» هم گفته میشود؛ به این اعتبار که درنهایت بدن انسان، از همان مواد و عناصر موجود در مواد غدایی اما با یک نظم مولکولی متفاوت، تشکیل شده است.
لایهی دیگر ساختار بدن، صفحهی «پرانایامائی» است که تصور میشود «پرانا»، یک انرژی کیهانیست که تمام جهان و کائنات را پرکرده و در جریان تنفس، همراه هوا و اکسیژن، به داخل بدن وارد میشود و در تمام جسم ما، جریان مییابد.
انرژی کیهانی یا انرژی «کی» در طب سنتی چین
طب سنتی چین با سابقهی بیش از 5هزارسال، معتقداست در ساختار بدن انسان در صفحهی «پرانائی»، یک شبکهی انرژی، مانند شبکهی آب یا گاز شهری وجود دارد که با جریانِ آزاد انرژی «کی» در این مسیرها، سلامتی، شادابی و تندرستی برقرارمیشود. اگر بهعلتی در این مجاری، انسداد یا اختلالی پیدا شود، انواعی از بیماریها و ناتواناییها پدید میآید. برای درمان بیماری و ناتوانی، باید این مجاری، با یک یا چند روش زیر باز شود:
– انجام حرکات موزون و چشمنوازی با نام «تایچیچوآن»
– تصویرپردازی ذهنی از نحوهی جریان انرژی «کی» یا شئ در بدن
– استفاده از یوگا، برای نمونه کاربرد «مدیتیشن» و…
در فلسفهی آیینی و درمانی هندوستان، علاوهبر باور به وجود شبکهی گستردهای برای انتقال انرژی در بدن، به وجود ایستگاههای تقویتکننده و هدایتکنندهای نیز از انرژی به نام «چاکرا» یا «چرخه» اعتقاد هست. در این مـکتب فلــسفی، روانشناختی و درمانی، دلیل بیماریها و ناتواناییهای جسمی و روانی، اختلال در توزیع انرژی حیاتی و کیهانی «پرانا» در بدن، بهویژه در «چاکراها» تصورمیشود و درنتیجه انتظار میرود با رفع اشکال و اختلال در «چــاکراها» و فعالشدن این چرخههای انرژی، بیماری هم درمان شود.
تشابه حیرتانگیز محل چاکراها با محل غدد مترشحه
مراکزی در بدن وجوددارد که در یوگا، آنها را محل استقرار چاکراها میدانند و درست در این محلها، 7 غدهی مترشحهی درونی قراردارد که با تولید و توزیع هورمونها، انرژی حیاتی بدن را تأمین میکنند! این مراکز چاکراها یا غدد مترشحهی درونریز، عبارتاند از:
– چاکرای مولادرا (با رنگ نمادین قرمز): در ریشهی ستون مهرههاست که در همین ناحیه، شبکهی رشتههای اعصاب «سمپاتیک» برای ترشح «آدرنالین» قراردارد.
– چاکرای سوداسیتها (با رنگ نمادین نارنجی): در محل غدد تناسلیست که هـورمونهای جنــسی مــردانه و زنــانه را تــولید و ترشح میکند.
– چاکرای مانیپورا به نشانهی قدرت (با رنگ نمادین زرد): در محل شبکهی خورشیدی مستقر است که این شبکه، در جلوی غدد «پانکراس» قراردارد و با ترشح هورمون مرتبط در سوخت گلوکز، مرکز تولید انرژی و قدرت در بدن است.
– چاکرای آناهاتا (با رنگ سبز): کانون عشق تصورمیشود که مجاور غدهی «تیموس» و در محل قلب قراردارد.
– چاکرای ویشودها (با رنگ آبی): جایگاه حقیقت است که در ناحیهی گلو و مجاور غدهی «تیروئید» قراردارد.
– چاکرای آجنا (با رنگ نیلی): کانون بصیرت تصورمیشود که در بین ابروها قراردارد و در لحظات تمرکز و تعمق، در این مکان، چینی در پوست ظاهرمیشود که مهمترین غدهی مترشحهی داخلی یا «هیپوفیز» در آن قراردارد.
– چاکرای ساهارا (با رنگ بنفش): به نشانهی رحمت، در رأس جمجمه و در جوار غدهی «صنوبری» قراردارد.
شگفتیهای چاکراها، محل و سلسلهمراتب استقرار آنها
– پلههای تکاملی و تعالی چاکراها مانند 7شهر عشق در سیر تکاملی عرفا، 7مرحلهی تعالی سالکان در طریقت مهر، 7خان اسفندیار، 7خان رستم برای کشتن دیو سفید و بصیرتبخشیدن به چشمانِ کورشدهی بزرگان اسیرشدهی ایران در محبس دیوان در مازندران است.
– در نحوهی استقرار چاکراها، 7رنگ آنها، کاملاً مشابه یا معادل 7رنگ در طیف نوری خورشید توسط یک منشور است.
– چاکراهای 1، 2، 3 و 4 به دوران خامی، کودکی و جوانی انسان مربوط میشود که با حس مبارزهجویی، بهدنبال بقای خویش، مباحث و مسائل جنسی، قدرتنمایی و عشق، است که این رنــگها، مــحرک و هیجانانگیز هستند اما رنگهای قرمز، نارنجی و زرد، از قسمت کمانرژی طیف نوریست، درحالیکه رنگهای آبی، نیلی و بنفش بهدلیل فرکانس زیادشان، بسیار پرانرژی و درعینحال، آرامبخش هستند.
تهیه شده توسط: مجله شادکامی و موفقیت/ دکتر جمالیان
www.seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
عطر درمانی در دنیای باستان
جبران خلیل جبران و عقده اودیپ
رابطه نوشتن و آرامش!
ریشههای تئاتردرمانی در نظریههای ارسطو
6 فرد مشهوری که به احتمال زیاد در اثر پرخوری مردهاند!!