چهره ها

گپی با سیدحسام‌الدین سراج از سلامت تا موسیقی

نه، من پشیمان نیستم!
صراحت لهجه دارد ولی اگر نخواهد سوالی را پاسخ بدهد، می‌داند چطور خودش را از آن خلاص کند….
 شعر و موسیقی را خوب می‌شناسد و گاهی دست به قلم هم می‌شود. متولد 1337 است و از ته لهجه‌اش می‌توان فهمید که اهل اصفهان است. سیدحسام‌الدین سراج، یکی از اهالی خوش‌نام موسیقی سنتی کشورمان است که به‌رغم تمام بی‌مهری‌هایی که معتقد است به این نوع موسیقی می‌شود، هنوز آن را به‌صورت جدی دنبال می‌کند. از این هنرمند تاکنون آثار متعددی منتشر شده ولی شاید بیشتر مردم، او را با «این کیست این، این کیست این» مولانا و «ملکا»ی پیش از اذان بشناسند. با او از موسیقی و تاثیر آن بر سلامت و همچنین از موسیقی سنتی خودمان و مشکلات آن حرف زده‌ایم.


 آقای سراج! شما به عنوان یکی از چهره‌های شاخص موسیقی سنتی کشورمان، وضعیت سلامت هنرمندان فعال در این رشته هنری را چطور ارزیابی می‌کنید؟

متاسفانه باید بگویم که در جامعه ما به خاطر شرایط نامشخصی که بر موسیقی حاکم است،  موسیقی و موسیقیدان هر روز بیشتر از دیروز تضعیف می‌شوند و با این وضع، طبیعی است که موسیقیدان مشکل ارتزاق پیدا می‌کند و در ارایه اثر خود دچار مشکل می‌شود. تشویقی هم از سوی دولت در این عرصه انجام نمی‌گیرد. ضمن اینکه موسیقی جایگاه صنفی مشخصی هم در کشورمان ندارد و تامین معیشت موسیقیدانان در کشور انجام نمی‌شود و طبیعی است که این مسایل، هنرمند را تحت فشار قرار می‌دهد.


 و این مساله چه پیامدی دارد؟

خب، موسیقیدان به دلیل غم نان به اجبار از علاقه و عشق خود دور می‌شود و در مقابل، تهیه‌کنندگان هم برای تولید آثار نزد موسیقیدان‌های ارزشمند نمی‌روند و سراغ جوان‌هایی می‌روند که علاقه به مشهور شدن دارند و خیلی‌هاشان حاضرند هزینه انتشار اثر را نیز خودشان پرداخت کنند. در این شرایط، طبیعی است که وضعیت موسیقی اصیل ایرانی هر روز بدتر و بدتر خواهد شد.


 یعنی شما هم با این‌جور مشکل‌ها روبه‌رو هستید؟

من جدا از جامعه موسیقی‌ نیستم و طبیعی است که با همین مشکل‌ها مواجه‌ام. رشته تحصیلی من معماری بوده و قطعا فکر می‌کنم اگر در شاخه تحصیلی‌ام فعالیت می‌کردم، وضعیت مالی بسیار مطلوب‌تری نسبت به الان داشتم. اما به دلیل عشقی که به موسیقی دارم، به این فضا وفادار مانده‌ام.


 پشیمان هستید؟

نه، من پشیمان نیستم! چرا باید پشیمان باشم؟ حس می‌کنم کارهایی کرده‌ام که عده‌ای از آن تاثیر گرفته‌اند؛ تاثیری متقابل که من نیز از آن سود می‌برم. گمان من این است که این کار برای من دارای ارزش بیشتری نسبت به ساخت و ساز دارد. معمار و ساختمان‌ساز زیاد است و فکر می‌کنم اگر در این سو فعالیت کنم موثرتر خواهم بود. من بر این باورم که موسیقی می‌تواند برای جامعه مفید باشد و آن را ترقی دهد اما یک هنرمند موسیقیدان نیاز به حمایت دارد تا به دور از دغدغه‌های مالی و غم نان بتواند آثار هنری خود را خلق کند.


 به نظر شما موسیقی سالم چه نوع موسیقی‌ای است؟

در یک نگاه کلی، موسیقی هر چه زلال‌تر و خالص‌تر باشد، به فطرت انسان و طبیعت او نزدیک‌تر و برای او قابل‌قبول‌تر است. این یک جریان کلی در طبیعت است. هر پدیده‌ای که به طبیعت وفادارتر باشد، دلپذیرتر و قابل‌قبول‌تر است. موسیقی هم از این جنس است. یعنی وقتی شما موسیقی ملل یا موسیقی اقوام را بررسی می‌کنید، می‌بینید هر چه بیشتر به دامان طبیعت می‌روند و هر چه بیشتر به خود رجوع می‌کنند، دلنشین‌تر و گیراتر هستند.


پس با این تعریف، موسیقی‌های جدید را سالم نمی‌دانید!؟

بیشتر موسیقی‌هایی که امروز در دنیا به عنوان موسیقی سینتی ‌سایزری مطرح می‌شود، دارای ناخالصی‌های زیادی است. شنیدن خود این صداها وقتی به‌صورت آماری مورد بررسی قرار می‌گیرد، یک صدای خالص و طبیعی تلقی نمی‌شود و گوش را آزار می‌دهد. زیرا نوع فرکانس آن مصنوعی است؛ فرکانسی که از سازی مثل نی یا تار می‌شنویم یک فرکانس طبیعی است و فرکانس طبیعی برای انسان آزاردهنده نیست. ولی در اکثر موسیقی‌های جدید، نوع صدا و جنس آن آزاردهنده است. متاسفانه زمانه ما، زمانه‌ای‌ است که موسیقی را هم موسیقی اسنک کرده است؛ موسیقی‌ای است که زاده سینتی‌سایزر و سازهای الکترونیک و امثال آن است و بیشتر جوان‌ها هم به دلیل اینکه راه میان‌بر را یافته‌اند به سمت آن گرایش پیدا کرده‌اند. پیامد اصلی این اتفاق، جدایی از فرهنگ است که در پی این اختلاف‌ها به وجود می‌آید و جدایی از فرهنگ‌ خودی، کم‌کم پررنگ‌تر می‌شود و این مساله در بلندمدت، مشکل‌ساز خواهد بود.


موسیقی سنتی را چطور می‌بینید؟

ما موسیقی‌ای را سازنده تلقی می‌کنیم که بتواند در زمان لازم آرامش‌بخش باشد، در موقع لزوم هیجان بدهد، به فراخور حال ایجاد حالت حماسی کند و زمانی هم، برعکس، بتواند ایجاد حزن و غم کند و همه اینها برای روح انسان لازم است. درست مثل وقتی که در مورد داروهای مختلف صحبت می‌کنیم. این داروها هر کدام تاثیری بر بیمار می‌گذارند. نمی‌توان با اتکا به اینکه یک دارو آرام‌بخش است آن را برای هر کسی مفید دانست. موسیقی هم همین‌طور است. در حقیقت فرد با توجه به نیاز و موقعیت خود باید موسیقی دلخواه خود را انتخاب کند و ساختار موسیقی سنتی ما در حقیقت ترکیبی از همه این حالت‌ها را در خود دارد و از این جهت کامل است.


 کمی اغراق‌آمیز نیست؟!

نه! آغاز موسیقی سنتی با یک پیش‌درآمد است که هم‌زمان با اینکه آرامش می‌‌دهد، شنونده را با فواصل گام آشنا ‌‌کرده و ذهن را با فضای موسیقایی همراه می‌کند. پس‌ از این آرامش برای جلوگیری از یکنواخت شدن، چهار مضراب نواخته می‌شود؛ بخشی از موسیقی سنتی که با وجود ریتمیک بودن، شتاب هم دارد ولی گام‌ها و فواصل عرضی خود را در همان دستگاه حفظ کرده است. در مرحله بعد، ساز و آواز قرار دارد که پس از آشنا شدن با گام دستگاه، می‌تواند حالت لذت‌بخشی را برای شنونده ایجاد ‌کند. در این مرحله شعر هم وارد موسیقی می‌شود که بیانی حکیمانه را به ذهن راه می‌دهد. هم‌راستا شدن این موسیقی و کلام با توجه به حالت آرام و متر آزاد آواز تاثیرگذاری فراوانی برای مخاطب به دنبال دارد. پس از ساز و آواز نیز تصنیف خوانده می‌شود که شعر را در خود حل می‌کند و به شنونده ارایه می‌دهد و در نهایت یک رِنگ، پایان‌دهنده این روند است که می‌تواند ذهن شنونده را به اشباع برساند.


 به نظر شما آفت موسیقی سنتی امروز ما چیست؟

خیلی از مسایل وجود دارند که اگر به آنها عمیق نگاه کنیم به نوعی آفت این نوع موسیقی محسوب می‌شوند. یکی از آنها تلفیق‌های نامربوط و نابجاست که ظرف و مظروف با هم تطابق ندارند؛ مثلا استفاده از سازهای سنتی در موسیقی پاپ که در این دوره رواج زیادی هم دارد.


 یعنی این بد است؟!

نه اینکه بد باشد؛ ولی خب، تناسب ندارد. موسیقی پاپ موسیقی‌ای است که محدوده و مرز ندارد و می‌تواند بسیار گسترده‌تر از زمان کنونی‌ هم باشد و وقتی ساز سنتی را به زور وارد این عرصه می‌کنیم، هویت این ساز را از بین می‌بریم. در واقع بعد از این عمل موسیقی پاپ همچنان پاپ محسوب می‌شود ولی ساز سنتی دیگر دارای آن اصالت نیست. یکی دیگر از مهم‌ترین آفت‌های موسیقی سنتی این است که موسیقیدان اعتقاد خود را به شاخه هنری خود از دست بدهد. وقتی که این هنرمند به عنوان یکی از پایه‌های اصلی ایجاد هنر، حس کند که کار او عبث است، موسیقی سنتی ما آسیب خواهد دید و متاسفانه در جامعه، به‌طور دایم این موضوع به موسیقی‌دانان موسیقی سنتی‌ ما القا می‌شود. مدام از سوی تهیه‌کنندگان از آنها خواسته می‌شود که به شکلی این موسیقی را عامه‌پسند کنند و موسیقی سنتی را به شکلی ارایه دهند که بازگشت مالی آنها تضمین شود. در این وضعیت هیچ توجهی به ماهیت موسیقی سنتی نمی‌شود و حالا فکر کنید که یک هنرمند، در این آشفته‌بازار، هم باید خود را در برابر این‌ آسیب‌ها حفظ کند، هم نوآور‌ی‌های اصولی را در کارش داشته باشد تا از تکرار و کسالت‌آور بودن پرهیز کرده باشد.


 پس مخالف نوآوری نیستید؟

مسلما اینکه مدام به گذشته موسیقی ببالیم و به نواختن و بازخوانی کارهای گذشته بپردازیم، اگرچه گاهی لازم است ولی تنها بخشی از رسالت یک هنرمند است. نیاز به خلاقیت، چه در آواز و چه در تصنیف، همواره وجود داشته و دارد. تنها آثاری قابلیت‌ ماندگاری پیدا می‌کنند که مخاطب، آنها را بپذیرد و مخاطب نیز آثاری را مورد توجه قرار می‌دهد و به خاطر می‌سپارد که دارای خلاقیت و نوآوری باشد.


داشتید از آفت‌های موسیقی سنتی می‌گفتید.

بله، آفت دیگر در کشور ما در این عرصه، عدم حمایت است. متاسفانه هیچ حمایتی از موسیقی سنتی در کشور ما صورت نمی‌گیرد. با وجود اینکه این موسیقی متعلق به این سرزمین است و ایران مهد این نوع موسیقی است ولی هیچ حمایت جدی‌ای از آن انجام نمی شود و هرچه هست، ظاهری است. برگزاری کنسرت، سالن، مجوز و بسیاری از مسایل دیگر موسیقی سنتی را تحت فشار قرار می‌دهد و این هنر برای باقی‌ماندن و سر پا ایستادن همیشه باید مجاهده کند. در واقع شرایط در حال حاضر به نحوی است که این هنر در کشورما واقعا مظلو‌م است.


 چرا؟

این موضوع می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد. متاسفانه این نگاه در بین عامه مردم و گاهی حتی در بین مسوولان وجود دارد که اگر یک گروه مثلا چهل ‌نفری یک ارکستر سمفونیک به اجرای موسیقی بپردازند، بهتر و هنرمندانه‌تر از این است که یک گروه کوچک‌تر، اجرای موسیقی سنتی داشته باشد ولی این نکته را درک نمی‌کنند که زیبایی‌شناسی این دو نوع موسیقی با هم متفاوت است. مضاف بر اینکه موسیقی سنتی، ریشه در فرهنگ ما دارد.
 

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

www.seemorgh.com/culture

منبع: salamatiran.com

 

 

مطالب پیشنهادی:

چرا آواز سراج را دوست دارم؟!

با حسام‌الدین سراج آهنگساز، مدرس موسیقی و خواننده

گفتگو با سراج؛ خواننده‌ای که خاطره‌ها از او داریم…

موسیقی درمانی

اثر موسیقی بر ذهن ‌کودکان

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا