نظر شما درباره فاصلهها چیست؟!
پرسشی از چهرههای علمی، فرهنگی و هنری
مانند همیشه داستان از اختلاف بین نسلها آغاز میشود. پدری که حرف پسر را نمیفهمد، پسری که روزگار پدر را درک نمیکند و خانوادهای که اعضای آن کمکم از هم دور میشوند….
«فاصلهها» یکی از سریالهای پرمخاطب شبهای گرم تابستان است که عده زیادی از علاقهمندان را به دنبال خود میکشد. تقریبا همه بینندگان این سریال حدس میزنند که «فاصلهها» هم مانند نمونههای قبلی خود به خیر و خوشی و یک نتیجه اخلاقی کلیشهای به پایان برسد، ولی استفاده دستاندرکاران تولید این سریال از تکنیکهای متنوع تا امروز آنها را پای گیرنده نگه داشته است.
حسین سهیلیزاده، کارگردان این سریال که پیش از این نیز ساخت مجموعه «دلنوازان» را در کارنامه کاری خود دارد از ابتدای پخش «فاصلهها» با اظهارنظرهای مختلفی از سوی منتقدان و کارشناسان حوزههای مختلف روبهرو بوده است. اظهارنظرهایی که هر چند شاید تاثیری در روند این سریال نداشته باشند ولی قطعا میتوانند در ساخت مجموعههای بعدی راهکارهایی را به سازندگان و مسوولان صدا و سیما در جهت رفع نقایص و ضعفها نشان دهند.
نظر روانپزشک
دکتر میترا حکیم شوشتری روانپزشک کودک و نوجوان
«فاصلهها» برای کودکان خطر دارد
یکی از رسالتهای تلویزیون این است که اگر آموزشی ارایه نمیدهد لااقل بدآموزی نداشته باشد. فاصلهها و برنامههایی از این دست هیچ نکته مفیدی برای کودکان ندارند و فقط در آنها ایجاد ترس میکنند. کودکان با دیدن این برنامهها احساس میکنند جامعه جای خطرناکی است. حتی اگر ترس هم در آنها ایجاد نشود با مسایلی روبهرو میشوند که اصلا نیازی نیست به آنها فکر کنند.
روابط خارج زناشویی که در این سریالها مطرح میشود تاثیرات بسیار منفیای روی کودکان دارد.
این نکته هم قابلتامل است که کودکان این سریال را دوبار در روز میبینند. یعنی این سریال بعدازظهر روز بعد هم تکرار میشود و این زمانی است که کودکان بینندگان اصلی تلویزیوناند. کودکان این سریال را میبینند در حالی که مسایلی که در آن مطرح میشود مربوط به دنیای آنها نیست.
بچهها به خصوص در سنین زیر 12 سال که تفکر انتزاعی در آنها شکل نگرفته و به مسایل خیلی ظاهری و سطحی نگاه میکنند و زود همه چیز را تعمیم میدهند، باید با مسایلی که مربوط به سن خودشان است برخورد کنند ولی متاسفانه فاصلهها و سریالهای شبیه به آن تبدیل به یک برنامه روزانه خانوادگی شدهاند و خانوادهها هم که از زیانهای آن اطلاع ندارند هیچ مدیریتی بر آن ندارند.
نظر نویسنده
رهبر قنبری نویسنده و کارگردان
این نوع روایت برای قشر فرهیخته، مطلوب نیست
به طور کلی میتوان گفت بیشتر آثاری که به شکل سریال و فیلمهای تلویزیونی ساخته میشوند، بیشتر از اینکه سینما محسوب شوند، نوعی روایت هستند. تعدادی روایتهای رادیویی که باید تقطیع شود و تعدادی گوینده بازیگر در مقابل هم بایستند و گفتوگو کنند. ممکن است فضاهای گفتوگوی آنها از کوچه به خانه از خانه به خیابان یا جاهای دیگر منتقل شود ولی اتفاقی که میافتد این است که فقط یک گفتوگو است. اگر بسیاری از این داستانها را بدون تصویر و تنها از طریق صدا دنبال کنیم میتوانیم از موضوع آگاه شویم یعنی ارتباط تنها یک ارتباط شنیداری است و این مساله نمیتواند فرم درستی از یک ارتباط تصویری باشد.
مشکل عمدهای که در اینگونه برنامهها وجود دارد این است که سازنده تمام موضوعاتی که ممکن است به ذهن مخاطب متبادر شود را به صورت آماده مقابل او میگذارد و به این طریق جلوی تخیل او را میگیرد و فرصت ایجاد اندیشهای مضاعف به کلی از بیننده گرفته میشود و او تنها به شکل یک عضو منفعل – و نه خلاق- بیننده ماجراست. به نظر من داستان سینمایی مانند سوییچ زدن یک اتومبیل است که باید سوییچ مغز مخاطب را روشن کند. داستانهایی که در حال حاضر در اغلب موارد با آن روبهرو هستیم به ذهن بیننده سوییچ نمیزنند بلکه خود وارد اجزای متعدد ذهن او میشوند، ذهن او را واشکافی میکنند و فرصت تفکر را از مخاطب میگیرند.
این نوع روایت فقط میتواند برای قشر عقیم جامعه مطلوب باشد. منظور از قشر عقیم، گروههای کمسواد و غیرفرهیخته جامعه هستند که لزوم تفکر خلاق را نیز حس نمیکنند.
کیانوش عیاری
کارگردان سینما و تلویزیون
با حضور مقوله روانشناسی برسینما و تلویزیون مخالفم!
در چند سال اخیر موضوعی که همواره به صورت یک حاشیه دایمی در کنار سینما و تلویزیون وجود داشته و دارد بحث در مورد مسایل روانشناسی این برنامهها است؛ موضوعی که شاید بیش از همه در این سالها آثار بسیاری از کارگردانان و هنرمندان سینما و تلویزیون را مورد نقد و ریزبینی قرار داده است.
اما حقیقت این است که این حساسیت بیش از حد باعث میشود تا فیلمساز نتواند در تامین نیازهای هنری اثر، کار قابلتوجهی را انجام دهد. در واقع این نوع نگاه به آثار سینمایی یا تلویزیونی، سازندگان اثر و ماهیت و محتوای آن را به سوی بررسی و تحلیل جدا از تصویر سوق میدهد و این کار به ماهیت تصویری این آثار لطمه وارد میکند. بنابراین بهعنوان یک فیلمساز با حضور مقوله روانشناسی در آثار سینمایی و تلویزیونی مخالف هستم.
نظر جامعهشناس
دکتر محمدعلی الستی جامعهشناس
صورت جدیدی از یک مشکل قدیمی
سریالهای خانوادگی ویژگیهایی دارند که به صورت عادت درآمده است و در نهایت به ایجاد یک نوع سلیقه در جامعه منجر شده است که میتواند واکنشهایی را هم به دنبال داشته باشد.
طبیعی است در جامعه ما عادت بر این شده که سریالها نتیجه خوبی داشته باشند و نیکی بر بدی پیروز شود و در نهایت نتیجهگیری نهایی ما از سریالها یک نتیجهگیری اخلاقی باشد.
سریال «فاصلهها» هم از این قاعده مستثنا نیست و همین تقابل را دارد. البته این تقابل پیشرفتهتر از گونههای قبلی خود است و اندکی از سیاه و سفید بودن شخصیتها کاسته شده است. در این سریال به نحوی تلاش شده از هر دو منظر به این موضوع نگاه شود و توازن تا حدودی حفظ شود. با این حال کاملا پیداست که سمت حق و سمت باطل کاملا از قبل، توسط کارگردان و نویسنده تعیین شده است.
این سریال میخواهد بهگونهای به چالش کشیدن نمادها و الگوهای نسل گذشته و نسل امروز را به نمایش بگذارد؛ چالشی که موجب اختلاف و ایجاد گسست بین همین نسلها شده است. سازندگان این مجموعه به نحوی قصد دارند صورت جدیدی از یک مساله قدیمی را به نمایش بگذارند و برای بهتر و پررنگتر نشان دادن آن کمی اغراق را هم چاشنی کار خود کردهاند که البته در برخی موارد خیلی غیرواقعی بهنظر میآید. عدهای اعتقاد دارند که پرداختن به این موضوع با این شکل کمی نخنما شده است که البته همینطور هم هست. این آدمهای بد و خوب و تقابل آنها از نظر محتوایی کمی تکراری هستند ولی در عین حال باید به این نکته هم توجه داشت که روی آوردن سازندگان به محتواهای جدید نوعی ریسک است و ممکن است استقبال مخاطب و مسوولان را هم به دنبال نداشته باشد. در واقع ذایقه مردم به این نوع سبک عادت کرده است و اگر الان به نظرسنجیهای مردمی رجوع کنیم، خواهیم دید که همین موضوع نخنما میلیونها نفر طرفدار بین مردم دارد که هر شب منتظرند تا ادامه ماجرا را ببینند.
اما انتقادی که در این مورد مطرح میشود این است که این عادت دادن مردم به یک ذایقه، شیوه و نگرش خاص و ایجاد اعتیاد تدریجی در آنها برای دنبال کردن این نوع برنامهها چندان درست نیست و شاید این همه استقبالی که از این سریالها و سریالهای مشابه میشود به دلیل اعتیادی باشد که نوع نگرش سازندگان و مسوولان در مردم ایجاد کرده است.
نظر روزنامهنگار
دکتر حسین قندی روزنامهنگار
«فاصلهها» تأثیرگذار نیست
به نظر من اولین مشخصه یک سریال تلویزیونی موفق این است که بتواند طوری وارد خانواده شود که مخاطب خود را جذب کند. در این صورت میتوان امیدوار بود که افراد به جای پیگیری سریالهای ماهوارهای برنامههای ساخت داخل را دنبال کنند. اما متاسفانه در حال حاضر اکثر سریالهایی که ساخته میشود چندان مورد قبول مخاطبان نیست و تاثیری بر ذهن، نگاه و درک آنها ندارد.
روابط در این سریالها اغلب بسیار سرسری گرفته میشود و این مساله میتواند بر مخاطب اثر منفی نیز بگذارد. در همین سریال «فاصلهها» پدر تمایل دارد دوست فرزند خود را ملاقات کند. به دیدار او میرود، تهدید میکند و… اینها همه اتفاقاتی است که در یک بستر نه چندان منطقی و بدون هماهنگی با واقعیتهای جامعه شکل میگیرد. اگر به این سریال نه فقط برای گذراندن وقت که به عنوان یک سریال با تعریف واقعی نگاه کنیم، دیدن تنها 20 دقیقه از یک قسمت آن هم میتواند حوصله را سر ببرد.
من بهعنوان یک مخاطب فکر میکنم «فاصلهها» مفهوم خاصی ندارد و تاثیرگذار نیست و اگر بخواهیم آن را با سریالهایی مثل «دلنوازان» یا «باغ شیشهای» مقایسه کنیم به نظر من این دو سریال قویتر از «فاصلهها» بودند.
نکته دیگری که در فاصلهها و سریالهایی از این دست در چند سال اخیر به طور مکرر وجود داشته، حضور برخی بازیگران خاص و تکراری در این سریالهاست. به نظر میرسد کارگردانان و سازندگان این نوع سریالهای تلویزیونی به دلایل خاص ترجیح میدهند همواره از همان گروه ثابت در سریالهای خود استفاده کنند. تکرار شدن یک چهره به صورت مکرر در یک سریال زمانی مخاطب را دلزده نمیکند که بازیگر در نقش جدید خود بتواند نقش متفاوتی نسبت به بازیهای قبلی خود برای ارایه داشته باشد که این موضوع کمتر در سریالهای ما دیده میشود. در کل به نظر نمیرسد که پخش سریالهای چند قسمتی به صورت هر روز مشکل خاصی داشته باشد ولی نکته مهم این است که چیزی بسازیم که حرفی برای گفتن داشته باشد و آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند مخاطب تلویزیون را شیفته خود کند.
نظر بازیگر
مریم کاویانی بازیگر سریال فاصلهها
نگرانم که پایان «فاصلهها» به بیراهه برود
اینکه فاصلهها سریال موفقی بوده یا نه و اینکه آیا تاثیر مثبتی در زندگی مردم گذاشته را باید به عهده منتقدان و خود مردم گذاشت اما از آنچه که از بازخوردهای این سریال در اجتماع میتوان دید به نظر میرسد این سریال نسبتا موفق بوده است.
اگرچه عدهای بر این اعتقادند که ممکن است سریال تاثیر اجتماعی منفیای را بر مخاطب خود بگذارد، من فکر میکنم میتوان به گونهای دیگر هم به موضوع نگاه کرد. یک مثل قدیمی هست که میگوید: «ادب از که آموختی… از بیادبان». چرا باید همیشه جنبه منفی یک رویداد مورد توجه قرار گیرد. شاید از منفیترین و بدترین پیامها بتوان بهترین برداشتها را داشت و این مساله به نگاه ما بستگی دارد. اگر نگاه ما به هر موضوعی منفی باشد، جز برداشت منفی از آن نخواهیم داشت.
پرسش دیگری که در خصوص حضور بازیگران در این سریالها مطرح میشود این است که آیا حضور مکرر در سریالهای متوالی، بازیگر را به تکرار نخواهد کشید؟! من اینطور تصور نمیکنم چون هر وقت که سازندگان حس کنند بازیگری به تکرار رسیده است به سراغ او نخواهند رفت. یک بازیگر وظیفه دارد تا زمانی که فرصت هست و مجال دارد برای تجربهاندوزی و عرضه هنر خود تلاش کند.
در کل از این مجموعه و روند آن راضی هستم و تنها دلواپسی من در مورد ادامه و پایان داستان است. آنچه در این مورد حس میکنم این است که در بخشهایی ضعف نویسندگی وجود داشت. چون هنوز در حال فیلمبرداری قسمتهای پایانی هستیم نمیتوان در مورد آن نظر قطعی داد. نگرانی من این است که مجموعه در پایان به بیراهه برود و در ادامه تحلیلهای اشتباهی رخ دهد
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/cullture
منبع: salamatiran.com
همه شخصیتهای فاصلهها که باور کردنشان سخت است!!
گزارش تصویری سریال «فاصلهها»
با نیما شاهرخشاهی درباره حضورش در «فاصلهها» و سریال ماه رمضان
شبهای ارشاد با فاصلهها!
نگاهی به سریال «فاصلهها»