چهره ها

الیکا عبدالرزاقی از استرس‌های هنرپیشگی می‌گوید!

 

ضربان قلبم به هزار می‌رسد!
تا این لحظه در زندگی‌اش سه بار پایش شکسته، آرزو دارد ای کاش یک باشگاه 24 ساعته برای خانم‌ها وجود داشت، می‌گوید یک بازیگر خوب واقعا نیازی به چهره خوب ندارد و حتی گاهی ممکن است بازیگری بینی خیلی بزرگی داشته باشد و این بینی بزرگ یک چهره اشرافی برای او ساخته باشد یا یک ابهت خاص به او داده باشد….
اعتراف می‌کند یک هفته‌ای است که تصمیم جدی گرفته به پوستش رسیدگی کند و می‌گوید: اتفاقا پیش یک دکتر پوست رفتم و گفتم که من تقریبا هر روز گریم می‌شوم و اصولا در زندگی‌ام ضدآفتاب استفاده نکرده‌ام! می‌گوید آدم استرسی‌ای نیست اما در بازیگری برای رفتن روی صحنه دقیقا قبل از گفتن 1-2-3 چیزی به اسم قلب قلبش، به جای قلب یک تلمبه عجیب و غریب و بزرگ می‌زند که نفس‌اش را بند می‌آورد طوری که ضربان قلبش به هزار می‌رسد، این مدل اوست!
مدل «الیکا عبدالرزاقی» که این روزها نقش فخرالتاج را در مجموعه قهوه تلخ بازی می‌کند. بازیگری صمیمی؛ خوش برخورد و مهم‌تر از همه صادق چیزی که این روزها خیلی کم پیدا می‌شود اما او این مدلی است! گفت‌وگوی خواندنی ما را با ایشان می‌خوانید.

 

قبل از سریال قهوه تلخ چهره‌ات برای مردم آشنا نبود، ساده‌تر بگویم اینکه شهرت زیادی نداشتی اما در سال 1389 تبدیل به یک چهره آشنا برای مردم شدی، با این شهرت چه می‌کنی؟ زندگی‌ برایت راحت‌ شده یا سخت‌تر؟
شهرت… شهرت، شهرت خیلی چیز خوبی است. فکر می‌کنم هر بازیگری دوست دارد که دیده شود، نه تنها چهره‌اش بلکه هنرش هم دیده شود. به همین علت همه بازیگرها تلاش خود را می‌کنند که خودشان و هنرشان را به نمایش بگذارند و برای مردم آشنا باشند. این شهرت شیرین است اما این شهرت از جهاتی تاثیرات منفی و مخرب هم دارد. به عنوان نمونه من به عنوان یک بازیگر در طول این سال‌ها ـ تقریبا 13 سال شده ـ تازه امسال متوجه شدم که چقدر سخت است یک نفر یک تنه بخواهد جوابگوی عده زیادی از آدم‌های اطرافش باشد، آدم‌هایی که تازه با تو آشنا شده‌اند، تازه به بازی تو علاقه‌مند شده‌اند، یا اینکه بتوانی با تمام خبرنگارها و مطبوعات و… یکسان برخورد کنی و برای هم وقت بگذاری. این یکی از معضلاتی است که من فکر می‌کنم همه بازیگرها با آن روبه‌رو هستند و بعد از یک مدتی این اتفاق می‌افتد که به اصطلاح بعضی‌ها، خودشان را می‌گیرند، در صورتی که اصلا چنین چیزی وجود ندارد. مساله این است که دیگر توانی وجود ندارد که بتوانی جواب تمام تلفن‌ها را بدهی یا همیشه خوش‌برخورد باشی. اینها باعث می‌شود که یک خرده زندگی سخت شود و آن وقت باید قدرت بدنی و قدرت ذهنی خود را زیاد کنی که همیشه شاد، مهربان و خوشحال باشی که قبول کنید یک وقت‌هایی سخت است. در نظر بگیرید شما سرصحنه هستید، تلفنت در حال زنگ‌خوردن است. با یک خبرنگار هم قرار گفت‌وگو داری. تازه میهمان سرصحنه هم داری و هزار جور چیز مختلف که این وسط وجود دارد و در تمام طول این مدت یک دخترخاله عزیز هم زنگ می‌زند. در آن لحظه ترجیح می‌دهی که آن لحظه جواب او را ندهی و سرفرصت به او زنگ بزنی که ممکن است فراموش کنی و اگر هم همان موقع جواب بدهی ممکن است که آنقدر سریع و سرسری و بی‌احساس با او صحبت کنی که او بگوید: چرا این اینجوری شده؟!
این تاثیرات واقعا وجود دارد و قابل‌لمس است. 


 پس بیشترین مشکل مشهور شدن تلفن‌هاست؟!
نه، ولی خب این تلفن‌ها نظم زندگی را به هم می‌ریزد و آسایش انسان را می‌گیرد. من قبلا هیچ‌وقت تلفنم را خاموش نمی‌کردم و همیشه فکر می‌کردم که اگر کسی صبح زود به آدم زنگ بزند حتما کار مهمی دارد ولی اخیرا متوجه شدم هر کسی که صبح زود زنگ می‌زند خبرنگار است. (با خنده)


 برخورد و رفتار مردم با تو در کوچه و خیابان چگونه است؟
من کلا وقتی به خیابان می‌روم یا هر جای دیگر مانند گالری، تئاتر، پاساژ و… تا وقتی که یادم نیست که من الان یک بازیگرم (آدم معروفی هستم) هیچ مشکلی ندارم ولی وقتی که متوجه توجه مردم می‌شوم به دلیل احساس خجالتی که دارم دیگر نمی‌توانم خیلی‌کارها را انجام دهم. نمی‌توانم به مغازه‌ای که 70 درصد تخفیف زده سرک بکشم (با خنده) در صورتی که من هم مانند همه دوست دارم حراجی‌ها را امتحان کنم. یک اتفاق جالبی هم که چند بار برایم افتاد این بود که قیمت یک جنس را اشتباه شنیدم و زمان حساب کردن متوجه شدم که خیلی گران‌تر از آن چیزی است که من شنیدم ولی متاسفانه دیگر خجالت می‌کشیدم بگویم آقا این خیلی گران است و آن را نمی‌خواهم و به اجبار آن را خریدم البته در کنار این اتفاقات کمی ناخوشایند در این مدت کادو هم خیلی گرفتم که این از مزایای شهرت است.


 از خرید گفتی. کلا رابطه‌ات با خریدکردن چطور است؟
من از آن دسته از افرادی هستم که همیشه وقتی که مجبور به خرید هستم عزا می‌گیرم طوری که احساس می‌کنم باید به بیمارستان بروم و بستری شوم.


 واقعا؟
واقعا. خرید به همین اندازه برایم سخت است. به همین خاطر سعی می‌کنم وقتی وارد یک مغازه می‌شوم خریدم را انجام دهم و بعد بیرون بیایم و اگر با کسی که علاقه دارد به تمام مغازه‌ها برود تا یک چیزی بخرد بیرون بروم همش غر می‌زنم.


 و اما یک سوال تکراری، شهرت یا محبوبیت؟
چیزی که من خیلی دوست دارم و امیدوارم که لیاقتش را داشته باشم این است که می‌بینم هر کسی که به طرفم می‌آید برخورد خوبی دارد و احساس خوبی را به من انتقال می‌دهد، مردم هیجان‌زده می‌شوند و خیلی راحت و با محبت به سمت من می‌آیند طوری که من هم شرمنده می‌شوم و هم خیلی خوشحال، خوشحال از اینکه آنها احساس معذب بودن نمی‌کنند و یک جور راحتی دارند که خیلی شیرین است. فکر اینکه بین مردم محبوبیت داشته باشی خیلی خوب و بزرگ است. اگر یک نفر فقط مشهور باشد ولی احساس محبوبیت نکند لذتی را که یک هنرمند از محبوبیت دارد نمی‌برد. من خوشبختانه این احساس را دارم و از مردم انرژی می‌گیرم.


شغل بازیگری زمان مشخصی ندارد. یک زمان بیکار هستی و یک زمان شدیدا درگیر کار. با این قضیه چگونه کنار آمدی؟
به هر حال این از ویژگی‌های این شغل است. این ویژگی باعث می‌شود در زندگی بی‌وقت شوی، اما خوشبختانه عوامل پروژه قهوه تلخ به دلیل طولانی‌بودنش برنامه‌ریزی خوبی دارند تا کار برای هیچ‌کس خسته‌کننده نشود، همه به کارهایشان می‌رسند. خیلی کم پیش آمده که ما در طول این 1 سال و نیم که در حال ضبط این سریال هستیم مجبور شده باشیم زمان طولانی و پشت‌سر هم سرکار باشیم. برنامه‌ریزی طوری است که همه‌، وقت آزاد دارند و می‌توانند به کارهایشان برسند، اما در بیشتر فیلم‌ها و پروژه‌ها بازیگرها خیلی از اوقات مجبور می‌شوند روزی 17 تا 18 ساعت کار کنند و اصلا چیزی به نام برنامه روزانه و اوقات فراغت وجود ندارد. شما فکر کنید کسی که از 24 ساعت 17 تا 18 ساعت آن را کار کند وقت آزادش حتما استراحت و خوابیدن است.


 این خستگی‌ها روی بازی و صورت بازیگر چه تاثیراتی می‌گذارد؟
یکی از ابزار کار یک بازیگر صورت و حافظه‌اش است. منظور از صورت، چهره نیست بلکه سلامت صورت و شادابی آن است که وقتی 18 ساعت کار می‌کنی و زمانی برای رسیدگی به خودت نداری حتما این سلامت و شادابی دچار مشکل و کمبود می‌شود، یا اینکه وقتی سرکار هستی از خستگی زیاد هر چیزی را که به شما تعارف کنند می‌خوری، شیرینی، شکلات و… هر چیزی که احساس می‌کنی قند خونت را بالا می‌آورد و به بدنت انرژی می‌دهد. اینها بعد از یک مدت طولانی که به این شکل کار کنی باعث می‌شود که یک دفعه افت تمام انرژی‌هایت را با هم احساس کنی.
ای کاش یک باشگاه بدنسازی 24 ساعته برای خانم‌ها وجود داشت که من هر وقت از شبانه‌روز کارم تمام شد بتوانم یک ساعتی به این باشگاه بروم و یک ورزش سبک انجام دهم، شنا کنم و بتوانم بدنم را از آن کوفتگی و خستگی کار نجات بدهم و بعد به خانه بروم تا احساس سلامتی داشته باشم ولی متاسفانه چنین باشگاهی وجود ندارد. 


 به نظر شما برای یک بازیگر قیافه‌اش بیشتر اهمیت دارد یا هنرش؟
زیبایی یک چهره چیزی است که تا حدود زیادی خدادادی است و اینکه ما چطوری با خودمان برخورد می‌کنیم یک چیز شخصی است. برخورد با پوست و اجزای صورت، جراحی کردن و… به خود فرد برمی‌گردد، اما یک بازیگر خوب واقعا نیازی به چهره خوب ندارد. بازیگر علاوه بر استعداد نیاز به ویژگی خاص دارد که این ویژگی فقط در صورت نیست. گاهی ممکن است بازیگری بینی خیلی بزرگی داشته باشد و این بینی بزرگ یک چهره اشرافی برای او ساخته باشد یا یک ابهت خاص به او داده باشد و او با همان استیل بازیگر شود و برخی نقش‌ها را بازی کند که تماشاچی آن را دوست داشته باشد ولی متاسفانه بیشتر این بازیگران بعد از دو، سه تا کار بینی‌شان را جراحی می‌کنند و چون از لحاظ چهره برای تماشاچی دیگر آن آدم قبلی نیستند و این چهره بازی آنها را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، کم‌کم محبوبیت خود را از دست می‌دهند.


 در سریال قهوه تلخ گریم‌های شما سنگین است. آیا پوست‌تان صدمه ندیده؟
خدا را شکر لوازم گریمی که در پروژه قهوه تلخ توسط مهرداد شکرابی استفاده می‌شود خیلی خوب است و همه گروه گریم مواظب نظافت وسایل و ابزار کارشان هستند. من تا به حال نشده ببینم وسیله‌ای که استفاده می‌کنند ضدعفونی نشده باشد یا چند بار استفاده شود، واقعا خیلی رعایت می‌کنند، اما به هر حال گریم سنگین است و مدت زمان طولانی آن پوست را اذیت می‌کند و حتما لازم است که رسیدگی قبل و بعد روی پوست انجام شود، من حتما باید صورتم را عمیقا با شیرپاک‌کن تمیز کنم و بعد از تونیک استفاده کنم و الان هم در سنی هستم که دیگر به کرم دور چشم و بعضی از کرم‌های مخصوص نیاز دارم و باید رسیدگی‌هایم را بیشتر کنم.


 الان این کارهایی را که گفتی انجام می‌دهی؟
راستش را بگویم؟ یک هفته است که تصمیم جدی گرفتم به پوستم رسیدگی کنم، پیش یک دکتر پوست رفتم و گفتم که من تقریبا هر روز گریم می‌شوم و اصولا در زندگی‌ام ضدآفتاب استفاده نکرده‌ام! و به دلیل اینکه درحالت عادی زندگی‌ام هیچ چیزی به عنوان کرم روی پوستم نزده‌ام در نتیجه پوستم به نسبت بیشتر در معرض خطر بوده، دکتر مقداری کرم به من داد و در کنار آنها دستوراتی را داد که من انجام بدهم. قبلا تنها رسیدگی ‌به پوستم، بخور دادن صورتم با گیاهان دارویی بود و اینکه هر میوه‌ای که می‌خوردم آن را روی پوستم می‌گذاشتم. خلاصه اینکه بنده تازگی‌ها بیشتر به خودم توجه می‌کنم و البته مجبور هستم که فیزیوتراپی هم بروم.


 چرا فیزیوتراپی؟
من تا این لحظه در زندگی 3 بار پایم شکسته! یکبار به دلیل شیطنت، یکبار به دلیل استرس قبل از اجرا و یکبار هم به خاطر مسابقه دو که در خانه آنقدر دویدم که قبل از اجرا انگشت پایم شکست و با همان انگشت شکسته مسابقه دادم و برنده شدم. این شکستگی‌ها زمستان‌ها درد می‌گیرد. من برای کم‌کردن این درد، فیزیوتراپی می‌روم که خیلی به من کمک می‌کند و می‌توانم راحت و با اعتماد به‌نفس کارم را انجام دهم.


 گفتی که استرس، اصلا نمی‌شود شما را دختری تصور کرد که استرس دارد. فخرالتاج و استرس؟!
من آدم استرسی‌ای نیستم ولی در بازیگری برای رفتن روی صحنه دقیقا قبل از گفتن 1-2-3 من چیزی به اسم قلب ندارم، به جای قلبم یک تلمبه عجیب و غریب و بزرگ می‌زند که نفسم را بند می‌آورد طوری که ضربان قلبم به هزار می‌رسد، این مدل من است! ولی خوشبختانه این استرس فقط مربوط به قبل از ضبط و اجراست و به محض اینکه 1-2-3 را می‌گویند تمام می‌شود.


بدترین رفتاری که داری و فکر می‌کنی باید آن را ترک کنی، چیست؟
مکث- هیجان‌زدگی، البته من با آن مشکلی ندارم ولی مثل اینکه باید کنترلش کنم.


 چطور؟
آخه این هیجان‌زدگی گاهی اوقات مشکل‌ساز می‌شود. من نمی‌دانم هیجان‌‌زده بودن چه جور خصلتی به حساب می‌آید اما به دلیل هیجان‌زده شدن من گاهی وقت‌ها آدم‌ها دچار سوءتفاهم می‌شوند. به عنوان نمونه من خیلی احساس راحتی و نزدیکی می‌کنم و با آغوش باز و صادقانه برخورد می‌کنم که این باعث به وجود آمدن تصورهایی می‌‌شود. به عنوان نمونه اینکه من خیلی متظاهرم یعنی این چیزی که هستم نیستم یا اینکه یک سوءتفاهم مخصوصا برای بعضی‌‌ها که بعد از یک مدتی مرا می‌بینند به وجود می‌آید و برایشان غیرقابل باور است.
برای من که بعد از 13 سال بازیگری الان پیش آمده که با سریال قهوه تلخ معروف شدم دیگر آن دست‌‌وپا گم‌کردن وجود ندارد. من سال‌هاست که کار می‌کنم و احساس من این است که نتیجه زحمت‌هایم را می‌بینیم. شاید یک ذره این حرف خودخواهانه باشد ولی نتیجه تمام این سال‌هایی است که دیده نشدم.
دیده نشدن یک بازیگر دلیل بر بی‌استعدادی او نیست. باید آن موقعیت نصیبش شود. شاید او شانسی را که خیلی‌ها آورده‌اند نیاورده، موقعیت‌ها عجیب و غریب است و نمی‌شود روی آنها حساب کرد. خود من پارسال قبل از قهوه تلخ می‌خواستم مدیریت یک آموزشگاه زبان را بر عهده بگیرم و کلا از فکر اینکه به بازیگری ادامه بدهم خارج شده بودم.


اگر قیافه‌ات شبیه به گذشته فخرالتاج بود، چهره‌ات را جراحی نمی‌کردی؟
من آدم سخنوری نیستم ولی امیدوارم که منظورم را خوب بیان کنم. من معتقدم که چهره زیبایی ندارم ولی چهره‌ام قابلیت‌های مختلفی دارد و از آن راضی هستم و کاملا دوستش دارم یعنی اگر یک نفر به من می‌گوید دهانت خیلی بزرگ است من اصلا با این قضیه مشکلی ندارم. تازه لبخندهای گشاد هم می‌زنم. در زمینه چهره‌ام خیلی‌خیلی اعتماد به نفس دارم. اصلا فکر نمی‌کنم که ای کاش من آن شکلی بودم و… خدا را شکر که ایراد بزرگی در چهره‌ام نیست که بخواهم برطرفش کنم یا اینکه بلایی سر صورتم نیامده که مجبور به جراحی باشم چون خیلی‌ها به خاطر مسایلی که اتفاق می‌افتد مجبور به جراحی می‌شوند، اما…
اما آن صورتی که شما به آن اشاره کردید یک چیز عجیب و غریب است. شاید اگر قابلیت خاصی برای چهره‌ام درست می‌کرد که در کارم مرا فرد خاصی می‌کرد نه به آن دست نمی‌زدم اما درغیر این صورت حتما آن را عمل می‌کردم.

 

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ

www.seemorgh.com/culture

منبع: salamatiran.com/ میترا سپهری

 

 

مطالب پیشنهادی:

 بازیگـران ایرانی از سلامت در سینما می‌گویند

گپی با سیدحسام‌الدین سراج از سلامت تا موسیقی

یک گفتگوی متفاوت با شقایق دهقان و خواهرش!

چهره‌های سینمایی و حوادث تلخ زندگی‌شان

بازیگران و هنرمندانی که پارکینسون داشتند!  

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا