آیا داستان سریال «راز پنهان» بر اساس واقعیت بود؟!
در همان قسمتهای اول وقتی پزشک معالج «فرامرز»، در سریال «راز پنهان» که در شبهای ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش میشد، با بیان این جملات، یکی از محورهای اساسی این سریال را مشخص کرد. این سوال شاید برای شما هم پیش آمد که: مگر ممکن است در ادامه این سریال که به کارگردانی فلورا سام تهیه شده بود، فرامرز با کمک آشنایانش متوجه میشد قبل از تصادف، خطاهای زیادی در زندگی شخصی و البته کاریاش مرتکب شده و حالا سعی بر جبران خطاهایش داشت…
اما این اتفاق، تا چه حد به حقیقت نزدیک است؟ آیا امکان دارد که فردی در اثر تصادف، هیچ کدام از مهارتهای رفتاری و اجتماعی و… را از دست ندهد اما هیچکس، حتی خود و پدر و مادرش را به یاد نیاورد؟!
چطور فراموش میکنیم؟
دکتر فاطمه رنجبر، با اعلام اینکه فراموشی خاطرات انسان یکی از موضوعات بحثبرانگیز در حوزه اعصاب و روان است، چراکه هنوز تمام جوانب این اختلال برای دانشمندان این حوزه شناخته شده نیست، به سیبسبز میگوید: «اختلال فراموشی اختلالی است که به صورت ناتوانی در یادگیری اطلاعات جدید یا یادآوری اطلاعات آموخته شده قبلی بروز میکند. آسیب قسمتهایی از مغز مثل هسته هیپوتالاموس و قسمت میانی لوب گیجگاهی میتواند منجر به اختلال حافظه شود. هرچند فراموشی معمولا نتیجه آسیب دوطرفه این ساختمانهاست اما برخی آسیبهای یکطرفه نیز منجر به فراموشی میشود و شواهد حاکی از آن است که نیمکره چپ ممکن است در بروز اختلال فراموشی مهمتر از نیمکره راست باشد و این اختلال باعث تخریب چشمگیر در عملکرد اجتماعی و شغلی شده و نشان دهنده افت قابل ملاحظه از سطح عملکرد قبلی است.»
ما چند نوع حافظه داریم؟
اما چطور این اتفاق میافتد؟! دکتر یاراحمدی در پاسخ به این سؤال میگوید: «سیستم حافظه مغز را میتوان به 2 نوع تقسیم کرد: حافظه اخباری (Declarative) و غیراخباری (Non declarative) که بخش مهارتها به حافظه غیراخباری مربوط میشود.
در واقع مهارتهایی مثل دوچرخهسواری، رانندگی و… به حافظه مهارتی ما مربوط است که در قسمتهایی از مغز مانند مخچه و هستههای قاعدهای مغز ثبت میشود. همچنین ما هیچ اطلاعاتی در مورد زمان دقیق یادگیری این مهارتها به خاطر نمیآوریم و فقط میدانیم که مهارتهای خاصی را بلد هستیم که حتی ممکن است نتوانیم همان مهارتها را به دیگران یاد دهیم. البته وقتی صحبت از حافظه میشود، همه به یاد حافظه کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت میافتند که همان حافظه Declarative است و مسئولیت حفظ اطلاعات عمومی ما را بر عهده دارد.
این اطلاعات اتفاقهای روزانه و اطلاعاتی مثل اینکه دیروز ظهر چه غذایی خوردهایم، رئیس جمهور فلان کشور کیست و … را شامل میشود. البته این نوع اطلاعات در حافظه دیگری در لوب گیجگاهی مغز سازماندهی شده و در جزئی از سیستم لیمبیک مغز، برای مدت کوتاهی ثبت میشود؛ مثلا در همین حد که شما برای چند ثانیه شمارهای را به خاطر بسپارید. اگر شما قصد داشته باشید چنین اطلاعاتی را برای مدتی طولانی حفظ کنید، لازم است که ارتباطهایی منطقی بین جزئیات اطلاعات برقرار کرده و با تکرار، آن را وارد حافظه میانمدت کنیم که در واقع حافظه میانمدت همان حافظهای است که در لوب گیجگاهی مغز قرار دارد. به مرور زمان، مغز اطلاعات ثبت شده در حافظه میانمدت را به بخشهای مختلف کورتکس مغز به نام «نئوکورتکس» وارد میکند. بنابراین با یک جمعبندی متوجه میشویم که شروع ثبت اطلاعات حافظه Declarative در پیشانی رخ میدهد و بعد به حافظه گیجگاهی منتقل شده و بعد از گذشت زمان، مثلا 5-4 سال، به حافظه طولانیمدت ما منتقل میشود و دیگر از یادمان نمیرود.»
خاطرهها چطور پاک میشوند؟
دکتر یاراحمدی در مورد فراموشی اینطور صحبت خود را ادامه میدهد: «سندرمهایی به نام سندرم «آمنستیک» وجود دارد که میتوانند برای مدتی حافظه را دچار اختلال کنند؛ مثلا وقتی یک فوتبالیست یا اسکیباز دچار ضربه مغزی میشود، در واقع لوب گیجگاهیاش آسیب میبیند که در بیشتر موارد این آسیبها قابل درمان و برگشتپذیر بوده و به مرور زمان رفع میشود. البته ممکن است اطلاعات مربوط به همان لحظه تصادف یا مدتی قبل از آن که هنوز در حال پردازش در لوب گیجگاهی بوده و به نئوکورتکس منتقل نشده، از بین برود اما مهارتهای فرد -که در مخچه و قاعدههای مغزی جای دارد- همچنان پابرجاست و فرد همچنان میتواند رانندگی کند یا از تلفن همراه و سایر تکنولوژیهایی که قبلا هم در دسترس داشته، استفاده کند. البته مواردی دیده شده که فرد اطلاعات مربوط به خودش (اتوبیوگرافی) مثلا از 5 سال گذشته و قبل از آن را خوب به خاطر دارد اما از 5-4 سال قبل تا چند روز یا چند ماه قبل از تصادف را که مثلا دانشجو بوده یا دوره دیگری از زندگیاش را گذرانده، فراموش کرده است. چنین مواردی نشان میدهد که اطلاعات مربوط به دوران فراموش شده هنوز در لوب گیجگاهی قرار داشته و آسیب به این بخش باعث فراموش شدنشان میشود.» دکتر رنجبر نیز برخی فراموشیها را اینطور معرفی میکند: «در مبتلایان به اختلال فراموشی تغییرات ظریف یا آشکار شخصیت ممکن است با نشانههای تخریب حافظه همراه باشند .مثلا فرد گیج و سردرگم به نظر میرسد یا مضطرب است. گاهی به شدت پرخاشگری میکند یا برخلاف گذشته شخصیت آرام و مهربانی پیدا میکند. بیشتر بیمارانی که به دلیل ضایعه مغزی دچار فراموشی شدهاند، دست به انکار میزنند و ممکن است سردرگمی خود را با توسل به افسانهپردازی در مقابل سؤالات بپوشانند.»
فراموشی از نوع «چپدست»
به گفته دکتر یاراحمدی نوع دیگری از اختلالهای فراموشی وجود دارد که در آن، فرد دیگر قادر به ثبت اطلاعات جدید نیست. مثل فیلم چپدست، که در آن شخصیت اصلی فیلم، با بازی لیلا اوتادی، پس از یک سانحه رانندگی، به بیماری خاصی مبتلا شده و سالهاست که هر روز صبح که بیدار میشود، خاطرات خود را فراموش میکند و به روز پیش از تصادف بازمیگردد. در واقع این فرد گذشته را به خاطر دارد و تا وقتی بیدار است، اطلاعات مربوط به زمان حال را در حافظهاش ثبت میکند اما وقتی به خواب میرود، اطلاعات تازهاش از دست میرود.
این متخصص مغز و اعصاب در ادامه میافزاید: «این امکان وجود دارد که فردی تصادف کند و بخشی از خاطراتش را از دست بدهد، اما اینکه حتی خود یا پدر و مادرش را که اولین و نزدیکترین افراد زندگیاش بودهاند، فراموش کند، کمی دور از ذهن است. البته این دست اتفاقها در فیلمهای تلویزیونی ما زیاد رخ میدهد! اما واقعیت چیز دیگری است؛ از لحاظ روانپزشکی ممکن است فردی حتی خودش را هم فراموش کند اما از لحاظ مغز و اعصاب تنها این امکان وجود دارد که فرد حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده و اطلاعات مربوط به زمان حادثه و مقداری قبل از آن را فراموش کند. البته با گذشت زمان وقتی فرد دورههای درمانی را طی میکند، بخش اعظم اطلاعات فراموششدهاش بازیابی میشود و تنها اطلاعات مربوط به چند روز یا چند ماه قبل از آن را برای همیشه از دست میدهد. افرادی هم هستند که به خاطر سکتههای مغزی، در چند محور حافظه را کلا از دست میدهند اما نهاینکه خودش را هم فراموش کند. مگر اینکه فرد از لحاظ روانشناسی دچار حمله روانی یا وحشت شده و به لحاظ روانشناختی و به صورت ناخودآگاه خود را فراموش کند.»
ضربه به سر فراموشی میآورد؟
دکتر رنجبر هم در این خصوص نظر مشابهی دارد: «اختلال فراموشی بیش از همه در ضربه به سر دیده میشود که معمولا حافظه کوتاهمدت و نزدیک آسیب میبیند مثلا فرد به خاطر نمیآورد برای صبحانه چه خورده است. در برخی از بیماران فراموشی آنقدر عمیق است که بیمار زمان و نام شهر محل اقامتش را نیز فراموش میکند اما بسیار نادر است که فرد خود و خانوادهاش را نشناسد! قهرمان داستان سریال «راز پنهان» با اینکه به دلیل تصادف کل حافظهاش را از دست داده و حتی خود و خانوادهاش را نمیشناسد، ولی بهرغم شدت تخریب حافظه فردی کاملا سالم به نظر میرسد! خیلی راحت به عنوان یک مهندس به شرکت میرود و به کارهایش رسیدگی میکند. او حتی آنقدر ارتباطات اجتماعیاش خوب است که همکارانش اصلا متوجه فراموشی او نمیشوند! قاعدتا همه این رفتارها در اختلال فراموشی به دنبال ضربه به سر کاملا بعید است.
رفتار و نوع فراموشی قهرمان داستان بیشتر میتواند به اختلال فراموشی تجزیهای نسبت داده شود. این اختلال با یک حادثه استرسزا و هیجانی ارتباط دارد. در این اختلال ساختمانهای مغزی مربوط به حافظه سالم هستند ولی یک تجربه دردناک باعث شده تا فرد قادر به یادآوری خاطرات گذشتهاش نباشد. در واقع این فراموشی یک راه مقابله با آن تجربه دردناک است که در این موارد فرد میتواند کل خاطرات زندگی خود را فراموش کند و حتی خودرا نیز نشناسد. اما همانطور که گفته شد اگر شدت اختلال به این حد برسد، قطعا زندگی اجتماعی و شغلی فرد مختل خواهد شد.»
درمان برای بیمار لازم است
در پایان این گفتوگو دکتر رنجبر نکته مهمی را متذکر میشود: «چه اختلال فراموشی ناشی از ضربه سر باشد و چه ناشی از یک موضوع روانشناختی، قطعا درمان لازم دارد و یکی از درمانهای اصلی رواندرمانی است که متاسفانه در موضوع فیلم کمترین اشارهای به آن نشده و قهرمان داستان حتی یک بار هم برای پیگیری درمان فراموشیاش به پزشک مراجعه نکرد!»
البته دکتر یار احمدی توضیح بیشتری در مورد شیوههای درمانی این افراد ابراز میکند: «معمولا برای کمک به این افراد، از علم «نوروساینس» استفاده میشود که رشتهای بین روانپزشکی و مغز و اعصاب است و در کنار ترمیم آسیب جسمی مغز، سعی در ترمیم آسیبهای روحی فرد دارد. البته تئوریهای مختلفی در مورد حافظه مطرح شده اما یکی از قطعیترین مواردی که در مورد حافظه ذکر میشود، سرنخهایی است که در مغز ما وجود دارد و باعث یادآوری برخی خاطرهها میشود؛ مثلا وقتی بوی عطری که معلم ریاضی سال سوم راهنمایی ما همیشه استفاده میکرده، به مشام ما میرسد، یاد یکی از امتحانات ریاضی همان سالمان میافتیم. این بوی عطر، همان سرنخی است که در حافظه ما ثبت شده و موارد اینچنینی برای ما زیاد اتفاق میافتد. این نوع از یادآوری را بازیافت اطلاعات میگویند. مثلا وقتی ماجرایی را به یاد نمیآوریم و با ورود به محل آن اتفاق، همهچیز به یادمان میآید، همان اتفاقی است که در بازیافت اطلاعات رخ میدهد و این یکی از راههای درمان چنین فراموشیهایی است.»
دکتر یاراحمدی در ادامه از شیوهای به نام Super Exposure Therapy یا در معرض گذاری یاد میکند و میگوید: «افرادی که در یک تصادف عزیزان خود را از دست میدهند، قاعدتا شوک مضاعفی را متحمل شده و روحشان هم آسیب میبیند. برای درمان این افراد از روشی به نام در معرض قرار دادن استفاده میکنند تا با واقعیت روبهرو شده و بر ترسهای روحیاش غلبه کند. البته این روش برای بیمارانی که تازه بحران را پشت سر گذاشتهاند، توصیه نمیشود. اما بعد از مدتی میتوان بیمار را به محل حادثه برد و با روش در معرضگذاری، استفاده از سرنخها و روشهایی از این دست به بهبود وی کمک کرد.»