آرایشی و زیبایی

تاثیرات تهدید کلیشه بر زنان

حتما تا کنون جملاتی مانند “زن ها رانندگی بلد نیستند”، “زن را چه به این حرف ها”، “خواب زن چپ است”، “پسرها در ریاضیات قوی تر از دخترها هستند” و… را زیاد شنیده اید؛ اصطلاحات رایجی که در عملکرد و نحوه فعالیت اجتماعی زنان، همواره تأثیرات مخربی داشته است. متأسفانه چنین تفکراتی، که با نادیده گرفتن میزان توانایی و مهارت واقعی زنان در عرصه های مختلف اجتماعی همراه است، علاوه بر مردان، به باوری درونی و آسیب پذیر در میان زنان تبدیل شده است. در بسیاری از مواقع، آن ها با تکیه به این تعاریف، خود را از فعالیت های مهم اجتماعی محروم کرده و اصطلاحاً خود را در این گونه فعالیت ها دست کم می گیرند. با ما همراه باشید تا در ادامه، پدیده تهدید کلیشه ، علل، پیامدها و راهکارهای مبارزه با آن را باهم بررسی کنیم…

امروزه به رغم جهانی شدن و تغییرات فرهنگی (با شدت و ضعف متفاوت) همچنان کلیشه های رایج طیف وسیعی از جامعه زنان را نشانه گرفته و آنها را به این امر واداشته که باید به گونه ای خاص، فکر و رفتار کنند؛ در غیر این صورت با قضاوت های منفی و طرد شدگی اجتماعی، مجازات خواهند شد.

این قضاوت ها با سلب آزادی فکری و تجویز دستورالعمل های مشخص، زنان را از قرار گرفتن در بهترین حالت خودشان منع می کنند. در چنین شرایطی، کسانی که در تقابل با این کلیشه ها عمل می کنند، با اهرم فشارهای اجتماعی به حاشیه رانده شده و در نهایت از میدان رقابت حذف می شوند.

تهدید کلیشه چیست؟

به طور کلی تهدید کلیشه، شکلی از اضطراب است که به خاطر تعلق افراد به شرایط خاص، طبقه اجتماعی، مرتبه شغلی، سطح تحصیلات، معلولیت، بیماری و یا جنسیت، باعث افت و کاهش عملکرد می شود. این کلیشه بر اساس تعلقات و طبقه بندی های اجتماعی و اقتصادی، از افراد، انتظار عملکرد ضعیف تری داشته و غالبا آنها را قربانی چنین پیشی بینی هایی می کند. به این وضعیت اصطلاحا “پیش بینی خود محقق” می گویند؛ یعنی پیش بینی ها، شرایطی را به وجود می آورند که در نهایت همین شرایط، باعث محقق شدن آن ها می شود.

هنگامی که افراد از کلیشه منفی یا تفکر قالبی (که به گروه شان نسبت داده می شود) آگاه هستند، همواره این نگرانی را با خود دارند که نکند عملکرد آن‎ها در یک موقعیت خاص، منجر به تأیید همان تفکر قالبی شود. درواقع روانشناسان از اصطلاح “تهدید کلیشه” برای اشاره به این وضعیت که افراد نگران تأیید کلیشه گروه خود هستند، استفاده می‎کنند.

کلیشه های رایج جنسیتی چگونه به وجود می آیند؟

به طور کلی کلیشه های جنسیتی به عنوان مانعی ذهنی، شخصیت زن را (از همان دوران کودکی) با تعاریف مشخص و محدود، شکل می دهد. تعاریفی که نسل به نسل، موجب تثبیت و تقویت الگوهای قالب می شوند. برای درک بهتر مسأله، تصور کنید که در ابتدا خانواده، با ایجاد انتظاراتی مشخص و محدود برای فرزند دخترش، به کلیشه های رایج شکل می دهد؛

پس از آن سیستم آموزشی به موازات رسانه ها، به تقویت این کلیشه ها می پردازد و با توجه به این فرآیند، در نهایت جامعه ناچار به پذیرش و تایید “تفکر قالبی” خواهد بود. به عنوان مثال، جامعه این تعریف را در ذهن زنان جا انداخته است که دختران (و زنان) بیشتر و پیش تر از هرکاری، باید یک دختر خوب و پس از آن یک همسرخوب باشند؛ ویژگی های یک همسر خوب این است که خودش را وقف خانواده کند. بنابراین اولویت اجتماعی از همان ابتدای کودکی تا نوجوانی، جوانی و حتی پس از آن، این کلیشه را در ذهن زن ایجاد کرده و به نوعی با تقویت پی در پی، آن را تثبیت و حک می کند.

در نتیجه زن خوب باید یا همسری خوب یا عضوی که در خانواده نقش خوبی را ایفا می کند، باشد. در حالی که برای مردان این گونه نیست، آن ها از همان دوران کودکی با این ذهنیت رشد می کنند که یک مرد، باید انسانی مفید برای جامعه باشد؛ بنابراین خانواده در وهله دوم اهمیت قرار می گیرد.

بررسی تهدید کلیشه از نگاه علمی

همواره این فرضیات وجود دارد که زنان و دختران صرفاً به دلایل ژنتیکی در انجام کارهای علمی و دانشگاهی و حتی برخی امور معمول در زندگی ضعیف تر از مردان هستند. امروزه تحقیقات زیادی برخلاف این فرضیات انجام شده که نشان می دهند، این کلیشه ها هیچ پایه علمی و بیولوژیکی ندارند. با وجود این، کلیشه های منفی باعث افزایش شک و شبهه های بازدارنده و اضطراب فزاینده در ذهن آن ها شده و در نهایت منجر به تضعیف عملکرد آنها و بروز پدیده ای به نام تهدید کلیشه خواهد شد.

اغلب تصور می شود چون مردان قدرت بدنی بالایی دارند و زنان می توانند باردار شوند در نتیجه دارای نقش ها و فعالیت های متفاوتی در جامعه هستند. برخی نیز به اشتباه کلیشه های جنسیتی را به سطح هورمون های تستوسترون در مرد و اکسی توسین در زن مربوط می دانند.

با توجه به چنین باورهایی، تفاوت های جنسیتی، ریشه در روند تکامل و سیم کشی های مغزی مرد و زن دارد. برای مثال، بسیاری به دوران غارنشینی اشاره می کنند که زنان مسئول نگهداری فرزندان بوده و در غار می ماندند، در حالی که مردان در بیرون غار به شکار مشغول بودند. اما این توضیحات نمی تواند تحقیقات و بررسی های انجام شده روی تفاوت مردان و زنان را به درستی نشان دهد. به عنوان مثال، مقاله ای که در سال 2018 منتشر شده است، چنین نشان می دهد که:

  • به آن اندازه که تصور می شود، نقش های زنان و مردان در دوران غارنشینی دارای تفاوت چندانی نبوده، بلکه تا حد زیادی برابر بوده است.
  • نمی توان گفت رفتارهای خاص تنها به دلیل وجود هورمون های خاص به وجود می آیند. هیچ رابطۀ یک به یکی بین هورمون های خاص و رفتارهای خاص وجود ندارد. به عنوان مثال، اگرچه هورمون تستوسترون، در خشونت‌ های رفتاری مردان تاثیر می گذارد، اما می تواند رفتار و اعمال مطلوب جامعه را نیز در آنها برانگیزاند.
  • تغییرات هورمونی، تنها به جنسیت بستگی ندارد، بلکه توسط رویداد های مهم زندگی و تجربیاتی که فرد در موقعیت های گوناگون پشت سر گذاشته نیز ایجاد می شود. در حقیقت، میزان اکسی توسین در میان زنان و مردان بعد از 6 ماه از تولد اولین فرزند، به میزان برابری ترشح می شود تا خود را با شرایط جدید وفق دهد.
  • علاوه بر این، شواهدی مبنی بر اینکه ساختار مغز زنان و مردان باهم متفاوت است، وجود ندارد. اسکن مغزی بیش از 1400 انسان، تفاوت قابل توجهی در ماهیت، حجم بافت (لایه‌های مغزی، قشر خاکستری جلوی مغز) یا اتصالات بین نواحی موجود در مغز زن و مرد را نشان نداده است.
  • همچنین، بررسی صدها تحقیق در مورد عملکرد شناختی (مانند توانایی در حل مسائل ریاضی)، منزلت و رفتارهای اجتماعی (مانند رهبری) و بهزیستی روانشناختی (حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی)، نشان می دهد شباهت های میان زنان و مردان بسیار بیشتر از تفاوت های میان آنها است.

آنچه در اینجا اهمیت دارد، این است که بیولوژی، عامل اصلی ایجاد تفاوت جنسیتی در رفتار زنان و مردان نیست بلکه این تفاوت به شیوه تربیت پسران و دختران برمی گردد. همچنین آن دسته از نقش های اجتماعی که به افراد محول می شوند بیشتر از جنسیت بر سطح هورمونی، ضمیر خودآگاه شخص و مقررات اجتماعی تأثیر می گذارند و درنهایت باعث بروز افکار، احساسات و رفتارهای مختلف در زنان و مردان می شوند.

عواقب تهدید کلیشه و نتایج آن بر تضعیف عملکرد زنان

باید این موضوع را در نظر داشته باشیم که اگر تحت تأثیر کلیشه های رایج، میزان کارایی و عملکرد زنان در عرصه های مختلف اجتماعی پایین بیاید، ما نیمی از پیشرفت جامعه را به واسطه همین دسته بندی های جنسیتی از دست داده ایم.

متأسفانه در بسیاری از جوامع درحال توسعه و حتی پیشرفته، نگاه نقادانه و ظاهربین مردان نسبت به زنان، ریشه در باورهایی متعصبانه و عمیق دارد. مسأله ای که ضمن به وجود آوردن موانع متعدد در برابر پیشرفت مطلوب جامعه، خواستار تغییر و اصلاحات لازم از سوی افراد متعصب نیست. به طور کلی این نوع تفکر قالبی (جنسیت زده) تبعات جبران ناپذیری در زندگی فردی و اجتماعی زنان دارد که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم:

1) تضعیف عملکرد در محیط های آکادمیک

انحصاری شدن زمینه های تحصیلی

معمولاً تعداد زیادی از مردان، حضور زنان را در برخی رشته های تحصیلی مورد نقد قرار داده و سعی در ایجاد تصویری نامطلوب (از این رشته ها) در نظر زنان دارند. رشته هایی همچون معدن، مکانیک، ریاضی و… در باور بسیاری به عنوان رشته های مردانه تلقی شده و باتوجه به چنین تصوری، عده کثیری از زنان علی رغم میل باطنی و یا استعداد سرشار خود، از انتخاب چنین رشته هایی منصرف می شوند.

عدم ارزش گذاری روی برخی گرایش های تحصیلی

درست در نقطه مقابل ارزش گذاری روی برخی رشته های تحصیلی (که در بالا به آن ها اشاره شد) رشته هایی همچون علوم انسانی، مدیریت خانواده، طراحی لباس و… در نظر برخی مردان به عنوان گرایش های کم اهمیت تر شناخته شده و از این رو سعی در محدود کردن زنان به انتخاب چنین رشته هایی دارند.

محدود شدن گزینه های شغلی

باتوجه به موارد پیش از این و کلیشه های مرسوم در رابطه با انتخاب رشته تحصیلی متناسب با میزان علاقه و مهارت های فردی دانشجویان دختر، شاخص بهره مندی زنان از مشاغل مهم و کلیدی تا حد زیادی کاهش پیدا کرده و این مهم می تواند موجب وارد شدن آسیب های جدی به بدنه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک کشور شود.

نتایج یک تحقیق برای درک بهتر موضوع

محققان در مطالعه ای که روی دو گروه از دانشجویان شامل زن و مرد انجام شد، به نتیجه جالبی دست یافتند.
در این تحقیق، از هر دو گروه آزمونی گرفته شد و قبل از آزمون، به یکی از گروه ها گفته شد:

” همانطور که می دانید، برخی اعتقاد دارند که عملکرد زنان و مردان در ریاضیات متفاوت است. تحقیقات اخیر نشان می دهد، معمولا زنان در آزمون های مربوط به علوم ریاضی نمره کمتری می گیرند. ما به دنبال چرایی این مسئله هستیم. برای همین آزمونی تقریبا دشوار و چالش برانگیز آماده کرده ایم و در جوامع آماری مختلف آن را سنجیده ایم. در این آزمون، همواره زنان نسبت به مردان ضعیف تر عمل می کنند.”

اما برای گروه دیگر، این جملات با کمی تغییر بیان شدند. “همانطور که می دانید، برخی اعتقاد دارند که عملکرد زنان و مردان در ریاضیات متفاوت است. تحقیقات اخیر نشان می دهد، معمولا زنان در آزمون های مربوط به علوم ریاضی نمره کمتری می گیرند. با این وجود، در بسیاری موارد، زنان برابر با مردان و حتی بهتر از آن ها عمل کرده اند. ما امروز از شما آزمون کوتاهی خواهیم گرفت. با اینکه این آزمون سخت و چالش برانگیز است، اما تا کنون تفاوتی بین نمرات زنان و مردان دیده نشده است. ما به دنبال چرایی این مسئله هستیم.” در ادامه توضیحاتی درباره نحوه برگزاری آزمون به دانشجویان اعلام شد.

هر دوی این گروه ها در معرض تهدید کلیشه قرار دارند اما شدت این تهدید در گروه اول بیشتر از گروه دوم است. نتایج این آزمون را در نمودار زیر مشاهده کنید:

بررسی تهدید کلیشه با برگزاری یک آزمون ریاضی

همان طور که می بینید، میانگین تعداد پاسخ های صحیح دانشجویان دختر و پسر در گروه اول، تفاوت زیادی دارد. اما در گروه دوم که تهدید کلیشه شدت کمتری داشته، این اختلاف ناچیز است. نتیجه دیگری که می توان از این تحقیق و تحقیقات مشابه گرفت، این است که تهدید کلیشه می تواند عملکرد افراد در گروه مقابل را بهبود ببخشد. بنابراین اگر به افراد گفته شود گروهی که شما به آن تعلق دارید، در زمینه ای بسیار قوی شناخته می شود، عملکرد آن ها نسبت به حالت معمول بهتر خواهد بود.

2) تضعیف عملکرد در زمینه های غیر آکادمیک

زنان در مباحثه و مذاکره

نتایج مطالعه ای که روی فارغ التحصیلان ارشد رشته کسب و کار (business) دانشگاه کارنگی ملون (Carnegie Mellon University) انجام شده نشان می دهد، 57 درصد از فارغ التحصیلان مرد بر سر میزان اولین حقوق خود مذاکره می کنند و این عدد برای فارغ التحصیلان زن تنها 7 درصد است. این اختلاف باعث افزایش 7.6 درصدی حقوق اولیه مردان نسبت به زنان می شود. سوالی که پیش می آید، این است که چرا زنان سعی نمی کنند که به اندازه مردان مذاکره کنند؟ اگر این اتفاق بیفتد، آیا دلیلی وجود دارد که فکر کنیم زنان نمی توانند به خوبی مردان موفق باشند؟

در حقیقت، وقتی زنان و مردان با فردی از جنس مخالف مذاکره می کنند، باورهای کلیشه ای روی ارتباط آن ها تاثیر زیادی می گذارد. جالب است بدانید که این مسأله، حتی در مذاکره با جنس موافق نیز اتفاق می افتد. بسیاری از مردان و زنان تصور می کنند که مردان بسیار اهل رقابت هستند و تلاش می کنند با کنترل شرایط و استفاده از ترفندهای مختلف، به نتیجه برد-باخت (به نفع خودشان) برسند. در مقابل، زنان نسبت به مردان سازگارتر، انعطاف پذیرتر و به دنبال نتیجه برد-برد در مذاکرات هستند.

در این زمینه کلیشه های رایجی وجود دارد، برای مثال در مذاکرات مردان منطقی و مستدل هستند و زنان احساساتی و شهودی رفتار می کنند. این کلیشه ها، روابط کاری و اجتماعی بسیاری از افراد با جنس مخالف را تحت تاثیر قرار می دهد.

اغلب، مردان انتظار دارند هنگام بحث برای رسیدن به توافق، زنان “زنانه” رفتار کنند. ویژگی هایی مثل جسارت و پرخاشگری عمدی، که در مردان دفاع قاطعانه و سرسختانه از نظرات و باورها تلقی می شود؛ در زنان، به عنوان رفتاری گستاخانه و زیان بار به چشم می آید. این نوع نگاه در زمان هایی که زنان با صدای بلند صحبت می کنند و یا بد زبانی و ناسزاگوئی می کنند نیز وجود دارد.

اعتماد به نفس مردان و زنان تحت تاثیر نوع نگاه دیگران به آن هاست، مسأله مهمی که عمدتاً بر اساس کلیشه های رایج اتفاق می افتد. اگر مردی موفق باشد، موفقیت و عملکردش به حساب صفات ذاتی او مانند سخت کوشی و هوش بالا گذاشته می شود. اما اگر زنی موفق باشد، عواملی خارج از توانایی های شخصی (مانند شانس و کمک دیگران) را علت موفقیت او می دانند. این موضوع باعث تشویق بیشتر در موفقیت مردان و کوچک شمردن موفقیت در زنان می شود.

به طور کلی شواهد نشان می دهد زن ها، تمایل چندانی به بحث با مردان نداشته و در اکثر موارد برای انجام بحث در محل کار خود، عقب نشینی می کنند. بنابراین، زنان به اندازه مردان در موقعیت های رقابتی احساس راحتی نمی کنند و بسیاری از آن ها نگران عواقب موفقیت در چنین موقعیت ها (مانند پذیرفته نشدن) هستند. در نتیجه، چنین کلیشه هایی در کنار اثرات تهدیدی آن، موجب تحت تاثیر قرار گرفتن عملکرد زنان در مذاکرات می شود.

زنان در رانندگی

تحقیقات نشان می دهد مردان بیشتر از زنان قوانین رانندگی را زیر پا گذاشته و آمار تصادفات در مردان بسیار بیشتر از زنان است. البته این مساله بسیار منطقی به نظر می رسد، چرا که هورمون تستوسترون در مردها، باعث افزایش ریسک پذیری در آن ها می شود. شاید ریشه روانشناختی کلیشه های موجود در رابطه با رانندگی زنان این است که مردها، توسط زنانی که آرام رانندگی کرده و محتاط بنظر می رسند، اذیت می شوند. هرچقدر این حس نا امیدی بیشتر می شود، مردان بیشتر سعی می کنند با استفاده از جوک هایی درباره مهارت های رانندگی زنان، این حس نا امیدی را تخلیه کنند.

باتوجه به این تفکر قالبی، همیشه چشم های زیادی روی رانندگی زنان تمرکز می کنند و این مساله باعث می شود آن ها نتوانند رانندگی کردن را بصورت ناخودآگاه انجام دهند. در چنین وضعیتی آنها مدام از ضمیر خودآگاه خود برای رانندگی استفاده می کنند و همین موضوع باعث به وجود آمدن مشکلات ناخواسته می شود. باید بدانید برای اینکه در انجام مهارتی مسلط شویم، می بایست پس از مدتی تمرین، آن کار را بصورت ناخودآگاه انجام داده و به آن فکر نکنیم.

تهدید کلیشه جنسیتی در فرهنگ ما

تهدید کلیشه جنسیتی در فرهنگ ما

اثبات حضور زن در کنار مرد در ساختن تمدن بشری، نه به صورت یک «تقابل» بلکه در مسیری هم سو، واقعیت و حقیقتی است که می تواند روزنه ای به کشف حقیقت دیگر، یعنی اهمیت و نقش زن و توانایی و آگاهی او برای رویارویی با جهان امروز باشد. متأسفانه باورهای مخرب بی شماری که در فرهنگ ما مشخصاً جامعه زنان را مورد هدف قرار داده تبدیل به یک باور عمومی و نوعی نگاه نقادانه نسبت به بسیاری از امور روزمره این بخش از جامعه شده است.

اگرچه ممکن است تفکر قالبی فرهنگ ما (در مواجهه با زنان) اشتراکاتی با سایر ملل دنیا داشته باشد، اما تعداد کلیشه ها همواره رابطه مستقیمی با غنای فرهنگی یک جامعه و جایگاه زن در آن دارد. مسأله ای که با توجه به ظرفیت های بالای فرهنگی و تاریخی ما، در تضاد با نوع نگرش امروزی ماست.

حتماً عبارت هایی همچون “دختر ترشیده” یا “پیر دختر” را شنیده اید، این عبارات همواره باعث کاهش احساس ارزشمندی در زنان می شود. گویی تنها وظیفه آن ها ازدواج و فرزندآوری است. حتی با فرض محدود شدن به همین وظایف و چشم پوشی از سایر توانایی های اجتماعی آن ها، زن در ابتدایی ترین چهره ی زندگی یک مادر است. این مادر باید خود را بشناسد و از نقش خود در خانواده آگاه باشد.

باید بداند که پرورش نوزاد انسان با آن کندی رشد، و آسیب پذیری، امر کوچک و کم اهمیتی نیست. این دانسته ها او را وا می دارد، تا در مورد عجز و ناتوانی، نیاز به دنباله روی و فقدان ابتکاری که به او نسبت داده می شود بازنگری کند. موارد متعدد دیگری نیز وجود دارند که به شکل باوری عمومی در جامعه نهادینه شده اند؛ در ادامه برخی از آن ها را باهم مرور می کنیم:

  • زن ناقص العقل است.
  • خواب زن چپ است.
  • خداى زن، مرد است.
  • زن است ولی مثل مرد پای حرفش ایستاده.
  • مثل زن ها گریه می کند.

براساس مطالعات انجام شده، در ضرب المثل های فارسی، مردان همواره با ویژگی هایی چون عقل و دانایی، شجاعت، رازداری، همت بالا، جنگاوری و… توصیف شده‌اند و در مقابل زنان با ویژگی هایی همچون فرمانبرداری، بی‌وفایی، زودباوری، بی‌عقلی و… یاد می شوند. همچنین درآمیختن واژگان مثبت با واژه‌ی “مرد” از قبیل جوانمرد، رادمرد و… زبان را از حالت بی طرف و خنثی خارج کرده و با انحصار این صفات ارزشی به قلمرو مردانه، موجبات تبعیض و نابرابری جنسیتی را فراهم می آورند.

بنابراین اگر درجامعه‌ای زندگی می‌کنیم که زنان و مردان نابرابرند یکی از دلایلش همین زبان و ادبیات نابرابر است. زبانی که با واژگان، اشارات و ضرب المثل ها زنان را تحقیر کرده و با کلیشه های منفی، نابرابر، توهین و تبعیض آمیز، دائماً مسأله‌ جنسیت را یادآوری می کند. در قالب چنین زبانی نوع نگرش و اندیشه انسان ها شکل گرفته و همواره زن و جنسیت او مورد تمسخر قرارمی‌گیرد.

راهکارهای مبارزه با تهدید کلیشه

از میان برداشتن و یا کمرنگ کردن هرچه بیشتر تفکرات قالبی، علاوه بر انجام اقدامات سازنده شخصیتی نیازمند عملی ساختن راهکارهایی ضروری تر در سطح جامعه است. این دو عامل در کنار هم به اصلاح کلیشه های رایج کمک کرده و تهدیدات برآمده از آن ها را خنثی می کنند. برای این منظور سه راه حل اساسی پیش روی هرکدام از ما (تهدید شونده و تهدید کننده کلیشه) وجود دارد:

1) خودتأییدی

اگرچه تهدید کلیشه پیامد های منفی به دنبال دارد، اما محققان دریافته اند که مداخلات روانشناختی می توانند از شدت این پیامدها تا حد زیادی بکاهند. یکی از این مداخلات، که توانسته به خوبی با تهدید کلیشه مقابله کند، خود تاییدی است.

خودتأییدی مبتنی بر این عقیده است که همه ما می¬خواهیم خودمان را فردی توانمند، با اخلاق و درست کار ببینیم. در این صورت اگر تصویر ذهنی مان بر اساس کلیشه های رایج تهدید شود، احساس می کنیم باید به هرنحوی که شده، در مقابل این تهدید واکنش نشان دهیم. یک درس مهم در نظریه خود تأییدی این است که ما نیازی نداریم در مقابل این نوع تهدیدها واکنش مستقیم داشته باشیم. در عوض، به یادآوردن نقاط قوت و کارهایی که در آن عملکرد خوبی داریم، موجب می شود کمتر احساس کنیم که مورد تهدید قرار گرفته ایم.

2) شخصیت توسعه یافته

افرادی که دارای شخصیت توسعه یافته هستند، فارغ از انتظارات از پیش تعیین شده دیگران و باورهای کلیشه ای، در عرصه های مختلف شرکت می کنند. عیار آنها در بد و خوب و مثبت و منفی امور، نه تفکرات قالبی بلکه کارکردهای عقلانی است. شخصیت توسعه یافته بیش از آنکه به دیگران بپردازد، در پی ارتقای خویش است. بیش از آنکه تمرکزش بر دیگران باشد، بر خود متمرکز است. در این “خودتمرکزی” به خودِ انتقادی مشغول است و به طور مستمر به اصلاح آن می پردازد.

برخلاف تفکر قالبی که دارای جنبه “دگرمرکزی” بوده و به انتقاد از دیگری تمایل دارد، شخصیت توسعه یافته از نوعی فرهنگ دموکراتیک برخوردار است؛ یعنی انبساط ارزشی و هنجاری دارد. عیار او در ارزش‌گذاری و قضاوت ها، عقل خودبنیاد و اخلاق اجتماعی است. او همچنین از خطر تفکرات قالبی مطلع است.

شخصیت توسعه یافته، نه خود را در قالب‌های رفتاری حبس می کند و نه درباره دیگران قضاوت‌های قالبی انجام می دهد. او از رفتارهای تنگ‌نظرانه درباره دیگران پرهیز دارد و خواهان خیر عمومی است. دائما در حال کوشش برای بهبود کیفیت زندگی خویش و دیگران است. دارای اهداف مشخص بوده و نگاهش به زندگی تکاملی است. بر همین اساس حوزه های مختلف شناختی را تجربه می کنند.

3) کلیشه های مثبت

گروهی از محققان طی یک پژوهش، به درکی عمیق تر از نحوه کارکرد تهدید کلیشه و راه های مقابله با آن رسیده اند. در این پژوهش، از 3 گروه دانشجویان دختر خواسته شد تا در آزمون یکسانی شرکت کنند. این 3 گروه، در مقدمات قبل از آزمون باهم تفاوت هایی داشتند.

گروه اول بدون خواندن هیچ مقدمه ای شروع به حل سوالات کردند. در مقدمه گروه دوم توضیح داده شد که معمولا زنان درریاضیات و محاسبات ضعیف تر عمل می کنند. در مقدمه گروه سوم، به دو موضوع پرداخته شد. یکی عملکرد ضعیف زنان در ریاضیات و دیگری بیان اینکه اغلب افرادی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، درریاضیات قوی تر عمل می کنند. نتایج این پژوهش را در نمودار زیر مشاهده کنید:

همانطور که می بینید، گروه دوم که در معرض تهدید کلیشه قرار گرفته اند، عملکرد ضعیف تری نسبت به گروه اول داشته اند. اما در گروه سوم، اثرات کلیشه منفی “خانم ها در ریاضیات ضعیف هستند.” با کلیشه مثبت “دانشجویان عملکرد بهتری در ریاضیات دارند.” کاهش یافته و در نتیجه در مقایسه با گروه اول افت محسوسی مشاهده نمی شود.

این پژوهش نشان داد که می توان با اشاره به کلیشه یا تفکر قالبی مثبتی که به فرد نسبت داده می شود، اثرات تهدید کلیشه ای که به دلیل مطرح شدن کلیشه های منفی ایجاد شده را تا حد زیادی خنثی کرد.

شما چه دیدگاهی نسبت به این مسأله دارید؟ آیا به خاطر قرار گرفتن در گروه یا طبقه‌ای خاص، در معرض تهدید کلیشه قرار گرفته‌اید؟ نظرات یا تجربیاتتان را در این زمینه، با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.

منبع:

https://www.thoughtco.com/what-is-stereotype-threat-4586395
https://diversity.arizona.edu/sites/default/files/stereotype_threat_overview.pdf
https:/www.negotiations.com/articles/gender-interaction
https://www.annualreviews.org/doi/abs/10.1146/annurev-psych-073115-103235

5/5 – (3 امتیاز)

تیم نویسندگان

لافارر
لافارر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا