تاثیر ازدواج و طلاق بازیگران برروی مردم عادی
نقش بازیگران در افزایش طلاق و کاهش ازدواج در جامعه
میگوییم طلاق بازیگران و سریع ذهنمان میرود سمتِ رامبد جوان و سحر دولتشاهی. آنطرفتر یاد صورتِ کتکخورده آزاده نامداری میافتیم و عصبانیتهای فرزاد حسنی. نزدیکتر هم زوجِ خوشبخت سینمای ایران جلوی چشمان ظاهر میشوند؛ بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل. همه اینها روزی روزگاری زوجهای سرآمد و عاشقی بودند که عکسهایشان دستبهدست میچرخید و اما حالا…؟
نه، اینبار مانند هزاران فالوور اینستاگرامی قصد سرککشیدن در زندگیاشان را نداریم. اینبار میخواهیم بدانیم بازیگران چقدر در طلاقِ مردم جامعه مقصرند؟!
هرچند کلیشهای، اما بارها شنیدهایم که بازیگران الگوی مردم هستند؛ بماند که درست یا غلط. هنوز هم میتوانیم این کلیشه را دنبال کنیم و یا نه و باید بازیگران را هم قربانی افزایشِ طلاق در جامعه و حتی نمونه بارزی از آن بدانیم؟
البته نمیتوان انکار کرد که موجهای بالا و پایینِ طلاق همیشه میان بازیگران تلویزیون و سینما جریان داشته. طلاق محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان، ابوالفضل پورعرب و آناهیتا نعمتی و طلاقِ فریبرز عربنیا از آتنه فقیهنصیری و عسل بدیعی نمونههای قدیمیتر این جداییها هستند.
این در حالیاست که چه حالا و چه قبلتر بازیگران از اینکه مردم در زندگی خصوصیاشان سرک کشیده و میکشند گله دارند.
اما شاید بد نباشد جورِ دیگری هم ماجرا را دید. مردم در این میان چقدر حق دارند از بازیگران بهخاطر تاثیر زندگی خصوصیشان بر جامعه گلهمند باشند؟
برخی کارشناسان معتقدند پررنگشدن زندگی خصوصی بازیگران ربطی به جامعه ندارد و این رسانهها هستند که با تکرار حواشی منجر به تاثیر زیاد زندگی آنها بر جامعه میشوند.
افسر افشارنادری جامعهشناس خانواده میگوید هرچند باید بازیگران را جزو نخبگان سمبلیک بهحساب آورد، اما نگرش ما به موضوعِ طلاق بازیگران نباید همان نگرش و تحلیلی باشد که درباره طلاق در کل جامعه انجام میدهیم.
این کارشناس گفت: نوع کارِ هنرمندان –چه ضعیف چه قوی- بهنحوی است که میتواند سمبلی هم برای دیگران باشد. افشاءکردن و بزرگکردن طلاق یک یا چند بازیگر میتواند شیوهای باشد برای بازدید رسانهها.
به اعتقاد این جامعهشناس این در حالی است که رسانهها نباید چنین چیزهایی را بزرگ کنند، چرا که میتواند طلاق را گسترش دهد. این دست مسائل که مربوط به آسیبهای زندگی خصوی بازیگران است هرچقدر نادیده گرفته شده و بُلد نشود بهتر است.
با اینحال برخی کارشناسان نیز بر تاثیر بازیگران بهعنوان گروههای مرجع تاکید میکنند. آنها میگویند آنها خواسته یا ناخواسته در سازوکاری قرار میگیرند که نظریه کمارزش شدن ازدواج و افزایش طلاق را تشدید میکنند.
یک روانشناس در این باره میگوید مردم به آنچه گروههای مرجع انجام میدهند بیشتر دقت میکنند تا آنچه آنها میگویند.
مهدی ملکمحمد در ادامه تحلیل کرد: طلاق بازیگران دو وجه دارد؛ یکی وجه انتشار خبری موضوعِ طلاق که برخی شایعه است و دیگری واقعیت.
وی ادامه داد: بخش غیرواقعی و شایعه در روانشناسیِ شایعه مطرح میشود. در این بحث ایرانیان شایعات را راحتتر از واقعیتها میپذیرند چراکه وجهی از اقرار و جذابیت درون آنها وجود دارد و برای ایرانیها وجه هیجانی چیزها مهمتر از وجه منطقیشان است.
به گفته ملکمحمد از این بخش که بگذریم به واقعیت میرسیم. در هر صورت ما گروههای مرجعی در جامعه داریم. در هر جامعه این گروهها را فرهنگ میسازد و نه آموزههای دستوری.
این روانشناس و مشاور در ادامه تاکید کرد: گروههای مرجع گاهی میتوانند سیاستمدار باشند، گاهی سلبریتیهایی با عنوان بازیگر، موسیقیدان یا خواننده. گروههای مرجع را نمیتوان از جامعه گرفت چرا که آنها در هر عنوان بهصورت تدریجی شکل میگیرند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه بازیگران برای بخشی از مردم مرجع هستند که انتشار خبر طلاق و جدایی آنها میتواند روی جامعه متاثر باشد چگونگی آن را تحلیل کرد.
وی تشریح کرد: ما در جامعه شاهد نظریهای ذهنی هستیم که جمعیت جوان آرام آرام به آن رسیدهاند و آن اینکه ازدواج امری ارزشمند و مطلوب نیست؛ این را تنها از آمارها هم میتوان فهمید.
مهدی ملکمحمد گفت: به اعتقاد من مشکلات اقتصادی عامل اصلی ازدواجنکردن نیست بلکه مشکل آنجاست که ازدواج اعتبارش را از دست دادهاست.
به اعتقاد این روانشناس هر فردی که نظریهای را میپذیرد بهدنبال آن است که ببیند آیا گروههای مرجع نیز به آن اعتقاد دارند یا خیر؟ در مورد ازدواج و طلاق نیز گروههای مرجع میتوانند تاثیرگذار باشند. درنتیجه با طلاق بازیگران نظریه ازدواج نکردن جوانان تقویت خواهد شد.
مهدی ملکمحمد با اشاره به نقش رسانه ملی در دامن زدن به طلاق بازیگران گفت: رسانه ملی نیز به این نظریه از طریق بازیگران به طرز عجیبی دامن میزند. وقتی دو نفر از اهالی سینما با یکدیگر ازدواج میکنند، رسانه ملی آنها را به تلویزیون دعوت میکند؛ آنهم بهعنوان الگوی یک زندگیِ خوب.
وی در پاسخ به این سئوال که این کار چه تاثیرِ منفیای دارد؟ ادامه داد: جامعهای که این افراد را روزی در قاب تلویزیون بهعنوان زوجِ خوشبخت دیده بود مدتی بعد در رسانهها میبیند که آن دو از یکدیگر جدا شدهاند و همین در نهایت منجر به شکستهشدن قبح طلاق خواهد شد.
این مشاور خانواده همچنین معتقد است این اتفاق مختص ایران نیست. در بسیاری کشورهای دیگر هم ما این را مشاهده میکنیم. اما در اینجا تفاوتی وجود دارد؛ در آن کشورها سیاستمداران و حاکمیت اصراری بر این ندارند که جریان ازدواج و طلاق شکلِ دیگری باشد اما در ایران اصرار بر این است که ازدواج ارزش باشد، درحالیکه جامعه چیز دیگری میگوید؛ درنتیجه یک شکاف این میان ایجاد میشود که این خودش شکننده است.
وی همچنین به موضوعِ سرککشیدن مردم در زندگی خصوصی بازیگران پرداخته و توضیح داد: در این میان باید به موضوعِ سرککشیدن مردم به زندگیِ مشترک بازیگران هم اشاره کنیم. بههنجار یا نابههنجار بودن گروههای مرجع در این امر اهمیت ندارد. بلکه آنچه مهم است آنکه این موضوع بیشاز آنکه به مردمی که سرک میکشند ربط داشته باشد به خود گروههای مرجع برمیگردد.
وی گفت: گروههای مرجع تمایل دارند که زندگی خصوصیاشان را به نمایش درآورند؛ آنها وقتی خبر ازدواجشان را به اشتراک میگذارند نباید انتظار داشته باشند که مردم درمورد طلاقشان کنجکاوی نکنند.
این روانشناس همچنین ادامه داد: همچنین ما بارها دیدهایم که در شبکههای مختلف تلویزیونی بازیگران و مجریها در سنین بالا اعلام میکنند که ما ازدواج نکردهایم و جوان مخاطبی هم که ازدواج نکرده با تماشای این تصویر ازدواجنکردن برایش توجیه میشود.
به اعتقاد او گروههای مرجع به صورت مشاهدهای است که یادگیری را در مخاطبانشان ایجاد میکنند. مردم به اینکه آنها چه میگویند (مثلا اینکه در برنامهای دعوت میشوند تا درباره فواید ازدواج بگویند) توجهی نمیکنند، بلکه به این موضوع که آیا گوینده خودش هم این امر را رعایت کرده یا نه دقت میکنند.
مهدی ملکمحمد با اشاره به مجری برنامه ماه عسل ادامه داد: برای مثال احسان علیخانی در برنامه ماه عسل بارها از ازدواج میگوید اما خودش ازدواج نکرده، درنتیجه هرچه او بافته و گفته پنبه میشود و بیارزش است چراکه زندگی خصوصی او شبیه حرفهایش نیست.
وی همچنین گفت: از لحاظ فرهنگی ما مردمی هستیم که به دیدهها بیشتر از گفتهها توجه میکنیم. این از قدیم تا به امروز بوده. مثلا در شعرِ معروف حافظ آمده عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت/ من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش/ هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت… .”
آیا هر بازیگری گروهِ مرجع است؟ این روانشناس در پاسخ و توضیح این سئوال گفت: خیر. بازیگری که به راحتی زندگی خصوصیاش را ابراز کند برای بخشی از مردم بدل به گروه مرجع میشود و درنتیجه اگر این اتفاق بیفتد باید انتظار داشته باشد که مردم در شناختِ او فراتر بروند.
عضو انجمن روانشناسی ایران در انتها هم چنین به روندی که منجر به تاثیر انتشار زندگی خصوصی بازیگران بر مردم میشود اشاره کرد.
مهدی ملکمحمد گفت: بخش اول موضوع یعنی به اشتراک گذاشتن زندگی خصوصی توسط گروهِ مرجع در اختیار خود این افراد است که اگر بهدرستی انجام نشود، اتفاقاتی رخ خواهد داد که مطابق میل آنها حرکت نخواهد کرد.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : fararu.com