رمز بین تختی و فردین
کسی که بیست سال در انزوا زندگی کرده بود، با صرف تنها یک خبر دهها هزار نفر را به میدان هفتتیر کشاند تا زیر تابوتش را از امجدیه بگیرند و او را تا منزل آخر همراهی کنند. تهرانیها به یاد دارند آن روز چه قیامتی برپا بود و تا یک هفته بعد روی جلد نشریات تنها عکس سلطان قلبها به چشم میخورد…
جمعیت جوانی که فردین را نه روی تشک کشتی و نه روی پرده سینما دیده بودند، اما او را میشناختند و مثل عضوی از خانوادهدوست داشتند، مگر رستگاری جز این است؟
اما رفاقت او با غلامرضا تا نفس آخر ادامه داشت. آنها که پیرامون زندگی تختی تحقیق کردهاند میدانند که فردین حداقل دو بار تختی را از خودکشی منصرف کرده بود و بار سوم هم غلامرضا در فاصله خروج از خانه تا روز 17 دی چند بار به منزل فردین تلفن کرد و یکبار حضوری تا خانه او در اقدسیه رفت، اما فردین دماوند بود و باغش در آنجا تلفن نداشت… تقریباً همه کسانی که این دو را و رابطه دوستانه بین آنها را میشناختند، میگویند که اگر آن روز فردین خانه بود، تختی هم هنوز زنده بود!