آزاده نامداری در فصل جدید خانومی که شما باشی
خانومی که شما باشی به تهیه کنندگی آزاده نامداری به دشواری های زندگی زنان اختصاص دارد و از زنانی سخن می گوید که سختی ها و زمختی های زندگی را با نگاه و اندیشه زنانه سامان می دهند.
این برنامه تاکنون در شش فصل تولید شده و فصل ششم که از بیست و نهم شهریور به مناسبت هفته دفاع مقدس آغاز شده، تا شانزدهم مهر ادامه دارد. به بهانه پخش خانومی که شما باشی، با آزاده نامداری درباره نگاهش به مفهوم زن، خانواده و سنت صحبت کرده ایم.
برنامه خانومی که شما باشی، زمانی به صورت ترکیبی اداره می شد، اما حالا یک مستند تلویزیونی است. این دگردیسی چرا اتفاق افتاد؟
به نظرم دگردیسی در مقایسه با اتفاقی که برای برنامه رخ داده، کلمه سنگین و بزرگی است. اگر اشتباه نکنم سری اول برنامه نوروز 91 پخش و با استقبال زیادی روبه رو شد؛ بیش از آنچه توقع داشتم، البته حافظه ام یاری نمی کند که به جزئیات آن اشاره کنم و فقط می دانم برایم جالب بود که بعد از سال ها اجرای برنامه زنده، ناگهان خانومی که شما باشی این طور با استقبال روبه رو شده بود و من خیلی ذوق زده بودم.
من همیشه اصرار داشته و دارم که این در این برنامه ما به دنیا از دریچه چشمان خانم ها نگاه می کنیم. زمانی به مسائل ساده زندگی آنها توجه داشتیم و حالا به دغدغه های عمیق تر زنان نگاه می کنیم. معتقدم مردمک چشم خانم ها به طور طبیعی دنیا را لطیف تر، مادرانه تر و نگران تر می بیند. خانم ها ویژگی هایی برای خودشان دارند که ما فکر کردیم می توانیم به این ویژگی ها در برنامه خانومی که شما باشی توجه داشته باشیم.
طرح و ایده برنامه اولیه هم مال شما بود؟
بله.
پس از همان ابتدا به مسائل زنان علاقه داشتید!
همین طور است، اما با ذکر این توضیح که وقتی برنامه ای حتی اسمش فریاد می زند که یک برنامه زنانه است، به این معنی نیست که ما به دنبال احقاق حقوق زنان هستیم. برنامه خانومی که شما باشی می خواهد به مسائل نگاه زنانه داشته باشد و این با نگاه خصمانه و جنگجویانه برای گرفتن حق و حقوق خیلی فرق دارد. نگاه زنانه مسائل جزیی تری را می بیند، مهربان تر تماشا می کند و به نظرم جامعه ما در شرایطی است که به این نگاه زنانه نیاز دارد.
خانومی که شما باشی هر چه جلوتر رفت، زنانه تر شد و نگاهی که به آن اشاره دارید در این برنامه پررنگ تر شد. این یعنی نگاه زنانه شما پخته تر شد یا در عرصه برنامه سازی صاحب تجربه بیشتری شدید؟
شاید من پخته تر شدم. البته نمی توانم بگویم نگاه من لطیف تر شده است؛ به نظرم همیشه همین جوری به دنیا نگاه می کردم. چیزی که باعث تغییر برنامه شد، این بود که زمانی من مجری برنامه بودم و بخشی ازحرف ها را من می زدم و بخش دیگر را مهمان برنامه اما به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که بگذارم همه حرف ها را مهمان برنامه بزند و من پشت دوربین بمانم. الان حضور من در برنامه به چند سوال و خواندن متن ها خلاصه شده که آن هم بسیار کوتاه است.
چرا خودتان را حذف کردید؟
به دلایل متفاوت؛ ترجیح دادیم به جای این که افراد را به برنامه دعوت کنیم، ما سراغ آنها برویم. وقتی آدم ها به برنامه زنده تلویزیونی دعوت می شوند و روبه روی دوربین و زیر نور پرژکتور و توی دکور می نشینند، با وقتی که ما به خانه آنها می رویم، نگاهشان می کنیم، زندگی آنها را لمس می کنیم، رفتارشان را در کوچه و خیابان، با اطرافیان و بچه ها می بینیم، خیلی تفاوت دارد.
وقتی تو مهمان موضوع برنامه می شوی، چهار پنج روز در خانه اش می مانی و با ابعاد شخصیتش آشنا می شوی. این خیلی فرق می کند با این که مهمان برنامه ما خودش را جلوی آینه مرتب بکند و بیاید بنشیند روی صندلی روبه روی من و درباره خودش حرف بزند. همه ما درباره خودمان چیزهایی می گوییم که شاید کمی با واقعیت فرق داشته باشد؛ شما الان از من درباره خودم می پرسید. من خودم را طبق برداشتی که از خودم دارم برای شما توضیح می دهم، این فرق دارد با این که شما چند روز با من در خانه ام زندگی کنید. به نظرم فضای مستند بسیار صادقانه تر است و من به این نوع برنامه علاقه بیشتری دارم.
یعنی دیگر دلتان نمی خواهد مجری باشید؟
چرا دوست دارم اما دلم می خواهد برنامه ای که می سازم این گونه باشد. ضمن این که برنامه ای که درباره خانم ها ساخته می شود حتما باید فرصتی به مخاطب بدهد که آن را حس کند.
اصلا چطور به تلویزیون معرفی شدید و اجرا را شروع کردید؟
من در آزمون اجرا شرکت کردم و از میان تعداد زیادی شرکت کننده انتخاب شدم و دوره های مختلف را گذراندم. اولین بار به برنامه سیمای خانواده معرفی شدم. تصور کنید کسی بودم که تا به آن زمان تجربه نشستن مقابل دوربین را نداشتم. خوش شانسی من این بود که چهار مجری فوق العاده در این برنامه حضور داشتند که هر کدامشان سال ها تجربه داشتند. خانم الهه رضایی که دیدنش برای من آرزو بود چه برسد کار کردن با ایشان و در کنارشان بودن.
شما به فوتبال هم علاقه دارید. چرا به سمت گویندگی یا اجرای برنامه های ورزشی نرفتید؟
برای این که اصلا چنین چیزی در تلویزیون نداریم. یکی از آرزوهای بزرگ من در زندگی این بوده که یک برنامه فوتبالی اجرا کنم، ولی هنوز در تلویزیون این باب باز نشده است.
شاید آنقدرها هم خوش شانس نیستید!
نه این طور نیست. به همان دلیل که خانم ها نمی توانند به ورزشگاه بروند، به همان دلیل هم نمی توانند اجرای برنامه های فوتبالی را به عهده بگیرند. بگذارید این طوری بگویم، این تلویزیون نیست که مسئول خیلی از اتفاقات است.
در واقع فرهنگ جامعه خودش را به تلویزیون تحمیل می کند. اگر در تلویزیون یک مجری خانم برنامه فوتبالی اجرا نمی کند، برای این است که جامعه از آن استقبال نمی کند. مردم مجری خانمی را که فوتبال گزارش می کند اصلا دوست ندارند و به همین دلیل در تلویزیون ما چنین اتفاقی نمی افتد. ممکن است در بعضی جمع ها بگوییم چقدر خوب بود اگر یک خانم فوتبال گزارش می کرد، اما حقیقت این است که اگر این اتفاق بیفتد برایمان جالب نیست.
زمانی من چادر ملی به سر کردم و در تلویزیون ظاهر شدم. آن زمان در تلویزیون ما کسی چادر ملی سر نمی کرد، اما جامعه مرا با این پوشش در تلویزیون پذیرفت چون چادر ملی در جامعه وجود داشت و پذیرفته شده بود، اما وقتی چادر رنگی سر کردم، مورد توجه قرار نگرفت. من در برنامه غیرمنتظره چادر رنگی سر کردم. اواخر سال 89 و اوایل سال 90 بود و ما در برنامه غیرمنتظره راجع به این کار فکر کرده بودیم و همه جوانب آن را بررسی کردیم اما متوجه شدم مردم این نوع چادر را دوست ندارند و خانم های چادری به چادر مشکی بیشتر علاقه دارند. بنابراین وقتی مردم اتفاقی را دوست ندارند، تلویزیون هم ادامه نمی دهد.
شما خودتان را سنتی می دانید یا مدرن؟
من خودم را خوب می دانم (با خنده). هنوز نگاهم این طور نشده که بگویم به خودم فکر می کنم و بقیه مسائل به من ربط ندارد. من هنوز آدمی هستم که نسبت به اطرافیانم بسیار حساس هستم، مراقبم که کسی از دستم ناراحت نشود، به حال و احوال بغل دستی ام فکر می کنم، در قبال خانواده احساس مسئولیت می کنم.
اگر شبی احساس کنم پدر و مادرم با ناراحتی از دست من خوابیده اند، دیوانه می شوم، هر ساعتی که باشد بیدارشان می کنم و از آنها می خواهم مرا ببخشند. نمی توانم سه روز قهر باشم! می گویند نسل های بعد از ما این طوری هستند. من نمی دانم، اما من به عنوان یک دهه شصتی احساس مسئولیت می کنم و این حس را دوبرابر کنید چون من یک زن هستم. وقتی یک آدمی را در خیابان ببینم که چیزی می فروشد یا داستان فقر کسی را بشنوم، هنوز انگار چیزی در من هست که نمی گذارد بی تفاوت باشم.
فکر می کنم برای نگه داشتن این چیزی که درونتان حس می کنید، می جنگید!
همه کسانی که مثل من فکر می کنند برای حفظ این احساس ها می جنگند. ما اگر این احساسات را از دست بدهیم سرمایه بزرگی را از دست داده ایم. همه ما تلاش می کنیم که بگوییم احساس مسئولیت، تعلق و اصالت داریم. این که همه چیز را رها کنیم روی باد هوا که برای خودش بچرخد، اتفاق خوبی نیست. من دوست ندارم چنین آدمی باشم حتی اگر خوش تر باشم چون تعریف زندگی من این نیست که خوش تر باشم، تعریف زندگی من این است:درست تر باشم.
خانومی که شما باشی برای زنده نگه داشتن این دیدگاه های شرقی و سنتی تلاش می کند. درست است؟
از کلمه سنتی و مدرن بگذریم. من دوست دارم مقولات را به خوب و بد تقسیم کنم. من دوست دارم آدم خوب ببینم، احساس خوب داشته باشم.
اما «خوب» خیلی نسبی است!
نسبی است، اما هم در سنت و هم در مدرنیته چیزهایی داریم که خوب هستند. زندگی مدرن زندگی صادقانه ای است؛ بچه های نسل جدید خوب یا بد خودشان هستند و بسیار صادقانه خودشان را به نمایش می گذارند، اما در زندگی سنتی آدم ها خیلی اهل حرمت نگه داشتن هستند. بنابراین فکر می کنم بهتر است ترکیبی از هر دو را داشته باشیم. نمی دانم اسمش را چه می توان گذاشت، اما می توانیم همه چیزهایی را که دوست داریم فارغ از مدرن یا سنتی بودن، کنار هم جمع کنیم.
این زن ها را چطور پیدا می کنید؟
بسختی و با کمک خبرنگارهایی مثل شما که اسمشان در تیتراژ برنامه هست. گاهی هم آنها خودشان را معرفی می کنند. صحبت می کنیم و آشنا می شویم و جالب این که تعدادشان خیلی زیاد است.
و چطور انتخابشان می کنید؟
برنامه ما بین 25 تا 30 دقیقه زمان دارد. در مرحله اول به این فکر می کنیم که داستان این خانم قابلیت 25 تا 30 دقیقه مستند را دارد. در مرحله بعد که آنها را ملاقات می کنیم، با هم حرف می زنیم، طرحی برای مستندمان می نویسیم و بعد می زنیم به دل کار که خیلی اتفاقات در همین مرحله می افتد. به قول دوستان متخصص رئالیتی شو ارائه می کنیم.
اگر سراغ خانمی بروید، با او حرف بزنید و به این نتیجه برسید که به درد برنامه شما نمی خورد، او از شما نمی رنجد؟
چرا، اما کاری نمی شود کرد. این اتفاق برای ما هم به لحاظ تولیدی مشکلاتی ایجاد می کند، اما وقتی نمی شود چه باید کرد. این که خانمی برای برنامه ما مناسب نیست به این معنا نیست که او خوب نیست، مساله اینجاست که داستان او برای برنامه ما کافی نیست و همه ابعاد مورد نظر ما را پر نمی کند. خدا را شکر تا حالا کسی از ما نرنجیده است. من با همه این خانم ها در تماس هستم و کسی با دلخوری از ما جدا نشده است.
فکر می کنید دنیای همه زن ها لطیف است؟
بله. یک زن می تواند درباره زمخت ترین مسائل اظهار نظر کند، اما زاویه نگاه او لطیف است. زنان ما در مسندهای مختلف حضور دارند؛ از سخنگوی دولت تا نماینده مجلس که هیچ کدام از این حرفه ها لطیف نیستند، اما نگاه مدیریتی یک زن حتما با نگاه یک مرد فرق دارد. خانومی که شما باشی سعی دارد نگاه لطیف زن ها را به دغدغه ها و دشواری های زمخت زندگی نشان بدهد.