چهره ها
صحبت های امیر جعفری از زیر هشت تا بیگانه
امیر جعفری در فیلم بیگانه بهرام توکلی نقشی را بازی کرد که مارلون براندو آن را شصت سال پیش جاودان ساخته است. هر چند جعفری تاکید دارد که فیلم توکلی اصلا ربطی به شاهکار الیا کازان ندارد و نقش او هم با نقش ایفا شده توسط مارلون براندو تفاوت هایی دارد.
پای گفتگو با امیر جعفری نشستیم تا این مرد پرتحرک و ناآرام سینمای ایران از کارنامه خود برای ما بگوید.
حس می کنم یک مقدار ناراحتی؟
– از چی؟
از شرایط، انگار نیستی…
– چرا بابا هستیم. (خنده)
بچه های تئاتر وقتی از شرایط سینما و تلویزیون خسته و دلخور می شوند، می روند تئاتردرمانی. تو یک تئاتر بازی کردی و یک سریال.
– آها یعنی سینما نیستم؟
بله.
– من ترجیح می دهم در سینما کار خوب بازی کنم ولی واقعا نمی دانم معیار خوب بودن توی مملکت ما چی هست. مثلا می بینی به یکباره مطبوعات و تلویزیون و منتقدها از یک فیلم تعریف می کنند، وقتی می روی سینما، می بینی این همه که همه می گویند چیزی نداشت. به شخصه ترجیح می دهم سالی یک فیلم خوب بازی کنم اما یا اصلا اکران نمی شود یا دوسال بعد اکران می شود. آن هم در زمانی بد، ساعت چرخشی، سینمای خاص… این چیزها اذیتم می کند…
نمی دانم پشت پرده چه خبر است؟ تهیه کننده باید کاری بکند، با بازیگر حال نمی کنند، با نویسنده یا کارگردان… من واقعا بعد از این همه مدت نفهیمده ام قاعده بازی سینما چیست؟ خیلی از فیلمنامه ها را می خوانم می گویم نه دوست نداشتم؛ بازی نمی کنم. همان فیلم جوری توی بوق و کرنا می شوند که می گویی خدایا من سوادش را ندارم یا چیزی پشت پرده است که من بی خبرم! این است که آدم نمی داند واقعا معیار چیست.
توی تئاتر ولی تکلیفت معلوم است.
– من همیشه گفته ام اگر شرایطم مناسب بود سالی سه تا تئاتر بازی می کردم و یک فیلم نه اینکه مجبور باشم سه تا فیلم و دوتا سریال بازی کنم و دو سال یک بار، یک تئاتر کار کنم. دوست دارم سینما را دلی کار کنم ولی خب متاسفانه نمی شود؛ اینها فقط ایده آل های من است.
پارسال خیلی ها کنجکاو بودند «بیگانه» و «سیزده» را در جشنواره ببینند. یعنی هر دو جزو فیلم های کنجکاوی برانگیز بودند. اول از «بیگانه» شروع کنیم. وقتی فیلمنامه را خواندی چقدر بهرام توکلی برای پذیرفتن نقش «امیر» موثر بود. چقدر منبع اقتباس یعنی «اتوبوسی به نام هوس» و چقدر نقشی که قرار بود بازی کنی؟ به ویژه اینکه نقش را بازیگر بزرگی به نام مارلون براندو بازی کرده؟
– متاسفانه همین پیش زمینه که قرار است یک «اتوبوسی به نام هوس» ساخته شود کار را خراب کرد در حالی که «بیگانه» برداشتی آزاد از آن فیلم بود. من چهارتا فیلم از بهرام توکلی دیده بودم و به عنوان یک کارگران نسل نو که کارهای خوب کرده، دوست داشتم با او همکاری کنم. فیلمنامه هم خیلی خوب و آبرومند بود و وقتی خواندم ارتباط گرفتم. می دانستم یک برداشت آزاد از «اتوبوسی به نام هوس» است ولی نمی دانستم این اسم این همه روی «بیگانه» سایه می اندازد که هر کس ببیند آن را مقایسه کند؛ در حالی که «بیگانه» ربطی به آن فیلم ندارد.
خب من که نمی توانستم این را به تک تک آدم ها توضیح بدهم و بگویم من هم بلدم برای نقش های این مدلی داد و بیداد کنم. اتفاقا این نقش ها را بازی کرده ام و خیلی برایم راحت تر است. اصلا هدف آقای توکلی این بود که یک نقش متفاوت بازی کنیم.
اتفاقا همین تفاوت برگ برنده نقش امیر است. یعنی بازیگر در اوج خشم و تنفر، باید خود را کنترل کند.
– خب خیلی بازی سختی است. مثل زمانی می ماند که عزیزی از دست رفته باشد، کسی که گریه می کند خیلی راحت تخلیه می شود اما کسی که گریه نمی کند همه نگرانه هستند که وای دق نکند. شخصیت امیر هم همین گونه است. یعنی می توانست راحت بزند زیر گوش زنش، خواهرزنش را به بیرون پرت کند و … برای من این نوع بازی خیلی راحت بود ولی ما آمدیم یک کار متفاوت بکنیم.
این در فیلمنامه بود؟
– اصلا در خود فیلمنامه بود که من با نقش ارتباط گرفتم. اگر قرار بود همان را بازی کنم که مارلون براندو به بهترین شکل بازی کرده. من در مقابل براندو کی هستم که بخواهم کار بهتری ارائه بدهم؟ حتی در توضیح صحنه نوشته نشده بود که امیر داد می زندن. یعنی قرار بود من خشمم را در سکوت و نگاه نشان بدهم. فکر می کردم می گویند:«آفرین، چقدر خوب». حالا می بینم که منتقدان و داوران و مردم، بازی بیرونی را بیشتر ترجیح می دهند.
مزیت دیگر «بیگانه» این است که ایرانیزه شده و ربطی به داستان اصلی ندارد.
– اصلا این قیاس مع الفارق است و نمی شود مقایسه کرد. الان مثلا بخواهیم «قیصر» را یک بار دیگر بسازیم. تازه این قصه ایرانی است. مگر می شود با چهل سال پیش مقایسه کرد؟ اصلا غلط است.
بازیگران «بیگانه» به غیر از مهناز افشار همه تئاتری هستند…
– خود بهرام تولکی هم یک جورهایی تئاتری است.
می خواستم بگویم در سکانس ها مشخص است که برای آنها تمرین شده، آن هم از جنس تمرین های تئاتری.
– بله ما یک ماه مثل تئاتر تمرین می کردیم. کارگردان میزانسن می داد و اتودهای مختلف می زدیم. سر فیلمبرداری هم مشخص بود که قرار است چه کار کنیم.
براساس پیش زمینه ای که از نقش های اینچنینی از تو داریم مدام منتظریم خشم امیر فوران کند اما دائم خویشتن داری می کند تا اینکه به یکباره منفجر می شود. به نظرم این کنترل نقطه طلایی بازی تو است. این در فیلمنامه بود یا در تمرین ها به آن رسیدی؟
– اگر این اتفاق افتاده یعنی من درست بازی کرده ام و خوشحالم. اینها هم در فیلمنامه بود هم در تمرین به آن رسیدیم. یعنی جاهایی بود که به آقای توکلی می گفتم الان دیگر دوست دارم بزنم توی گوش نسرین (پانته آ بهرام)، می گفت اتود بزنیم. بعد از اتود می گفت «حالا خشمت را کمتر کن» خشم را کمتر می کردم «اصلا ولش کن بگذارش برای جایی دیگر. الان وقتش نیست.» و واقعا هر دو کارگردانی که این اواخر با آنها کار کردم یعنی هم بهرام توکلی و هم هومن سیدی خیلی خوب جنس بازی ها را می شناسند.
و کاملا توی فیلم مشخص است که چقدر حفظ راکورد برای تو سخت بوده، آن هم در شرایطی که بازی های برون ریز از تو کم ندیده ایم.
– شاید این شانس من است که سعی می کنم نقش متفاوت بازی کنم ولی دیده نمی شود. دوست ندارم از خودم تعریف کنم ولی واقعا نقش امیر و حفظ راکورد آن خیلی سخت بود. اینکه همان ابتدای فیلم تو اخراج شده ای و می خواهی به خانواده ات نشان بدهی اتفاقی رخ نداده، از آن طرف خواهر زنت می آید و می گوید تمام اموال به باد رفته، از آن طرف زنت حامله است، مدام اتفاق بد پیش می آید… و در این شرایط تو باید جلوی خشمت را بگیری و توی خودت بریزی. در صورتی که راحت ترین کار برای بازیگر برون ریزی خشم است.
بهرام توکلی سکانس ها را پشت سر هم گرفت؟ یعنی برای تداوم حس ها رج نزد؟
– آقای توکلی سعی می کرد این اتفاق بیفتد اما برخی جاها هم رج زدیم. من به شخصه ترجیحم این است که در همه فیلم ها صحنه ها به ترتیب گرفته شوند. در «پستچی سه بار در نمی زند» روز اول فیلمبرداری، فینال کار را گرفتیم؛ خیلی برای بازیگر سخت است که راکورد را حفظ کند. کلا حرف من این است که موقع ساخت «بیگانه» فکر نمی کردیم با عدم استقبال مواجه شویم.
انگار سینما نرفتن مد است
به نظر من اتفاقی که برای «بیگانه» افتاده بیشتر به خاطر کم کاری تهیه کننده و پخش کننده است.
– قبول دارم. 30 درصد از دلیل عدم استقبال به خاطر مقایسه فیلم با «اتوبوسی به نام هوس» است ولی 60، 70 درصد آن به خاطر پخش ضعیف است. من خودم تبلیغات «بیگانه» را جایی ندیده ام.
تازه از نظر ترکیب بازیگران هم چیزیکم ندارد.
– خیلی جالب است. بعضی ها از من می پرسند خیلی وقت است نیستی! می گویم من الان دوتا فیلم روی پرده دارم.
مشکل به سیستم سینمای ما برمی گردد که یک فیلم چه بفروشد چه نه، تهیه کننده سراغ فیلم بعدی می رود چون سود خود را از تولید درآورده و دیگر اکران و فروش فیلم برایش مهم نیست.
– موقع اکران «بی پولی» من هر جا می رفتم بیلبورد می دیدم. الان همسایه ها به من می گویند فیلم در کدام سینماها اکران شده واقعا نمی دانم.
احساس می کنم چون پدر هستی «سیزده» را انتخاب کرده ای. کاراکتر بمانی هم دو سه سال با پسر خودت فاصله سنی دارد وگرنه داستان، داستان یک نفر دیگر است و داستان تو نیست.
– در انتخاب نقش ها اینقدر خودخواه هستم که دوست دارم قصه از طرف من تعریف شود. اصلا بازیگر باید خودخواه باشد. خانمم می گوید دوست دارم در یک فیلم خوب بازی کنم و حلقه ای از یک فیلم خوب باشم هر چند نقش کوتاه باشد. من می گویم حلقه اصلی باید خودم باشم ولی «سیزده» همین است که می گویی.
یعنی چون درگیری ها درباره درگیری های یک بچه سیزده ساله است خیلی دوست داشتم خانواده ها با قصه درگیر شوند. الان «سیزده» همه حرف هایی که در سمینارهای مختلف درباره مشکلات و مصائب کودکان مطرح می شود را بیان کرده. نمی دانم چرا به فیلم بی توجهی می شود.
تو بابای مهربانی هستی، چرا همه اش نقش باباهای نامهربان را بازی می کنی؟
– به نظرم کارگردان ها ریسک نمی کنند. احتمالا به خاطر قیافه خشنم است.
البته بابای «قاعده تصادف» مهربان است اما در عین حال منطقی رفتار نمی کند.
– بله، بابای «قاعده تصادف» با دخترش حرف می زند. در سکانس پارکینگ که یازده دقیقه بود، با او حرف می زند. حالا داخل پرانتز این را هم بگویم:چند روز پیش یکی برگشت گفت آقا ما سکانس داشتیم پنج دقیقه … گفتم ببین ما یازده دقیقه سکانس – پلان بازی کردیم چیزی نگفتیم (خنده). پدر فیلم «سیزده» اصلا حرف نمی زند.
حضور خانم رامین فر در شکل گیری حس فیلم تاثیر داشت؟
– ببین من با ریما خیلی راحتم. در تئاترهایی که با هم بازی کرده ایم خیلی مچ هستیم، حرف می زنیم، تمرین می کنیم، ایرادات هم را می گوییم و … یعنی قطعا تاثیر دارد. من خیلی وقت ها می گویم چرا کارگردان ها از من و ریما استفاده نمی کنند. جالب است که اتفاقا کمترین کار من در سینما با ریما بوده، هیچ کدام هم زن و شوهر نبودیم. در «نان، عشق، موتور 1000» هم نامزد بودیم.
همچنان معتقدی عطای «زیر هشت» شاه نقشت در تلویزیون است؟ پس «میوه ممنوعه» کجای کارنامه ات قرار می گیرد؟
– ببین دوتا چیز کاملا متفاوت است… الان اتفاقا دلم برای نقشی مثل «میوه ممنوعه» لک زده. الان دوست دارم برون ریزی کنم؛ الان امیر جعفری نیاز دارم که صحنه را بدرد! دنبال همچین نقشی می گردم. «میوه ممنوعه» این را برای من داشت؛ قاطی می کرد، سر وصیت نامه پدر رجزخوانی داشت، برادرش را با کمرند زد، سراغ مادر رفت، ترمز دستی کشید و … الان دلم برای همچین نقشی لک زده؛ هم طنز داشت، هم شیرین بود، هم جدی بود. هم بهش حق می دادی هم ازش بدت می آمد، هم با جمله هاش حال می کردی… کلا اطرافت این آدم را زیاد می بینی.
جنس کاراکترت در «پستچی سه بار در نمی زند» هم برون ریزی داشت؟ این جنس نقش ها راضی ات نمی کند؟ چون بیشتر نمایش بود.
– این را در نمایش «شکلک» کار کردم. یک شخصیت برون ریز که می رصد، آواز می خواند، معرکه گیری می کند، کتک می زند، کتک می خورد، داد می زند، گریه می کند… الان نقشی که در «پاییز» دارم در همین مایه است ولی مدت ها است این را در تصویر نداشتم.
ولی در «پستچی…» نمایشی بودن بازی معلوم است.
– خوب نکته ای را گفتی. این شخصیت ها خودشان، خودشان را هم بازی می کنند. خوشحالم که این جمله را گفتی چون معنی اش این است که من نقش را درست بازی کرده ام. اتفاقا شخصیت واقعی اش زمانی است که یک آن از خواب بیدار می شود یا با مهوش صحبت می کند و … ولی «میوه ممنوعه» را زندگی کردم.
عطای «زیر هشت» را چی؟
– همیشه از بچگی این شخصیت را دوست داشتم؛ یک شخصیت تنهای مظلوم. نمی دانم شایدبه خاطر محلی بود که درآن بزرگ شدم یا فیلم هایی که می دیدم… خیلی دوست داشتم یک کاراکتر این مدلی تک و تنها بازی کنم.
همچین آدمی را دیده بودی؟
– آره. همین الان هم رفیق این مدلی دارم. آدم هایی که می خواهند به تنهایی حق خود را بگیرند، حاضر است چهل سال برود زندان ولی حرفش را به کرسی بنشاند. منظورم آدم لمپن نیست.
در «جیب بر خیابان جنوبی» من اصلا کاراکترت را دوست ندارم. معتقدم امیر جعفری برای بازی متفاوت نیاز به این حجم گریم ندارد.
– من خودم هم با گریم سنگین مخالف بودم؛ اصلا معتقدم بازیگری که با گریم سنگین بازی می کند… (مکث) امیدوارم به کسی برنخورد ولی واقعا این هنر نیست؛ هنر گریمور است. اصلا چه اشکالی داشت پا انداز «جیب بر خیابان جنوبی» جوان باشد ولی کارگردان ها ریسک نمی کنند. مگر حسن فتحی این کار را نکرد؟
من داشتم کمدی بازی می کردم ولی خوشبختانه از من تئاتر جدی دیده بود و «میوه ممنوعه» را ندیده بود؛ «قارچ سمی» را دیده بود که «نفوذی» را به من پیشنهاد داد. یا در «قاعده تصادف» قرار بود نقش یکی از جوان ها را بازی کنم؛ به بهنام بهزادی گفتم ریسک کن نقش پدر را به من بده. تعجب کرد، گفتم من در «نفوذی» نقش پدر بازی کرده ام واقعا ریسک کرد…