چهره ها

فقیهه سلطانی | “فقیهه سلطانی” از زندگی شخصی اش می گوید

فقیهه سلطانی که به تازگی با جلال امیدیان کاپیتان سابق تیم ذوب آهن اصفهان ازدواج کرده درباره این رویاها و عشقی که برایش اتفاق افتاده گپی زده ایم که در ادامه میخواند.

فقیهه سلطانی متولد 1353 و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد است و بازیگری را با بازی در فیلم روسری آبی ساخته رخشان بنی اعتماد آغاز کرده است.

با آقای امیدیان کجا آشنا شدید؟
دوست من مهسا مهجور بازیگر خوب تئاتر که هم من و هم آقای امیدیان را می شناخت، برای آشنایی ما یک طرح ریخته بود و ما در جریان برنامه ریزی ایشان، در یک کار خیریه با هم دیدار کردیم و همانجا این کششی که باید ایجاد می شد، ایجاد شد، یعنی محبت در نگاه اول اتفاق افتاد.
 
پس به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟
خیلی به این قضیه اعتقاد دارم؛ البته عشق که نمی شود گفت؛ منظورم یک جذابیتی است که یک آدمی در نگاه اول به دلت بنشیند یا نه، وگرنه عشق خیلی عمیق تر از این حرف هاست که با یک نگاه اتفاق بیفتد، ولی این اتفاق که یک نفر در نگاه اول به دلت بنشیند، برای من افتاد.
 فقیهه سلطانی و همسرش
کجا از شما خواستگاری کردند؟
ایشان در همان اولین دیدار گفتند قصد ازدواج دارند. البته اگر منظورتان خواستگاری های سورپرایزی و … باشد، ماجرای ازدواج ما آشنایی طولانی مدت نبود که بخواهد خواستگاری حالت سورپرایزی داشته باشد و این مساله در آشنایی های طولانی مدت اتفاق می افتد. به نظرم اصلا در فرهنگ ایرانی چنین چیزی وجود ندارد و بیشتر مختص اروپایی هاست. در ایران متفاوت است، چون دو طرف از اول قصد ازدواج دارند، بنابراین فکر نمی کنم هیچ دختری در ایران سورپرایز شود، چون هیچ دختر ایرانی حاضر نیست وارد رابطه ای شود که آینده ای نداشته باشد و این حرف های ازدواج سپید و… همه الکی و موقتی است و اصلا با فرهنگ ما نمی خواند. من فکر می کنم همه آدم ها به طور غریزی به سمت ازدواج گرایش دارند و ربطی به فرهنگ ایران هم ندارد. من نمی توانم در مورد پسرها حکم بدهم، ولی این را می دانم که حداقل هیچ دختر ایرانی حاضر نیست وارد یک رابطه بدون آینده شود.
 
فکر می کردید با یک فوتبالیست ازدواج کنید؟
نمی گویم به ازدواج فکر نمی کردم، ولی ازدواج با یک فوتبالیست، واقعا برایم غیرمنتظره بود؛ چون اصلا فوتبال نمی بینم؛ البته دوست دارم فوتبال بازی کنم، ولی همیشه به کسانی که فوتبال می بینند، می خندم. اما الان نمی توانم به جلال چیزی بگویم، چون حرفه اش این است.
 
پس احتمالا سر کنترل تلویزیون با هم به مشکل می خورید؟
آره حتما. ولی خب من به علاقه او احترام می گذارم. ولی فکر کنید، من فیلم می بینم، جلال فوتبال!
 
زیر یک سقف رفتید؟
عقد کردیم و داریم خانه مان را آماده می کنیم.
 
حرف آخر.
آرزو می کنم همه آدم ها یک روزی عشق واقعی شان را پیدا کنند. خیلی آدم ها هستند که از ته دل آنها را می خواهی، ولی آنها قسمت تو نیستند و شاید حتی بعدا با آنها به مشکل بخوری یا برایت دردسر درست کنند. اما اگر به خدا توکل کنی، مطمئنا بهترین اتفاق ها برایت رقم می خورد و این حس خوشبختی است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا