چهره ها
نظر ریما رامین فر درباره مادر شوهرش
ریما رامین فر بازیگر نقش هما سعادت در سریال پایتخت می گوید من اصلا مثل هما آرام نیستم و بر عکس او مضطربم ، گفت وگوی ما را با او در زیر بخوانید.
امیر می گوید کاش شبیه هما بودی
بعضی ها به من می گویند احتمالا به لحاظ رفتاری شباهت زیادی به هما داری، درحالی که این طور نیست؛ من برخلاف هما زنی استرسی هستم، خیلی زود دلشوره می گیرم و نمی توانم در شرایط بحرانی با آرامش و بدون غرغر تصمیم بگیرم، شاید به همین خاطر است که هروقت امیر سریال پایتخت را تماشا می کند، می گوید ای کاش شبیه هما باشی و انقدر آرامش داشته باشی. (باخنده)
رمزگشایی از لهجه هما
با وجود اینکه پایتخت به سری چهارم کشیده شد اما هنوز برخی این سوال را دارند که چرا هما لهجه ندارد. وقتی من به این مجموعه اضافه شدم همه بازیگران با لهجه و بدون لهجه تست دادند و من هم مشکلی با صحبت به لهجه مازندرانی نداشتم اما بعد از مدتی سیروس مقدم و محسن تنابنده به این نتیجه رسیدند که اگر همه بازیگران این سریال لهجه داشته باشند، ممکن است کار یکنواخت شود و به کار مناسبی برای شبکه استانی بدل شود؛ به همین خاطر سعی کردیم برای گذشته هما برای خودمان قصه ای بسازیم و به گونه ای آن را طراحی کنیم که رنگ آمیزی در آن وجود داشته باشد و مخاطبان مختلف بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؛ به همین خاطر هما بدون لهجه صحبت می کند.
عاشق رستوران های شمال هستم
مردم شمال، خونگرم و مهربانند به همین خاطر از هم نشینی با آنها لذت می برم، آنها ضمن داشتن فرهنگ غنی، از تنوع بی نظیر غذایی هم برخوردار هستند، به همین خاطر از خوردن غذاهای شمالی واقعا لذت می برم.
همسرم موافق و پسرم مخالف پایتخت است
راستش را بخواهید پسرم برخلاف همسرم چندان موافق بازی ام در سریال پایتخت نیست و به نبودنم در خانه اعتراض می کند؛ من هم چند باری گفتم این بار در این مجموعه حضور پیدا نمی کنم اما هربار که سریال شروع به ساخت می شود، قلب من هم به تپش می افتد؛ چراکه بعد از گذشت سال ها دیگر خانواده معمولی به خانواده دوم من بدل شده و دلم برای آنها تنگ می شود، برای همین سعی می کنم آیین را متقاعد کنم که دوری ام را تحمل کند؛ هرچند در این راه نمی توانم منکر حمایت های همسرم شوم؛ او قدرت پذیرش نقش هایی از این دست را در من ایجاد می کند، مسوولیت های آیین را می پذیرد و خیالم را راحت می کند.
ریما رامین فر در پایتخت
همه از بازیگر شدنم تعجب کردند
در دوران کودکی بسیار خجالتی بودم به همین خاطر هیچ کس حتی به ذهنش خطور نمی کرد که من روزی از دنیای بازیگری سر در بیاورم. هیچ وقت یادم نمی رود بزرگترین دغدغه اطرافیانم این بود که کاری انجام دهند تا خجالتم بریزد؛ به همین خاطر یک تولد برای من گرفتند و مجبورم کردند به داخل جمع بیایم و شمع های روی کیک را فوت کنم. البته این کار برای من خیلی سنگین بود ولی این اولین گامم برای ریختن خجالتم بود. وقتی وارد مقطع دبیرستان شدم، نگاهم به خیلی از مسائل تغییر کرد. در آن زمان به سینما علاقه مند شدم؛ البته هیچ گرایشی به بازیگری نداشتم اما با حضور در کلاس های استاد سمندریان و توضیحات ایشان در مورد علم بازیگری، نگاهم به دنیای بازیگری تغییر کرد. البته هنوز هم رگه هایی از خجالت در من وجود دارد اما جنس خجالتی بودنم تا حد زیادی تغییر کرده است.
همسر و مادر بودن برایم از همه چیز مهم تر است
در زندگی همه چیز به اولویت های افراد باز می گردد، اولویت من همیشه خانواده ام بوده، به همین خاطر وقتی ازدواج کردم آن چیزی که برایم از بازیگری مهم تر بود، همسر امیر جعفری بودن و بعد از آن مادر شدنم بود؛ به همین خاطر هیچ وقت بازیگری برایم آنقدر مهم نبوده که بخواهم به خاطر آن برای همسر و پسرم کم بگذارم. در کل من فرد خانواده دوستی هستم و بودن در کنار خانواده ام به مراتب بیش از هر چیز دیگری برایم ارزشمند است. نکته جالب در مورد تولد همسرم امیر و پسرم آیین این است که هر دو متولد شهریورماه هستند؛ آیین شش شهریور سال 1386 به دنیا آمد و امیر هم متولد دهم این ماه است؛ با این اوصاف باید به من حق بدهید که عاشق ماه شهریور باشم. البته من خودم متولد فروردین هستم.
پای مادر شدن باید ایستاد
بعد از اینکه شما مادر می شوید دیگر نمی توانید این مسوولیت مهم را نادیده بگیرید و بگویید مثلا من تا این زمان پای مسوولیت هایم می ایستم و بعد از آن شانه خالی می کنم. به هر حال وقتی من پذیرفتم که مادر باشم، همه مسوولیت هایش را هم، هرچند سخت، می پذیرم و سعی می کنم با همه آنها کنار بیایم. تمام سعی ام را می کنم که بهترین باشم، اما همیشه این امکان وجود ندارد.
من و امیر با هم رقابت نمی کنیم
بعضی زوج های هنری با یکدیگر وارد رقابت می شوند اما من و امیر چنین حسی نسبت به هم نداریم و موفقیت های یکدیگر را متعلق به هم می دانیم. من همیشه از اینکه امیر را در جایگاهی بالاتر ببینم، لذت می برم و شک ندارم که او هم چنین حسی نسبت به من دارد؛ چون اگر غیر از این بود تا این حد از همدیگر حمایت نمی کردیم.
درگیر رابطه مادرشوهر و عروس نشدم
راستش را بخواهید من هیچ وقت با واژه هایی مثل عروس و مادرشوهر کنار نیامدم و نتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم؛ برای من مادر امیر همیشه مانند مادر خودم بوده و با او با عشق و احترام برخورد کرده ام و همین برخورد متقابل را هم از او دیده ام.
عاشق سفرم
من شیفته سفرم؛ به همین خاطر از هر فرصتی برای سفر رفتن استفاده می کنم. از وقتی بچه دار شدیم سبک سفرهای مان هم تا حدی تغییر کرده و سعی می کنیم جاهایی را انتخاب کنیم که به پسرمان هم در آنجا بیشتر خوش بگذرد.
زندگی سه نفره ما
در زندگی سه نفره مان هیچ کدام خود دار نیستیم و حس مان را به شیوه های مختلف بروز می دهیم؛ حالا با بغل کردن یا بوسیدن آیین، یا به قول شما قربان صدقه رفتن. البته نه فقط در مورد آیین بلکه در مورد خانواده و دوستانم هم همین طور هستم، احساساتم را نسبت به آنها نشان می دهم و فکر می کنم این موضوع در آینده آیین هم تاثیرگذار است. او از حالا که بچه است وقتی شیوه برخورد و ابراز محبت ما را در رابطه با اطرافیان مان می بیند، یاد می گیرد او هم احساسات و علاقه اش را نشان دهد؛ به هر حال یکسری ویژگی ها ژنتیکی است و یکسری هم اکتسابی. ما تمام سعی مان را می کنیم تا آیین را پسری برون گرا بار بیاوریم. به نظرم کسانی که احساسات شان را بروز می دهند، آدم های سالم تری هستند. امیدوارم او هم این طور شود.