چهره ها
زندگی شخصی مجیدحاجی زاده
مجیدحاجی زاده که با موج چشم رنگی ها به سینما آمد و خیلی ها منتظر تولد سوپراستاری جدید بودند اما جز نقش های فرعی در فیلم هایی درجه دو چیزی نصیبش نشد. مجید حاجی زاده پس از 4 سال دوری از سینما از دلایل غیبتش می گوید.
پسرم زندگی ام را عوض کرد
مجید حاجی زاده با موج چشم رنگی ها به سینما آمد و با اینکه در ابتدای راه دو فیلم پرفروش داشت اما رفته رفته از چرخه خارج شد و به کلی بازیگری را کنار گذاشته اما حالا پس از چهار سال دوباره آمده است تا این بار شانسش را در قالبی جدید امتحان کند. او این بار با تحصیلات بالاتر در رشته مورد علاقه اش و اندوخته های خود در این سال ها و البته در مسیر تغییرات زندگی شخصی اش از جمله پدر شدن بازگشته تا روزهای جدیدی را در دنیای بازیگری تجربه کند.
فرار از کلیشه های تحمیلی
این دوری از فضای تلویزیون و سینما ناخواسته نبود! در واقع شاید یک جورهایی منتظر یک اتفاق جدید و یک کار جدید و غیرکلیشه ای بودم که ناخواسته این کلیشه شدن به من تحمیل شده بود. البته نه اینکه خسته شده باشم، ولی از آن فضایی که ایجاد شده بود خسته بودم. در کارهایی که دایم به من پیشنهاد می شد، شباهت های زیادی بین نقش ها وجود داشت و دوست داشتم از آن فضا دور شوم. در واقع دنبال کارگردان و فضای جدیدی بودم که این تکرار برای من شکسته شود و دنبال فیلمسازی بودم که ظاهر و فیزیک من را درنظر نداشته باشد، به من اعتماد کند و نقشی تازه به من بدهد. همه ما انسان ها می توانیم در پس ظاهرمان، هزاران لایه درونی دیگر داشته باشیم و همین باعث می شود که بتوانیم نقش های مختلف را بازی کنیم و من این حس را داشتم و همین حس بود که باعث شده بود وسواس زیادی داشته باشم و نقش های تکراری را رد کنم!
ازدواج مجیدحاجی زاده
حضور به شرط تازگی
البته واقعا این طور نبود که در آن سال ها کارهایی انجام بدهم که دوست نداشته باشم، چون دوست داشتم آن کارها را هم تجربه و خودم را تثبیت کنم ولی به هر حال بعد از سال ها کار کردن، این حس به من دست داده بود که باید در کارهایم تغییری ایجاد کنم. متاسفانه خیلی اوقات فیلمسازان برداشت هایی از کارهای قبلی بازیگرها دارند و بر همان اساس به آن بازیگر پیشنهاد بازی در نقش های مشابه را می دهند و این برایم سخت بود که بخواهم بعد از سال ها حضور در این عرصه، دایم در نقش های تکراری حضور داشته باشم.
اشتباه دور شدن از فضا
البته احساس می کنم اشتباهی که در این مدت مرتکب شدم این بود که از این فضا دور شدم! اینکه بخواهید بنشینید و منتظر باشید تا آن اتفاق مهم برای تان رخ دهد، درواقع اشتباه است و من هم نباید به این شکل عمل می کردم. در حال حاضر هم تصمیم دارم تا با کارهای خوب ادامه دهم و دوباره ارتباطات خودم را ایجاد کنم و با فیلم های خوب بازگردم.
موج چشم رنگی ها
در آن سال ها یادم هست یک موجی تحت عنوان «ورود چشم رنگی ها» به بازیگری راه افتاده که برای افرادی مثل من خیلی آزاردهنده بود چون مطبوعات و رسانه ها روی این موضوع خیلی مانور می دادند، اما من می خواستم از این موضوع فرار کنم و این طور نباشد که روی چهره ام کار کنم؛ هرچند چهره هر انسانی یک موهبت خدادادی است و اتفاقا در کاری مثل بازیگری خیلی هم خوب و تاثیرگذار است ولی من شخصا دوست نداشتم که این موضوع تنها نقطه مثبت من باشد؛ به همین دلیل از رشته تحصیلی ام انصراف دادم و رشته تئاتر را انتخاب کردم و همان زمان بود که «مهر خاموش» را کار کردم و با این نگاه که باید ابتدا درسم را در این زمینه بخوانم و بعد وارد شوم، کارم را ادامه دادم.
سابقه 18 ساله
نخستین کارم را در سال 1376 در فیلم «دختری با کفش های کتانی» آقای صدرعاملی تجربه کردم و تقریبا 18 سال است که در این حرفه حضور دارم.
دیروز با تجربه امروز
اگر دوباره به عقب بازگردم باز هم سمت بازیگری می روم چون من نسبت به این کار عشق داشتم و با علاقه وارد آن شدم ولی اگر تجربه امروزم را داشتم و به عقب برمی گشتم، شاید فقط راه را تغییر می دادم و با وسواس و دقت بیشتری کارهایم را انتخاب می کردم. هرچند هنوز هم خیلی از دوستان می گویند که دیر نشده است ولی به هر حال من سال ها عمرم را در این کار گذاشتم و شاید لازم بود دقت بیشتری در کارهایم داشتم.
نخستین کافی شاپ هنرمندان
من سال ها پیش یک کافی شاپ راه اندازی کردم که درواقع منبع درآمد خوبی برایم است؛ از طرفی در برخی از آموزشگاه های دوستان تدریس هم می کردم ولی منبع اصلی درآمدم همان کافی شاپ بود و هست. البته این را هم بگویم که من سال ها قبل زودتر از دوستان هنرمندم که سمت این کار آمده اند این کافی شاپ را راه اندازی کردم.
تغییری به اندازه پدر شدن
در این مدت گاه گاهی بازی در کارهایی را انجام می دادم که شاید بیشترش رفاقتی بود ولی علاوه بر کار، در زندگی شخصی ام هم تغییراتی ایجاد شد، مثلا پسرم متولد شد و مدتی درگیر آن بودم و باید به عنوان پدر برایش وقت می گذاشتم که اتفاقا خیلی هم راضی هستم. در مدتی که کم کار بودم، یک عده از دوستان فکر می کردند که من اصلا ایران نیستم و عده ای هم که برای پیشنهاد کار می آمدند، فیلمنامه هایی که پیشنهاد می دادند برایم جذابیت نداشت و همان موضوع تکرار و کلیشه که در سینمای ما باب شده است، برایم ایجاد شده بود و من از این مقوله فراری بودم.