جواد عزتی | ناگفته های “جواد عزتی” از نقش هایش
نقش های جواد عزتی
جواد عزتی یکی از بازیگران موفق سینما و تلویزیون کشورمان است که با انعطاف پذیری در ایفای نقش توانسته است به عنوان یکی از بازیگران پرطرفدار جایگاه خوبی درمیان علاقه مندان به سینما و تلویزیون برای خود کسب کند.
جواد عزتی از دردسرهای عظیم گفته، از نقش های عجیبی که بازی می کند و دلایل تسلطش در بازی به عنوان بچه مذهبی و روحانی. او تاسف خورده که چرا کمدین ها تا زمانی که قالب شان را نشکنند، نظر داوران جشنواره فجر را جلب نمی کنند.
می گوید سینما برایش خیلی جدی است، جدی تر از تلویزیون؛ اما به نظر می رسد بسیاری از طرفدارانش او را با سریال هایی که بازی کرده شناخته اند. با نقش به یادماندنی «بابا آتی» در قهوه تلخ مهران مدیری یا بازی اش در چاردیواری سیروس مقدم. شاید هم قبل تر از آنها در باغ مظفر و مرد هزارچهره. جواد عزتی در برخورد اول آدم را یاد رضا عطاران می اندازد.
از کلاهی که به سر می گذارد و توضیح می دهد که قبل از عطاران آن را داشته، تا سادگی و راحت بودنش. با این وجود دوست ندارد نه با عطاران و نه با هیچ کس دیگری مقایسه شود. بهانه گفت و گوی ما با او سریال دردسرهای عظیم است. خودش می پذیرد که سری دوم این سریال به خوبی سری اول نشده، اما همچنان آن را درجه یک می داند.
جواد عزتی و همسرش مه لقاباقری
بچه دردسرهای عظیم چقدر به شما وابسته بود؟
خیلی.
حتی بغل دیگری کاراکترها که می رفت گریه می کرد ولی با شما این طور نبود.
بچه ها از شش ماهگی به بعد آدم ها را می شناسند و این بچه دقیقا از شش ماهگی تا ده ماهگی بغل من بود، تا جایی که پدرش می گفت حتی بغل شما راحت تر است تا بغل مادرش.
سابقه بچه داری را از «فرشته ها با هم می آیند» داشتید.
من کلا بچه دوست دارم.
فیلم برداری در کنار سه قلوها چقدر طول کشید؟
چهل تا چهل و پنج روز. البته سه قلوها در حقیقت چهار نوزاد بودند که رندم عوض می شدند. ولی فقط یکی شان آرتیست بود و همیشه بود.
بیشتر ستاره تلویزیونی شده اید.
در چهار سال گذشته من بیست فیلم سینمایی داشته ام، سه تا سریال.
جواد عزتی یک تم بانمکی دارد که فرق نمی کند پیرمرد 80 ساله بازی کند یا روحانی یا همین نقش جوان، راحت از مردم خنده می گیرد.
خدا کند این طور باشد که شما می گویید. من هر نقشی که می خواهم بازی کنم اول برایم مهم این است که مردم دوستش داشته باشند، چه منفی و چه مثبت. ملاکم فقط خنده نیست، کاراکتر باید دوست داشتنی باشد و این چیزی است که فیلمسازهای بزرگ خوب بلدند در فیلمنامه اعمال کنند. یعنی حتی اگر نقش منفی یا حتی آدمکش یا حتی کمدین باشد، هر چیزی در هر موقعیت است. اول دوست داشتنی است، بعد شما می پردازید به اینکه منفی است یا مثبت و… من سعی می کنم کاراکترهایی که قرار است نقش آنها را بازی کنم اول دوست داشتنی باشند.
جواد عزتی و الناز حبیبی در دردسرهای عظیم
وقتی یک تماشاچی رضا عطاران را می بیند، با او راحت است. شما هم این وجه کاراکتر را دارید که مردم با شما راحت هستند.
شاید علتش همین است که کاراکترها را به هیچ عنوان اگزجره نمی کنم، یعنی زور نمی زنم مردم را گول بزنم. مردم هرجا احساس می کنند گول می خورند، دیگر کاراکتر را دوست ندارند.
در نقش هایی که بازی می کنید چقدر خودتان هستید؟
هر بازیگری اگر بخشی از خودش را به کار نگیرد، اصلا بازی نمی کند. بنابراین یک بخشی از خودش و تجربیاتش را به کار می گیرد. اینکه چقدر خودم هستم، بستگی به کاراکتر دارد، چون کاراکتر با کاراکتر فرق می کند. اینکه من بگویم در کلاشینکف یا در بابا آتی چقدر خودم بوده ام، خیلی درست نیست. هر بازیگری یک بخشی از خودش را به کاراکتر می دهد تا آن را به نمایش بگذارد. ولی در کاراکترهای مختلف درصد آن فرق می کند.
اما مثلا روحیه جواد عزتی در کاراکتر هشتادسالگی همان است…
نه از جواد عزتی نیست. اگر این طور است، شاید من به این فکر کرده باشم که این اتفاق افتاده. یعنی از یک راهی وارد شده ام که تماشاچی دوستش داشته. شما بیست پیرمرد برای اینکه بازی کنی در ذهنت می آید، ولی اینکه از کدام وارد شوی که تماشاچی بپسندد و حرفت را گوش کند، خیلی مهم است. از چه جنسی وارد شوی خیلی مهم است که مردم دوستت داشته باشند و بتوانند حرفت را گوش بدهند.
عکس جواد عزتی در قهوه تلخ
به نظر می رسد به واسطه همین ارتباطی که با مردم برقرار کرده ای، کارگردان ها بیشتر برای نقش های ثابت شده در شما به سراغ تان می آیند. مثلا تا به حال ندیده ایم جواد عزتی نقش منفی یا شخصیتی که خیلی خشن باشد، بازی کند. همیشه یک طنازی در این شخصیت هست. مثلا در دردسرهای عظیم اگر هم تماشاچی می خواست این حس را داشته باشد که لطیف همسر دوم دارد نمی توانست، برای اینکه شخصیتی که از جواد عزتی در ذهنش شکل گرفته این طور نیست و تاحالا نشده شما را در یک نقش منفی یا نقشی که خیلی از کارهای تا به امروزتان فاصله داشته باشد ببیند.
نمی دانم. این یک مقدار برای من سخت است، برای اینکه من خودم خیلی سعی کرده ام اینها با هم تفاوت داشته باشند. وقتی فرشته ها با هم می آیند را بازی می کنم، در کنارش شیار 143 را بازی کنم، کنارش طلا و مس را بازی کنم و این نقش ها با هم فرق داشته باشند. اگر در دردسرهای عظیم شما احساس نمی کنید که این آدم منفی باشد، به کاراکتر پردازی من بر می گردد. وقتی من می خواستم این نقش را بازی کنم، راه های زیادی داشتم. آسان ترین راه کمدی بازی کردن در این سال ها در ایران این است که کاراکتر یک مقدار خنگ و یک مقدار بدشانس باشد. در کل قواعد تعریف شده ای دارد.
من اتفاقا برعکس کارکردم و گفتم آدمی را کار کنم که هم آرام باشد و هم مودب باشد و هم احترام بقیه را نگه دارد و این به خاطر کلیت فیلمنامه و اتفاق هایی که قرار بود برای این کاراکتر بیفتد، به ذهنم رسید. گفتم اگر یک مقدار این کاراکتر فانتزی و اگزجره باشد، دیگر این دردسرهایی که قرار است برایش اتفاق بیفتد را تماشاچی باور نمی کند و یک چیز فانتزی و فراتر از زندگی خودش می بیند و دیگر رئالیست نیست.
از روز اول من این آدم را همین قدر راحت و آرام گرفتم، چون اتفاقا اصلا هم آدم شلوغی نبود. می توانستم لطیف را آدم شلوغ کن بگیرم و تند حرف بزنم. مثل خیلی از جاهای دیگر که این را امتحان کرده بودم و آنقدر به من جای بازی می داد که اصلا ته نداشت. مثل خیلی از کاراکترهای فانتزی اما من این طور گرفتمش که به قصه کمک کنم. اگر این شخصیت رئال نبود، تماشاچی دردسرهایش را باور نمی کرد.
کلا دردسرهای عظیم را دوست داشتید؟
بله، خیلی.
خیلی ها می گفتند دردسرهای عظیم یک، کار متوسطی بود؛ اما کار دوم از همان ابتدا در سی دقیقه او ته قصه مشخص بود و…
این سلیقه ای است. ولی من خیلی کار کرده ام و اصلا دردسرهای عظیم را متوسط نمی بینم و به نظرم خیلی نامبر وان و فوق العاده است. مخصوصا دردسرهای عظیم یک. برای ساخت ورژن دو هر سریالی، قصه خیلی مهم است. برای اینکه رقیب خودش شماره یک خودش است و رقیب های دیگر خیلی مهم نیستند. اینها آنقدر خواستند قصه در کار تزریق کنند که از قسمت یک نیفتند، از نظر قصه خیلی محکم بود، ولی خیلی زیاد بود.
در شماره یک تماشاچی قهرمانش را دنبال می کرد، درست است قصه داشت، ول در هر صورت قهرمان را دنبال می کرد. در شماره دو آنقدر قصه زیاد شده بود که شما ناخودآگاه قهرمانت را گم می کردی و می گفتی ورژن یک سریال بهتر بود. در شماره دو قصه زیاد و محکم بود، ولی مخاطب از قهرمانش دور شده بود.
اما از همان سی ثانیه اول که فیلم استارت می خورد، می شد تا ته قصه را خواند.
حرف شما درست است. ولی اگر بخواهیم این طور نگاه کنیم، هیچ فیلمی را نباید ببینیم. ما تیکن (Taken) می بینیم و می دانیم تهش قهرمان کیست.
نمونه های خارجی همین سریال و قصه های فان، ته هر سیزن یک شوک به بیننده وارد می کنند و هر بار یک قصه نو وارد می شود.
اتفاقا این قصه های نو در دردسرهای عظیم زیاد و اضافی بود و برای یک بیست و شش قسمتی این حجم قصه مناسب نیست. در دردسرها هر بار یک چیزی اضافه می شود، ولی برای یک سریال 26 قسمتی که شما باید کاراکترها را دنبال کنید، این خوب نیست. در 90 قسمتی این همه قصه شاید جواب بدهد…
اگر دردسرهای عظیم سه را بخواهند بسازند، هستید؟
الان نمی توانم هیچ نظری بدهم. من خودم خیلی منتقد هستم. سر هر سکانس برای اینکه از بعد منفی نگاه می کنم، خیلی غر می زنم. ولی به نظرم دردسرهای عظیم واقعا نامبر وان بود.
کالا غیر از فیلم آفریقا که هنوز در کارنامه شما شاخص ترین فیلمی است که بازی کرده اید و خیلی از منتقدان می گفتند شما تازه بعد از آن کشف شدید، تنها شخصیت منفی که آن هم سیاه کامل نیست آن کاراکتر بوده؛ چرا؟
عکس جواد عزتی در نقش روحانی در فیلم
من اصلا سیاه بازی نمی کنم. آن نقش هم خاکستری بود.
چرا؟ به خاطر حسی که در مخاطب به وجود آورده اید و این قالب را نمی خواهید بشکنید؟
از این نظر، نظر من و شما با هم فاصله دارد. من می گویم خیلی نقش های من با هم متفاوت بوده اند. به نظر من آدم منفی وجود ندارد، آدم مثبت هم وجود ندارد، همه خاکستری هستند. این یک مساله ثابت شده در کاراکترپردازی در تمام دنیاست و من با آن روش پیش می روم. در «آفریقا» هم وقتی تصمیم گرفتم آن آدم را این طور بازی کنم که فهمیدم قاتل است و اتفاقا این فرد می تواند حق داشته باشد برای اینکه مغزش ارور بدهد و یک نفر را بکشد.
ولی بعد از آن دیگر حتی نقش خاکستری هم بازی نکرده اید.
یک مقدار در کلاشینکف قرار بود این اتفاق بیفتد. البته تدوین شده کلاشینکف 170 دقیقه شده بود و چیزی که باید اکران می شد 90 دقیقه بود و من نمی دانم چه اتفاقی برای آن کاراکتر افتاده و اصلا هست یا نه؛ البته آن نقش هم خیلی منفی بود، ولی در نهایت خاکستری شد.
دو سه کاراکتر را خیلی خوب بازی می کند، مثلا کسی که دنبال نقش روحانی و بچه مذهبی باشد، حتما به سراغ شما می آید.
یک دوست یک حرفی به من زد که خیلی به من چسبید. البته ممکن است خودستایی باشد، ولی می گویم. به من گفت تو هر نقشی بازی کرده ای گفتند از این به بعد برای این نقش فقط جواد عزتی؛ پیرمرد بازی کردم گفتند از این به بعد فقط پیرمرد بازی کند. روحانی بازی کردم همین طور. کمدی رئالیستی بازی کردم همین طور. من اصلا به این چیزی که شما می گویید منفی نگاه نمی کنم و به نظرم اتفاق خوبی است. اینکه اگر پیرمرد بازی کردم دوباره از من خواستند بازی کنم یا اگر روحانی بازی کردم باز این اتفاق بیفتد.
در فیلم جدید عطشانی هم روحانی هستید؟
یک مقدار شکلش فرق می کند. یک طلبه ای است که یک هفته است آمده و ثبت نام کرده.
چطور سر از آلمان در می آورد؟
برای شرکت در یک سمینار برای یک طلبه دیگری دعوت نامه می آید و این هم خودش را می اندازد و می رود.
نقش مقابل تان چه کسی بود؟
یک پسری که اولین کارش است و قبلا هم هیچ علاقه ای به بازیگری نداشته و اتفاقی علی عطشانی او را می بیند.
برای شما پارتنر خوبی بود؟
اصلا نقش اصلی او است و خیلی خوب بود.
فیلم خوب درآمده؟
نمی دانم. من کلا هیچ فیلمی را حدس نمی زنم، کارهای عطشانی را هم اصلا حدس نمی زنم.
شایعه شده بود که گلشیفته فراهانی هم قرار بوده در این پروژه بازی کند.
نه. من هیچ وقت او را ندیده ام و فقط شایعه بوده. البته من ترجیح می دهم فیلمم من را بزرگ کند تا حاشیه ها.
در تیپ روحانی بازی کردن ساده نیست و هر کسی نمی تواند این نقش را در بیاورد؛ در این زمینه آشنا دارید؟
این سختی که شما می گویید من یک مقدار تخصصی تر به آن نگاه می کنم. برای اینکه این سختی در همه نقش ها وجود دارد. در فرشته ها با هم می آیند من هر جا می رفتم باید توضیح می دادم که قبل از اینکه به روحانی بودن این شخصیت نگاه کنم، به پدر بودنش نگاه می کنم. اگر من طلبه هم می خواستم بازی کنم، مطمئنا خیلی در مورد آن تحقیق کرده ام. اولین بار برای بازی در طلا و مس با بهروز شعیبی یک هفته قم ماندیم و در حجره با طلبه ها زندگی کردیم و دوستان خیلی صمیمی پیدا کردم که هنوز هم با آنها در تماس هستم. واقعیت این است که همین طوری دنبالش نرفتم.
در بین نزدیکان تان طلبه نداشتید؟
در اقوام و نزدیکانم داشتم و مطمئنا یک تحقیقی کرده ام که به سراغش رفته ام. ولی باید به همه کاراکترها این طور نگاه کرد. اینکه شما با طلبه ها فاصله دارید و نمی دانید زندگی شخصی شان چطور می گذرد، برایتان جذاب می شود وقتی من نمایشش می دهم. ولی در مورد همه کاراکترها باید به همین ریزبینی رفتار کرد و همین کار را هم می کنیم ولی متاسفانه اینها را سطحی می بینیم.
از اقوام بودند ولی نمی گویید چه کسی؟
هرکسی؛ اقوام یا دوستان یا آن تحقیقی که انجام دادیم. با این سوال یک مقدار تحقیق بازیگر کوچک می شود. چه از دوستانم و چه از کسانی که به قم رفتم و در خانه شان ماندم کمک گرفتم.
برای همه نقش ها این کار را می کنید؟
بله واقعا حیف است اگر این کار را نکنیم.
برادرتان طلبه است؟
نمی دانم!
مگر می شود؟
من می دانم برادرم فقه خوانده. ولی این یک رتبه است؛ با این رتبه یک نفر طلبه حساب می شود یا نه، من این را نمی دانم.
از ایشان هم کمک گرفتید؟
نه.
بچه هیاتی هستید؟
بله به شدت
در برنامه خندوانه گفتید غذا زیاد درست می کنید.
من کلا آشپزی را دوست دارم و آشپزی هم می کنم و بلد هم هستم.
در رستوران خودتان هم آشپزی می کنید؟
نه چون شعبه جای دیگری را داریم. اصلا در غذا نمی توانیم دخالت کنیم.
ادامه دارد…