آنشرلی واقعی که بود و کجا زندگی میکرد؟
آنشرلی واقعی که بود؟
خیلی از شما که به کارتون آنشرلی علاقهمند بودید و سعی میکردید که همیشه آن را دنبال کنید، شاید این سوال در ذهنتان پیش آمده باشد که آیا آنشرلی میتواند یک شخصیت حقیقی باشد یا خیر؟ یا مثلاً الان که با این تیتر مواجه شدید احتمالاً به این فکر کردهاید که اگر آنشرلی یک شخصیت حقیقی باشد، آن شخصیت چه کسی است و آنشرلی واقعی کیست؟
نویسنده آن شرلی داستان خودش را نوشت
نویسنده داستان آنشرلی شخصی به نام لوسی ام مونتگمری است. شخصیت آنشرلی از خود نویسنده الهام گرفته شده است. از زمانهای قدیم یعنی زمانی که لوسی تازه به دنیا آمده و نوزاد بود، مادر او به خاطر بیماری سل از دنیا رفت. پدرش هم بعد از این ماجرا نزدیک به گرین گیبلز او را رها کرد و همان نویسنده داستان پیش پدربزرگ و مادربزرگش ماند.
از آنجایی که اختلاف سنی زیادی با آنها داشت، همیشه احساس تنهایی میکرد و انگار که هیچ فرقی با یک بچه یتیم بیسرپرست نداشت.
به همین خاطر همیشه سعی میکرد در خیال خودش دوست پیدا کند؛ دوستهای خیالی و ذهنی که برای خود ساخته بود، باعث ایجاد خلاقیت عجیب و غریبی در او شد و همین باعث شد که مدام حس خلاقیت در او رشد پیدا کند.
از طرفی نویسنده داستان علاقه شدیدی به طبیعت داشت و همین باعث میشد که از طبیعت هم برای ایجاد داستانهای خلاقانه الهام بگیرد؛ حتی برای خیلی از مکانها و مناظر طبیعی در ذهن خود نام گذاری میکرد و برای آنها شعر میسرود؛ دقیقاً کاری که آنشرلی داخل داستان انجام میداد.
روزها سپری شد تا اینکه لوسی به سن ۱۸ سالگی رسید. در آن زمان عموزاده های لوسی درخواست به سرپرستی گرفتن یک پسر را از یتیم خانه اعلام میکنند اما یتیم خانه به جای اینکه برای آنها یک پسر بچه بفرستد، دختری به منزلشان فرستاد.
آنها هم این اشتباه را متوجه میشوند اما بعد از دیدن لوسی حس دلسوزی غلبه میکند و باعث میشود که همان دختر را کنار خودشان نگه دارند.
تفاوت های داستان فیلم با زندگی آن شرلی واقعی
نویسنده داستان یا همان لوسی به شدت خلاقیت بالایی داشت و همین باعث شد که داستان آنشرلی را با قلم زیبا و جذاب خودش بنویسد.
در واقع او از داستان زندگی خودش برای نوشتن این شاهکار الهام گرفته بود. در نتیجه داستان دختر یتیمی را نوشت که به اشتباه او را از یتیم خانه میفرستند اما در نهایت او میتواند محبت کل خانواده را جلب کند.
البته باید گفت که همه چیز دقیقاً طبق اتفاقات زندگی نویسنده نبود. شخصیت آنشرلی یک سری تفاوتها هم با نویسنده و ماجرای زندگی او داشت اما بعضی از قسمتها واقعاً زندگی خود لوسی بود.
به عنوان مثال بیمار شدن گیلبرت از داستان مرگ اولین عشق لوسی گرفته شده بود که به خاطر آنفولانزا جان خود را از دست داده بود. یا اینکه در داستان آنشرلی نشان میداد که زنان نمیتوانند تحصیل کنند و این اتفاق جزو تابو محسوب میشد، داستانی بود که خود لوسی نویسنده داستان آن را تجربه کرده بود.
بخشی از داستان که نویسنده آن شرلی از نوشتنش پشیمان شد
یکی از نکتههای جالبی که در مورد داستان آنشرلی وجود دارد و خیلی از شما شاید بابت آن غصه خوردید، سکانس مرگ متیو کاتبرت مهربان است. جالب است بدانید که خود نویسنده هم بعدها اعتراف کرده که از نوشتن این سکانس کاملاً پشیمان است و اگر دوباره فرصتی داشت که بتواند داستان را از اول بنویسد، قطعاً این سکانس را حذف میکرد و داستان را به گونهای روایت میکرد که متیو بیشتر زنده بماند.
محل واقعی زندگی آن شرلی
اگر به یاد داشته باشید داستان آنشرلی داخل کاویندیش روایت شده بود که دقیقاً لوسی هم همانجا زندگی میکرد. این محل کاملاً سنتی بود.
از آنجایی که تکنولوژی پیشرفت کرده بود اما مردم آنجا خیلی با تکنولوژی میانه خوبی نداشتند و خانمها خیلی کار نمی کردند و تحصیلات هم نداشتند، به خاطر همین زمانی که داستان آنشرلی پخش شد، خیلی از افرادی که نسبت به کانادا هیچ ایدهای نداشتند، فکر میکردند که کل کانادا شبیه به همین روستای سنتی است و هیچ پیشرفتی در آن اتفاق نیفتاده است؛ در صورتی که این فقط بخشی یک روستا در کانادا بود و کل کانادا چنین حالتی نداشت.