چهره ها

6 داستان باور نکردنی از تجربه مرگ بازیگران هالیوود (+عکس)

شاید گاهی پیش بیاید که پای صحبت فردی بنشینید که از مرگ می‌گوید اما آن را متفاوت روایت می‌کند. او از آنچه تجربه کرده می‌گوید، از این‌که مرده و بعد زنده شده، نور دیده،‌ فرشته دیده و…. تجربه این افراد را تجربه نزدیک به مرگ عنوان می‌دهند. چیزی که علوم مختلف به آن پرداخته‌اند و همچنان مطالعات درباره آن ادامه دارد. در این میان تجربه نزدیک به مرگ افراد مشهور و ثروتمند بسیار شنیدنی است. آنها در پول غرق هستند و در سراسر جهان شناخته شده‌اند. این افراد اغلب خوش‌ بیان و در آنچه انجام می‌دهند بسیار با استعداد هستند. با این همه، چرا چنین اشخاصی باید به همه بگویند که یک بار مرده و دوباره به زندگی برگشته‌اند؟! اگر به خاطر پول باشد که خب آنها به اندازه کافی پول دارند. اگر هم برای شهرت باشد که آنها واقعا مشهورند. با بیان این موضوع و طرح این دریافت که آنها مرده و بعد زنده شده‌اند، شهرت‌شان را به خطر می‌اندازند. تنها دلیل منطقی طرح چنین موضوعی از سوی این افراد آن است که این اتفاق واقعا برای آنها افتاده است و آنها می‌خواهند آن را به اشتراک بگذارند.  در تعالیم دینی نیز وجود چنین تجربه‌ای شبیه مرگ رد نشده و به احتمال وقوع آن‌ها برای برخی افراد اشاره شده است.
 
مننژیت من را به مرگ نزدیک کرد

دونالد ساترلند
بازیگر کانادایی فیلم «مش» نیز تجربه نزدیک به مرگ داشت. دونالد ساترلند زمانی این تجربه را داشت که در سال 1979 به‌دلیل ابتلا به مننژیت در آستانه مرگ قرار گرفت.
دونالد می‌گوید:« ناگهان درد، تب و پریشانی حادی بر من غلبه کرد. من بالای بدنم شناور بودم و با حباب آبی روشن احاطه شده بودم که ناگهان دور از تختم شروع به سر خوردن در تونلی طولانی کردم ولی بلافاصله خودم را در بدنم مشاهده کردم. پزشکان بعدها به من گفتند من برای مدتی کوتاه مرده بودم.»

آمپول اشتباه من را شناور کرد

جین سیمور
جین سیمور، یکی از بازیگران سبک کلاسیک است که همه ما او را با نقشی که در سریال «پزشک دهکده» ایفا کرد، به‌خوبی می‌شناسیم. زمانی که این بازیگر انگلیسی 36 سال داشت، به آنفلوآنزای شدید مبتلا شد، به همین دلیل پزشک برای او آمپول پنی‌سیلین تجویز کرد و تزریق همین آمپول بود که او را به مرگ نزدیک کرد. جین می‌گوید: «من کاملا از بدنم خارج شده بودم چون می‌توانستم بدنم را روی تخت ببینم. اطرافیان را می‌دیدم که دور من جمع شده بودند و به یاد می‌آورم که همگی تلاش می‌کردند من را زنده نگه‌دارند. من بالای سر آن‌ها و در گوشه‌ای از‌ اتاق نگاه‌شان می‌کردم و می‌دیدم که آن‌ها مدام در حال تزریق داروهایی برای بازگرداندنم هستند. در یک لحظه تمام زندگی‌ام پیش چشمانم آمد. در آن حال به تنها چیزی که فکر می‌کردم این بود که دلم می‌خواهد زنده بمانم چون نمی‌خواهم فرد دیگری از بچه‌هایم مراقبت کند. من در این خیال شناور بودم که «نه نمی‌خواهم بمیرم. من آمادگی ترک فرزندانم را ندارم» و این زمانی بود که به خداوند گفتم: «خداوندا!  کمک کن من زنده بمانم.» حدود 30 ثانیه مرده بودم. هر چند باور داشتم مرده‌ام اما می‌توانم به خاطر بیاورم که پزشکان تلاش زیادی برای بازگرداندنم می‌کردند. در همین لحظه متوجه شدم من نخواهم مرد و بلافاصله خودم را در بدنم دیدم.»

جراحی من را به نقطه‌ای روشن هدایت کرد
الیزابت تیلور
 بازیگر بریتانیایی و برنده 2‌جایزه اسکار از تجربه‌ای می‌گوید که حین جراحی با آن روبه‌رو شده است. الیزابت تیلور در مصاحبه‌ای که توسط لری کینگ در شبکه سی‌ان‌ان پخش شد، درباره عبور از یک تونل به سمت نقطه‌ای روشن صحبت کرد. این بازیگر افسانه‌ای سینما توضیح داد که چطور روی تخت جراحی حدود 5 دقیقه مرده بود. او می‌گوید: «درحالی‌که از لحاظ کلینیکی مرده بودم با روح مایکل تاد، همسر سابقم که علاقه زیادی به او داشتم، مواجه شدم. من می‌خواستم کنار تاد بمانم اما تاد من را ترغیب کرد  تا به زندگی برگردم.» به‌دنبال احیای تیلور، تیم 11‌نفره پزشکی از جمله پزشکان، پرستاران و… اظهارات او را از این واقعه و مرگ چند دقیقه‌ای او تایید کردند.

تیلور می‌گوید: «من کاملا احساس کردم که مرده‌ام و در همین حال حبابی را دیدم. صحبت کردن از آن بسیار سخت است و شاید به‌نظر واقعی نیاید اما این اتفاق در اواخر دهه 50 میلادی افتاد درحالی‌که من، مایک را 2سال قبل از آن در سانحه هوایی از دست داده بودم. حدود 5 دقیقه از دنیا رفتم. وقتی این موضوع را برای برخی از دوستانم تعریف کردم به‌نظرم رسید باور آن برای‌شان سخت است. بنابراین با خودم فکر کردم شاید بهتر باشد در این مورد سکوت کنم. مدتی طولانی در این‌باره هیچ صحبتی نکردم اما حالا آن را با افرادی که چنین تجربه‌ای داشته‌اند به اشتراک می‌گذارم چون من دیگر از مرگ نمی‌ترسم. به‌نظر من این قدرت و عشق مایک بود که مرا به زندگی برگرداند.»
 
حمله قلبی، من را از بدنم خارج کرد

پیتر سلرز
نابغه کمدی سینما که نقش‌های درخشانی در فیلم‌های متعدد از جمله دکتر استرنجلاو (1964) و  پلنگ صورتی (1964) داشت، پیتر سلرز است. شهرت او به خاطر بازی‌هایی است که کاملا در نقش آن‌ها غرق می‌شد. او آنقدر به کارش علاقه داشت که در فاصله بین فیلم‌ها دچار افسردگی می‌شد. این هنرپیشه تجربه نزدیک به مرگش را برای شرلی مک‌لین، نویسنده کتابش توصیف کرده و او آن را در کتاب درج کرده است.  در سال 1964 در نخستین دفعه از 8 حمله قلبی پیتر، زمانی که او قلبش ایستاد و درحالی‌که از لحاظ بالینی مرده به حساب می‌آمد، از بدن خود خارج شده و حبابی زیبا را مشاهده کرد. او بیان می‌کند: «خودم را در حال خروج از بدنم احساس کردم به‌طوری که در فرم فیزیکی‌ام شناور بودم و در کل احساس می‌کردم حالم خوب است اما ظاهرا بدنم این‌طور نبود.» در همین حین پزشک متوجه شد سلرز مرده است و شروع به ماساژ قلبی کرد. سلرز می‌گوید: «من به اطرافم نگاه کردم و حباب سفید زیبایی را در بالای سرم دیدم. دلم می‌خواست به سمت این حباب بروم، انگار می‌دانستم عشق واقعی در سمت دیگر این نور است. به یاد دارم با خودم فکر کردم این خود خداست.» بدن سلرز سعی در رفتن به آن سمت داشت اما سقوط کرد. پیتر می‌گوید: «دست من به سمت آن نقطه رفت و سعی کردم آن را لمس کنم.» اما در همین حال بلافاصله قلب سلرز شروع به زدن کرد و در آن لحظه صدایی به او گفت: «حالا وقتش نیست برگرد و تمامش کن. حالا وقتش نیست.» کم‌کم سلرز احساس کرد به بدنش نزدیک شده و بعد از مدت کوتاهی بیدار شد.

نویسنده کتاب او می‌گوید: «سلر ابراز داشت که دیگر هیچ‌وقت از مرگ نمی‌ترسد و خانواده و دوستان او را نسبت به قبل معنوی‌تر می‌پنداشتند. این تجربه، دید او را نسبت به وقایع عمیق‌تر کرده و موجب تغییرات پایدار در عادت‌های ذهنی و زندگی در او شده بود.»

غرق‌شدگی در اقیانوس، مرا با خود برد

جیمز کرامول
رئیس زندان فیلم «جاده سبز» در سن کم و در 5 سالگی در اثر سقوط در اقیانوس، مرگ را تجربه کرده است. از آن به بعد جیمز تمام زندگی‌اش را مرموز توصیف می‌کند. بعد از این تجربه جیمز مرتب تصاویری را که در آن حالت دیده بود در رویاهایش بازسازی می‌کند.

تصادف، کما و دیگر هیچ

اریک رابرتز
 بازیگر آمریکایی و برادر جولیا رابرتز، بازیگر مشهوری است که در بیش از 70 فیلم بازی کرده است. اریک به سراسر جهان سفر کرده است اما یکی از دراماتیک‌ترین لحظات اریک در کانتیکات اتفاق افتاد. او در حال رانندگی بود که سگش حواسش را پرت کرد و تصادف کرد. او در حال کما به بیمارستان برده شد و نزدیک بود بمیرد. او اظهار داشت: «من از بدنم خارج شده و توسط حبابی احاطه شده بودم که می‌توانم بگویم خاص‌ترین تجربه من در زندگی بود.»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا