ماهور الوند بازیگر نقش ستاره فیلم دختر روایتی از یک دختر جوان است که به دلیل تفاوت نسل ها با خانواده اش به مشکلاتی بر می خورد، و برای رسیدن به خواسته هایش دست به هر کاری می زند.
الوند دختر فرزند سیروس الوند کارگردان است. او پیش از این فیلم جلوی دوربین نرفته بوده و برای بازی در این نقش هم از میان 400 نفری که برای تست بازیگری رفته اند، انتخاب می شود. با او گپ و گفتی از روزهای تست بازیگری تا انتخاب و آماده شدن برای «دختر» زدیم که بحث ها به تفاوت میان دهه شصتی ها و هفتادی ها رسید. ماهور الوند متولد سال 73 است و روزگاری که بازیگری را شروع کرده، بیشتر به تئاتر علاقه داشته، اما بعد از تجربه «دختر» می گوید به کارهای تصویری هم علاقه مند شده و می خواهد هر دوی این حوزه ها را با هم پیش ببرد.
براساس خبرهایی که در زمان ساخت فیلم تازه میرکریمی وجود داشت، می دانستیم که دنبال دختر جوانی برای ایفای نقش اول فیلم می گردند و برای این کار از تقریبا 400 دختر هم تست گرفتند که در نهایت ماهور الوند انتخاب شد. این روند انتخاب شدن شما چطور اتفاق افتاد؟
من دانشجوی رشته تئاتر هستم و حضور در این محیط ها باعث می شود که از تست های بازیگری مختلف باخبر بشوم. از همین رو باخبر شدم که آقای میرکریمی برای فیلم جدیدشان از دخترهایی که هم سن و سال من هستند، تست می گیرد. به همین دلیل تماس گرفتم و به دفتر ایشان رفتم. آن جا بود که فهمیدم برای فیلم یک نقش دختر نمی خواهند و به جز یک نقش اصلی، چند دختر دیگر هم هستند. که همان جا با خودم گفتم نقش اصلی هیچ، ولی نقش های دیگر می توانند تجربه خوبی برایم باشند.
تست اول را که شامل موقعیت های مختلفی می شد، از من گرفتند. در همان جا هم به من گفتند برای نقش اصلی به دنبال یک دختر بومی هستند که خودش لهجه داشته باشد و نیازی به تمرین لهجه نباشد. از چند نفری هم تست گرفته ایم و نتیجه خوبی هم داشته، اما برای دخترهای دیگر که نقش کمی هم ندارند، باید انتخاب کنیم. بعد از تست به من گفتند که از بازی من راضی بودند و قرار شد تماس بگیرند.
چه تست هایی گرفتند؟
موقعیت های مختلفی بود که البته همان موقع من فکر می کردم از موقعیت های فیلمنامه باشد که البته حدسم هم درست از آب درآمد، چند موقعیت از فیلمنامه مانند رابطه میان دختر و پدر را انتخاب کرده بودند.
در ادامه و بعد از یک هفته دستیار آقای میرکریمی تماس گرفتند و گفتند که می خواهند یک بار دیگر مرا ببینند. رفتم و این بار تست های دیگری با حضور عوامل دیگری از فیلم از من گرفتند و آن ها را هم فیلم برداری کردند. بعد این ها باز هم به من گفتند برای تصمیم نهایی تماس می گیریم. در همین اوضاع بود که خبرهایی منتشر شد مبنی بر این که پروژه این فیلم تازه آقای میرکریمی به دلیل برخی مشکلات متوقف شده که پنج، شش ماهی خبری نبود تا این که بعد از این مدت خبر رسید پروژه دوباره راه افتاده است. در این دوران اضطرابی هم من را گرفته بود و خیلی نگران بودم.
نگران این که چرا تماس نگرفته اند؟
بله، با خودم می گفتم حتما مرا انتخاب نکرده اند. اما یک شب خود آقای میرکریمی با من تماس گرفتند و گفتند که با دیدن همه فیلم های تست و بررسی هایی که داشتند، من بهترین گزینه نقش بودم. و آن جا بود که خیلی از این موضوع خوشحال شدم.
می دانستند که شما دختر آقای الوند هستید؟
بله می دانستند، اما تاثیری در تصمیمی که گرفته بودند، نداشت و از همان ابتدا هم به من گفته بودند که دنبال یک دختر بومی برای نقش هستند و حتی کسی را هم انتخاب کرده بودند، اما بعد نظرشان عوض شده بود.
به هر حال پدر شما خودشان کارگردان هستند و خیلی عجیب است دختر او که تئاتر هم می خواند، تا به حال جلوی دوربین پدر نرفته است. چرا شرایط به این شکل اتفاق افتاد؟
به هر حال حیطه های کاری این ها با یکدیگر فرق می کند و من اگر می خواستم در سینما فعالیت کنم، حتما سینما هم می خواندم. این که به سمت تئاتر رفتم، به دلیل علاقه زیادم به آن بود و از همین رو در سه سالی که دانشجو بودم، به سمت سینما و تصویر نرفتم تا در فضای تئاتر باشم و یاد بگیرم و بازیگری در این محیط را تجربه کنم. همین اتفاق ها هم برایم افتاد و در سال های ابتدای دانشگاه حتی در تست های بازیگری هم شرکت نمی کردم و با خودم فکر می کردم هنوز زود است و باید تئاتر را تجربه کنم. به همین دلیل در چند اجرای دانشجویی و جشنواره ای بازی کردم و بعد وقتی خبر تست فیلم آقای میرکریمی آمد، با خودم فکر کردم شاید تجربه خوبی باشد.
با همه این اوصاف هیچ وقت پدرتان نخواستند در فیلمی بازی کنید؟
هم پدرم و هم خودم خیلی دوست داریم با هم کار کنیم، اما هر دو با این موضوع موافق هستیم که شروع کار بازیگری من نباید با کار پدرم باشد. به این دلیل که فکر می کنم اگر قرار است من جایگاهی در این سینما داشته باشم، از طریق خودم و کارم باشد، نه با برچسب این که دختر سیروس الوند هستم و در فیلم پدرم بازی می کنم. در حقیقت با این کار به دنبال این بودم که حاشیه ها را تا جای ممکن کم کنم، چون به هر حال از بین که نمی توانم ببرم، ولی دلم می خواست نشان بدهم که با فیلم دیگری کارم را شروع کردم و راهم از پدرم جداست، با این که در آینده با هم کار خواهیم کرد، اما می خواستم اول جایگاه خودم را پیدا کنم.
از فیلم صحبت کنیم! ماهور الوند با ستاره در «دختر» چقدر هم ذات پنداری داشت؟
در ابتدا خیلی کم، حتی فکر می کردم اصلا بعضی چیزها منطقی نیست و درباره این موضوع با آقای میرکریمی هم صحبت های زیادی داشتم که می گفتم شما مطمئن هستید این جا گریه می کند یا چنین رفتاری نشان می دهد؟ اما هرچه جلوتر می رفتیم، بیشتر ستاره را می شناختم و دغدغه هایش را درک می کردم و دلایل کارهایش را می فهمیدم و دیگر اواخر فیلم کاملا او را می فهمیدم.
یعنی در زیست با شخصیت ستاره او را درک کردید؟
تلاش زیادی کردم و سعی کردم نمونه هایی مانند ستاره را در اطراف خودم پیدا کنم، پای صحبت های آن ها بنشینم و در موقعیت های مختلف خودم و پدرم را جای او بگذارم. خیلی کلنجار رفتم تا او را درک کنم.
یعنی تجربه های مشابه با ستاره نداشتید؟
نمی توانم بگویم نداشتم، به هر حال ستاره دختری است هم سن و سال من و هر طوری که حساب کنیم، همین موضوع اولین نکته اشتراک ما خواهدبود و به هر حال تجربه هایی هست، اما در ابتدا خیلی کم بود و هرچه می گذشت، من ستاره را بیشتر درک می کردم.
البته شاید نقطه مشترک پیدا کردن هم کار سختی باشد، آقای الوند و پدر ستاره؟
(می خندد) واقعا همین طور است. به هر حال اساس ماجرا هم تفاوت زیادی داشت. این دختر جنوبی بود و من هم قبل از این فیلم یک بار هم به جنوب سفر نکرده بودم و هیچ کدام از شهرهای آن را ندیده بودم. همین موضوع برای من چالشی بود که باید نقش دختری را بازی می کردم که سال ها آن جا زندگی کرده و اولین باری است که می خواهد به تهران سفر کند. تفاوت خیلی بزرگی بود، ولی با این حال هر چه زمان می گذشت، این تفاوت هم کم رنگ تر می شد.
لهجه هم داشتید!
لهجه یکی از نگرانی های همه ما بود و در این راه خیلی به من کمک کردند. آقای رضا مسعودی که دستیار آقای میرکریمی هستند، خودشان جنوبی بودند و مثل اینکه قبل از این هم در چند فیلم دیگر هم روی لهجه های جنوبی بازیگرها کار کرده اند. خیلی خیلی به من کمک کردند و خود من پی گیری زیادی در این زمینه داشتم و فیلم های جنوبی زیادی دیدم.
آقای مسعودی متن های طولانی را با لهجه می خواندند و من ضبط می کردم.
صدای خودم را در تمرین ها ضبط می کردم و حتی یادم هست جزوه ای داشتم که کلمات را به همان شکلی که ادا می شدند، می نوشتم. در ابتدا خیلی سخت بود، اما همیشه می گویند اگر آدم در لهجه آهنگ ابتدایی را بگیرد، تا انتهای کار می تواند برود. اما ابتدای کار واقعا سخت بود و گاهی فکر می کردم اصلا مغزم نمی کشد و حتی دافعه ای نسبت به لهجه جنوبی در مراحل پیش تولید پیدا کرده بودم. ولی وقتی کار شروع شد، اتفاق های بعدی به خوبی افتاد و پیش رفت.
البته به نظر می رسد اتفاق های خوب خیلی خوب برای شما می افتند!
واقعا! جالب است همیشه همین طور می شود که وقتی قرار باشد اتفاقی بیفتد، خوبش می افتد. همیشه وقتی می خواهم کاری را شروع کنم، می گویم چقدر سخت و نمی شود، یا اینکه من چیز را یاد نمی گیرم. اما وقتی شروع می کنم، انرژی به وجود می آید و کارها را جلو می برد.
نظر پدرتان درباره بازی تان در فیلم چه بود؟ مخصوصا وقتی در لحظه اول به او گفتید قرار است در فیلم میرکریمی بازی کنید چه گفت؟
خیلی خیلی خوشحال شدند. حتی احساس می کنم پدر و مادرم از خودم بیشتر حوشحال شدند، چون به هر حال من
استرس انجام کار را هم داشتم. پدرم در خمه مراحل کنارم بود و در نهایت و وقتی فیلم را دید، بازی من را به صورت کلی قبول داشت و می گفت بازی قابل قبولی داشتم. اما اشکال ها و ایرادهایی را هم گرفت.
چه ایرادهایی گرفت؟
شاید خیلی عنوان ایراد را نتوان روی آن گذاشت، ولی بعضی از بازی های من را مصنوعی می دانست و می گفت خودت بعضی رفتارها را نپذیرفتی و بازی کردی. نسبت به قسمت های ابتدایی فیلم می گفت که خیلی با نقش کنار نیامده بودی و نکاتی را گوشزد شد. اما به طور کلی خوشش آمده بود.
شنیده ایم که پدرتان در فیلم جدیدش برای شما نقشی را به شکل مشخص می نویسند، درست است؟
صحبت هایی هست، ولی پدرم به تازگی نگارش فیلمنامه را شروع کرده و نمی دانم چه زمانی به صورت عملی شروع می کنند و همه چیز در حد صحبت است.
یعنی مشخص شده که شما در فیلم حضور دارید؟
همه چیز در حد صحبت است و هیچ چیز قطعی نشده. نقش مشخصی وجود دارد که به من فکر می شود، اما ممکن است در نهایت این طور هم نباشد.
در فیلم آقای اصلانی در نقش پدر، نقش منفی فیلم را بازی می کند، شما به عنوان دختر او و خانم زارعی به عنوان خواهر او در نقش زن های مظلومی هستند که مورد ظلم قرار گرفته اند. در این میان دختری که تا به حال پایش را از شهر خودش بیرون نگذاشته، به شکل ناگهانی تصمیم می گیرد تنها به تهران سفر کند و یک روزه برگردد. واقعا پدر باید به او اجازه بدهد؟ از این سمت ماجرا نگاه کنیم. به نظرت پدر تا این حد کاراکتر بدی است؟
این را که پدری به دخترش اجازه ندهد، خودم نمی پذیرم. برای این که ما می بینیم او اجازه نداد، اما دختر کار خودش را کرد. تنها می توان گفت که این از خصوصیات این نسل است و وقتی بخواهد کاری را انجام دهد، حتما انجام می دهد. واقعا همین هستیم و کاری را که بخواهیم، انجام می دهیم. این اجازه ندادن باعث می شود خطراتی که در فیلم می بینیم، به وجود بیاید. اگر پدر اجازه می داد، خودش می توانست به عنوان همراه و حامی دخترش او را هدایت کند، راه را به او نشان دهد و حتی دوستی در تهران را به او معرفی کند. ولی هیچ کدام از این اتفاق ها نمی افتد و اجازه ندادن باعث می شود فیلم شکل بگیرد.
خود من مخالف هستم با اینکه جلوی با این که جلوی کسی را بگیریم. وقتی کسی بخواهد کاری را انجام دهد، دو حالت دارد. یکی این که تو به توانایی های آن دختر اعتماد داری که می تواند از پس خودش بربیاید و به او اجازه می دهی. یا این که به او اعتماد نداری، که در این صورت باید به او کمک کنی.
چند هفته قبل رو به روی مجتمع کوروش بچه های دهه 80 و 70 دور هم جمع شده بودند، آن هم بدون این که دلیلی داشته باشد و اصلا معلوم نیست چرا این کار را کردند. حالا وقتی کاراکتر فیلم «دختر» را با بچه های دهه 80 تهران مقایسه می کنیم، به نظر می رسد فاصله ای وجود دارد. حتی فکر می کنم فیلم «دختر» نسبت به زمانه خودش عقب تر روایت می شود. اتفاقا به نظر می رسد فیلم باید دهه 70 درباره نسل دهه شصتی که وارد 70 می شد، ساخته می شد، چون این نسل خیلی متفاوت تر است.
از چه نظر ستاره را قدیمی می دانید؟
نه لزوما ستاره، همه روایت فیلم است. دغدغه ای که الان در فیلم روایت می شود، چیزی است که شاید دختر دهه 70 زودتر از این ها طی کرده باشد. یعنی شاید دختر دهه شصتی در سن 20 سالگی برخی تجربه های اجتماعی را داشته باشد، در حالی که دختر دهه هفتادی آن ها را در سن 16-17 سالگی تجربه کرده باشد. فیلم از نظر اجتماعی عقب تر از سن آدم هایش روایت می شود. این نقد به فیلم وجود دارد که در میان جهان فیلم و جهان واقعی این تفاوت وجود دارد.
از نظر من شاید تفاوت باشد، اما این تفاوت خیلی زیاد نیست، خود من امثال ستاره را در میان دوستانم دیدم و هستند کسانی که در همین دهه با این مشکلات رو به رو هستند و اجازه نگرفتن ساده دغدغه آن هاست.
این دغدغه همیشه وجود دارد، ولی این که چطور از آن گذر کنند، در سنین مختلف فرق می کند.
به هر حال ستاره کاراکتر خاصی است و ویژگی های خاصی دارد و حتی زمانی که به تهران می آید، کاملا مشخص است که دنیای متفاوتی نسبت به دوستانش دارد. دنیای واقعی دوستانش دنیای همین بچه های دهه 70 و 80 است که نمونه شان را رو به روی کوروش دیدیم. اتفاقا به نظر من همین تفاوتی که ستاره با دیگران دارد، فیلم را زیبا می کند و ما باید بدانیم «ستاره»هایی وجود دارند که این مقدار متفاوت از بقیه زندگی می کنند و حتی با یک اجازه گرفتن ساده یا تهران آمدن مشکل دارند و در 42 سالگی چیزی را که دیگران در 16 سالگی تجربه کرده اند، می فهمند.
به نظر من فیلم «دختر» علاوه بر این که این حرف ها را می زند، می خواهد این جنس از آدم ها را هم نشان دهد. چون به هر حال ستاره در کنار دوستانی قرار می گیرد که یکی از آن ها سیگار می کشد، یکی ازدواج کرده، یکی
شکست عشقی خورده و ستاره به جهان دیگری در جمع آن ها ظاهر شده و اتفاقا فکر می کنم این دغدغه هاست که در گیرایی فیلم موثر هستند.
کدام فیلم ساز ایرانی است که دوست دارید و دلتان می خواهد با او کار کنید؟
خیلی ها هستند. سوال سختی است، چون من تنها یک فیلم بازی کردم و از طرفی هم دوست دارم ژانرهای مختلف را امتحان کنم و نقش های مختلف را تجربه کنم.
رویاپردازی ندارید؟
رویای من این است که با همه کارگردان ها کار کنم. رویای من این است که با کارگردان سخت گیر، منعطف، جوان، زن، باتجربه، فیلم اولی کار کنم که بعد از این بتوانم به شکل مشخص بگویم من در این زمینه یا از کار فلان کارگردان خوشم می آید. الان هیچ ایده ای ندارم.
یعنی الان نمی دانی چه نقشی دوست داری بازی کنی؟
چرا می دانم، دلم می خواهد نقشی خیلی متفاوت از «دختر» را بازی کنم. چون حتی در چند تئاتری هم که حضور داشتم، همین حال و هوا تکرار می شد؛ دختر ساده ای که بچه کوچک خانواده است. به همین دلیل دلم می خواهد در نقش بعدی تفاوت داشته باشم و حتی دختر برون گراتری بشوم. شاید جدی تر و سخت گیرتر باشد و ویژگی هایی متفاوت با ستاره داشته باشد.
کارگردان غیرایرانی مورد علاقه ات؟
کریستوفر نولان. شاید باورتان نشود ولی فیلم «ممنتو» را ماهی یک بار می بینم و هنوز هم نکات تازه ای را در آن کشف می کنم.
از فیلم هایی که اخیرا دیده ای، کدام را بیشتر پسندیده ای، بیشتر می خواهیم با سلیقه سینمایی ات آشنا شویم.
«اتاق» را دوست داشتم. خاص بودن موضوع را دوست داشتم و دنیای متفاوت پسربچه در مقایسه با دیگرانی که اطراف من هستند، برایم خیلی جالب بود.
به طور کلی می توانم بگویم که مثلا یک فیلم از یک کارگردان را دوست دارم و نمی توانم بگویم که همه فیلم های یک نفر را می پسندم. به همین دلیل می گویم باید کار با کارگردان های مختلف را تجربه کنم تا سلیقه خودم را بشناسم.