گفتگوی جذاب با “ماه چهره خلیلی” + تصاویر
گفتگو با ماه چهره خلیلی بازیگر نمایش دپوتات
ماه چهره خلیلی را با سریال های تاریخی از جمله مختار نامه و کلاه پهلوی و فیلم های سینمایی از جمله «چشمان سیاه»، «مرگ کسب و کار من است»، «تله»،«نقاب» و «پرنده باز » می شناسیم. «دپوتات» اولین تجربه خلیلی روی صحنه تئاتر در مقام بازیگر است. او نقش همسر یک نماینده مجلس را با بازی اتابک نادری بر عهده دارد.
شما در سال 82 برای بازی در فیلم «چشمان سیاه» به کارگردانی ایرج قادری بعد از 22 سال به ایران آمدید و دوره بازیگری و کارگردانی را در موسسه سمعی و بصری استاد سمندریان در سال 84 پشت سر گذاشتید. با توجه به اینکه فعالیت خود را با اثری سینمایی و نه تئاتری آغاز کرده اید، چه شد که به جای رفتن به آموزشگاهی سینمایی، آموزشگاهی تئاتری و به طور مشخص کلاس های استاد سمندریان را انتخاب کردید؟
دلیل این که به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم این بود که بعد از «چشمان سیاه» برای «ازدواج به سبک ایرانی» به دفتر حسن فتحی دعوت شدم. مشکلی که آن زمان داشتم این بود، چون فقط یک سال از آمدنم به ایران می گذشت ته لهجه داشتم. (با خنده) ته لهجه ای که هیچ کس از روی آن متوجه نمی شد که من از انگلیس آمده ام. من همان جا هم که بودم تحصیلات فارسی و تحصیلات قرآنی داشتم و به کلاس های شعر و خط می رفتم. پدر و مادرم اصرار داشتند که من با فرهنگ ایرانی بزرگ شوم و این فرهنگ را حفظ کنم. حدود 20 سال بود که ایران نیامده بودم و آن ها به هیچ وجه نمی خواستند که من ریشه هایم را فراموش کنم. هنگام فارسی صحبت کردن گاهی کلمه کم می آوردم ولی در کل خوب حرف می زدم و لهجه ای که داشتم، لهجه انگلیسی نبود.
هنگامی که استاد سمندریان مرا دیدند (با خنده) گفتند از کدام شهرستان آمده ای؟! فارسی را خیلی درست حرف می زدم ولی با آهنگ انگلیسی، یعنی جملات فارسی را با فراز و نشیب و آهنگ انگلیسی بیان می کردم. تلفظم فارسی بود و آهنگ کلامم انگلیسی. حسن فتحی مرا به استاد سمندریان معرفی کردند، با ایشان تماس گرفتند و خواستند که ایشان روی لهجه من کار کنند. در واقع من توسط حسن فتحی به حمید سمندریان ارجاع داده شدم. آن زمان در ایران کسی را نمی شناختم و با موسسه های بازیگری سینمایی یا تئاتری آشنایی نداشتم. استاد سمندریان آن زمان هم، کلاس های فن بیان داشتند که من در آن کلاس ها شرکت کردم و هم جلسات خصوصی که برای من برگزار کردند.
هیچ وقت استاد سمندریان را فراموش نمی کنم. به یاد دارم که ایشان از تکنیک های خاصی برای اصلاح لهجه من استفاده می کردند و می گفتند تلفظ ها را این گونه بگو یا آهنگ جملات این گونه است نه آن طور که تو می گویی. به شدت مصمم بودم که این اصلاح لهجه هر چه زودتر انجام شود، چون قرار بود که سریال «مختار نامه» را شروع کنیم و این مجموعه تلویزیونی پروژه ای بود که اصلا نمی شد در زمینه فن بیان برای آن کم گذاشت و از این لحاظ کاری دشواری بود. در واقع اینگونه بود که ماجرا آغاز شد. بعد از گذراندن دوره کلاس های بیان، به شکل رسمی در آموزشگاه استاد سمندریان نام نویسی کردم و یک دوره کامل دیگر را در آن جا گذراندم. دو سال متوالی به آن جا می رفتم، حتی زمانی که دوره ام تمام شد، باز هم به کلاس های استاد می رفتم. معتقدم بازیگری چیزی نیست که بتوانید بگویید، من یک دوره دیده ام و کارم را انجام داده ام. بازیگر همیشه در حال یادگیری است.
پس با توجه به رفت و آمدتان به آموزشگاه سمندریان قطعا پیشنهاد بازی در تئاتر هم داشته اید؟
دقیقا، چون دوره های کلاس های ایشان را به صورت کامل گذراندم و بعد از آن نیز هم چنان رفت و آمدم به آن جا ادامه داشت، پیشنهاد بازی در تئاتر هم داشتم. از سوی دیگر تقریبا به صورت هم زمان در سه مجموعه «در چشم باد»، «مختارنامه» و «کلاه پهلوی» حضور داشتم و اتفاقا پیشنهادات تئاتری زیادی هم می گرفتم. هر سه، پروژه هایی تاریخی، سنگین و الف ویژه بودند. مشکل این بود که به علت عظمت و سنگینی این پروژه ها فرصتی برای تمرین و اجرای تئاتر نمی ماند.
الان چیزی حدود 12 یا 13 سال است که فعالیت هنری می کنم و هشت سال را به صورت متوالی در پروژه هایی بوده ام که به آن ها اشاره کردم. «در چشم باد»، «کلاه پهلوی» و «مختار نامه» گاهی اوقات از نظر زمان فیلمبرداری، با یکدیگر هم پوشانی داشتند و از یک زمان به بعد «نردبان آسمان» محمدحسین لطیفی و «گذر از رنج ها» به کارگردانی فریدون حسن پور هم به آن اضافه شد. این ها پنج پروژه سنگین تاریخی بودند که به من اجازه کار تئاتر نمی دادند. هر زمان که به من پیشنهاد بازی در تئاتر می شد، حسرت می خوردم که چرا زمان کافی برای پذیرفتن آن ندارم. بین آن پنج پروژه تلویزیونی، تقریبا در حدود 30 فیلم سینمایی هم حضور داشته ام که واقعا مدیریت زمان، برای انجام دادن همه این کارها امری دشوار بود.
ظاهرا اکنون تصمیم گرفته اید کمی این روند حضور در پروژه های تلویزیونی و سینمایی را آرام تر کنید و به سمت تئاتر بیایید؟
بله، از سال گذشته تصمیم گرفتم کمی این روند را آرام کنم. از یک سو فکر می کنم تا حدودی دین ام را به تلویزیون و سینما ادا کرده ام و از سوی دیگر همیشه دوست داشته ام، روی صحنه تئاترحضور داشته باشم. من بعد از این که در سال 82 در «چشمان سیاه» بازی کردم، به مدت یک سال در انگلستان در method school لندن دوره تئاتر گذراندم و بعد از آن در سال 84 به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم. نبودنم در تئاتر بیش از هر چیز به خاطر نداشتن زمان کافی بوده است. در این یک سال اخیر که سعی کرده ام، پروژه های تلویزیونی و سینمایی کمتری را بپذیرم تا بتوانم به تئاتر بپردازم به شکل عجیبی به من پیشنهادات تئاتری زیادی شده.
اگر بخواهید از بین چند پیشنهاد بازی در تئاتر دست به انتخاب بزنید به چه فاکتورهایی توجه می کنید؟
سه عامل برای من بسیار مهم است. اول از همه متن است. بعد از آن کارگردان و اعضای گروه.
«دپوتات» هر سه فاکتور را داشت؟
بله، «دپوتات» هر سه فاکتور را داشت. آبان یا آذر سال گذشته بود که من در انگلستان بودم و برای بازی در این نمایش با من تماس گرفته شد و نمایشنامه را با تلگرام برایم فرستادند. وقتی که آن را خواندم دیدم که چه متن جالبی است. البته آن زمان هنوز متن توسط محمد نادری دراماتورژی نشده بود و متن اولیه بود. حدود یک ماه بعد نسخه دراماتورژی شده را برای من فرستادند و من بسیار آن را پسندیدم و با آن ارتباط برقرار کردم.
آن زمان هنوز سایر بازیگران انتخاب نشده بودند و شکل و شمایل گروه مشخص نبود. بازیگرها که تک تک انتخاب شدند، دیدم ما گروهی داریم که با یکدیگر عاشقانه کار می کنند و همه یک دیگر را دوست دارند. من فکر می کنم این نکته از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. دوستانی که به دیدن نمایش ما می آیند، همه روی این نکته تاکید می کنند که شما واقعا روی صحنه عاشقی می کنید و مشخص است که همه شما این کار را دوست دارید.
چگونه شد که به این گروه پیوستید؟
با توجه به پیش زمینه ای که در آموزشگاه استاد سمندریان داشتم و به آن اشاره کردم با اهالی تئاتر رفت و آمد زیادی دارم و حتی دوستی ام با بچه های تئاتر بیش از بچه های سینما است. اتابک نادری و همسرشان را در همین جمع های تئاتری دیده بودم و می شناختم.
شما که هر دو متن را خوانده اید، به نظرتان نمایشنامه «دپوتات» که با دراماتورژی محمد نادری روی صحنه است با متن اولیه یعنی نمایشنامه «به دنبال دروغگو» اثر دیمیتری پساتهاس متفاوت است؟
بله، متن تفاوت زیادی کرده بود. در طول تمرینات و با انتخاب شدن هر بازیگر برای هر نقش خاص نیز باز هم این تغییرات بیشتر شد. (با خنده) با توجه به سابقه تلویزیونی و سینمایی ام مرتب در ذهنم تئاتر را با این دو رسانه مقایسه می کنم. در سینما کارگردان و مخصوصا کارگردانی که خودش فیلمنامه را نوشته است، تاکید دارد که متن همین چیزی است که می بینید و فلان دیالوگ را باید به همان صورتی که در فیلمنامه آمده است، بگویید ولی این جا دست ما خیلی بازتر بود. ما می توانستیم پیشنهاد های مان را ارائه کنیم و اتابک نادری با توجه به این که پیشنهادات ما در راستای کار هست یا خیر، گاهی اوقات آن ها را می پذیرفت و گاهی هم نه. در طول اجرا نیز تا جایی که کارگردان اجازه دهد دست مان برای بداهه پردازی باز است.
«دپوتات» داستان یک نماینده مجلس با بازی اتابک نادری است که برای خلاص شدن از شر رای دهندگان اش تصمیم به استخدام یک دروغگوی ماهر به عنوان مدیر دفتراش می گیرد. او دروغگو یش را با بازی پندار اکبری پیدا می کند که از قضا یک روزنامه نگار سمج است که فساد اخلاقی و مالی نماینده را برملا می کند. شما در نقش همسر این نماینده مجلس در جایی از نمایش با کمک سامان دارابی در نقش کشیش تظاهر می کنید که عاشق مدیر دفتر همسرتان شده اید تا شاید بتوانید کاری کنید که همسرتان به او شک کند و راضی به اخراجش شود. این بازی در بازی را چگونه دید؟
چه خوب که به این نکته اشاره کردید. من از دوستانم که اجرا نمایش را می بینند، سوال می پرسم آیا متوجه شده اید که من آن لحظه تظاهر می کنم یا فکر کردید که واقعا به مدیر دفتر همسرم گرایش پیدا کرده ام. دوست داشتم این گونه حس شود که واقعا به او علاقه پیدا کرده ام و آرام آرام با کدهایی که می دهیم تماشاگر متوجه شود که کلکی در کار است و ما می خواهیم به گونه ای مدیر دفتر را کله پا و سر به نیست کنیم. در واقع دوست داشتم به گونه ای بازی کنم که تماشاگر سست شدن مرا در مقابل مدیر دفتر همسرم باور کند و رفته رفته بفهمد، این دروغی بوده که من وکشیش با یکدیگر سر هم کرده ایم.
«دپوتات» را یک کمدی موقعیت (Situation comedy ) می دانید؟
بله، ما هدف مان همین است که لحظات کمیک کار، بر اساس موقعیت های کمیک شکل بگیرد. در این نمایش کاراکترهایی داریم که از اساس خودشان واجد ویژگی های کمیک هستند اما شخصیت هایی مثل نقش من یا اتابک نادری در نقش فیریکس یا پندار اکبری در نقش تئودور نقش های کمدی نیستند ولی در موقعیت های خنده داری قرار می گیرند.
با توجه به این که دارای مدرک فوق لیسانس معماری از دانشگاه آکسفورد انگلستان هستید، قطعا با نگاهی تخصصی به طراحی صحنه و دکور نگاه می کنید. پیش آمده است که نظرات تان را هم در این مورد ارائه دهید؟
من هفت سال معماری خوانده ام که طراحی صحنه و دکور و طراحی داخلی هم بخشی از آن بوده است. من معماری را با تخصص معماری داخلی و تکنولوژی ساختمان خوانده ام. طبیعتا به دکور و طراحی صحنه هم با دقت نگاه می کنم. زمانی که داریوش پیرو، طراح و مشاور هنری «دپوتات» طرح هایی را که برای صحنه آماده کرده بود، آورد، من هم حضور داشتم و برای من جالب بود که آنها را ببینم.
اصولا در این مورد نظر نمی دهم ولی دوست دارم ببینم که طراحان صحنه چطور کار می کنند. از جنس تا رنگ و همه موارد را در دکور با دقت می بینم و کاملا به همه این موارد با دیدی تخصصی نگاه می کنم ولی ترجیح می دهم نظری ندهم چون ابدا دوست ندارم این حس را ایجاد کنم که قصد دخالت دارم. دوست دارم آن ها کارشان را بکنند و من هم لذت بصری ببرم. البته اگر از من در این زمینه کمک یا نظری بخواهند قطعا به آن ها کمک خواهم کرد و از گفتن چیزهایی که در این زمینه می دانم دریغ نمی کنم.
در حین تمرین «دپوتات» یا در همین روزها که روی صحنه هستید، پیشنهاد بازی در نمایش دیگری را داشته اید ؟
بله، پیشنهاد هایی داشته ام ولی نکته ای که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که همان زمان که در حال فیلمبرداری «چشمان سیاه» بودیم، پیشنهادهایی برای بازی در فیلم های دیگر داشتم. پس تولید آن فیلم مدتی طول کشید و تا کارهای موسیقی و تدوین اش انجام شود و نوبت اکران بگیرد، یک سال گذشت. وقتی که برای اکران «چشمان سیاه» از انگلستان به ایران آمدم، گفتم حالا تصمیم می گیرم که کدام پیشنهاد را بپذیرم. با خودم گفتم، بگذار اول خودم را روی پرده ببینم و ببینم اصلا بازی خودم به دلم می نشیند یا نه، بعد برای کار بعدی تصمیم بگیرم. خوشبختانه از آن اتفاق راضی بودم. الان هم به همان صورت است.
ترجیح می دهم بازتاب کارم را ببینم و بعد برای نمایش بعدی تصمیم بگیرم. نکته ای که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که شب افتتاحیه نمایش «دپوتات»، شنبه 21 فروردین، با تولد یک سالگی پسرم، پرواز هم زمان شد. آن شب اجرا به پرواز تقدیم شد. هم زمان شدن یک سالگی پسرم با اولین شب حضورم روی صحنه تئاتر اتفاقی بود که آن شب را برایم بسیار مهم و هیجان انگیز کرد.
ماه چهره خلیلی را در قالب بازیگر تئاتر روی صحنه آورده است. نمایشی که خلیلی در آن نقش همسر فیریکس با بازی اتابک نادری را بر عهده دارد و این روزها در ایوان شمس روی صحنه می رود.