مسعود رایگان و رویا تیموریان؛ برخورد هنرمندان زوج بازیگر با ایدز
این از دیالوگهای پایانی شخصیت «A» در نمایش «دو مرد در یک اتاق» است که به شخصیت «B» میگوید.آنها مشغول نوشتن نمایشنامهای با مضمون ایدز هستند، خودشان را جای افرادی که ایدز گرفتهاند، میگذارند و میخواهند آنچه که مینویسند به قول B منطق داشته باشد و به قول A واقعی باشد و حسها را باید مال خودشان کنند.
برای همین یکی رفته و حتی آزمایش ایدز هم داده است. در این اتاق بسته و هنگام نوشتن نمایشنامهای درباره ایدز یکی به چگونه گفتن بیماریاش فکر میکند و دیگری به بستن زیپ دهانش و حتی فرار و خودکشی! سیگاری روشن میشود و صدای رعد و برق فضا را پر میکند و سوال پشتسر سوال که: «با لمس کردن هم سرایت میکند؟ اشک چشم و آب دهان چی؟ جواب مثبت است؟ چرا این کار را کردی؟ به زنت میگی یا نه؟ زنت اگر بمیره؟» و مشتی بر میز کوبیده میشود که: «دیگه این داستان را تمامش کن.» داستانی که تمامشدنی نیست یا شاید بگوییم از سال 1981 که شناخته شده تا امروز همچنان ادامه داشته، اما با مشکلهای زیاد، با تابوهای بسیار، ترسهای فراوان، با درد و با انگهایی که گاه بر اثر ناآگاهی بر بیمارانش زده شده و میشود.
داستانی که امروز با نام «دو مرد در یک اتاق» در قالب نمایشی به کارگردانی مسعود رایگان، با مشاوره رویا تیموریان و بازی فرخ نعمتی و همایون ارشادی روی صحنه تماشاخانه باروک رفته است؛ نمایشی که به گفته مسعود رایگان برای او حکم یک وظیفه ملی را داشته و به گفته رویا تیموریان حتی اگر حمایت نشود و سالن تنها یک تماشاگر داشته باشد، اجرا میشود. «میزگرد سلامت» این هفته به بهانه روی پرده رفتن این نمایش دیدنی به موضوع ایدز پرداخته است. گفتوگوی «سلامت» با عوامل نمایش و صحبتهای کارشناسان مختلف این حوزه را درباره این بیماری که حدود 33میلیون نفر در دنیا به آن مبتلا هستند بخوانید.
ندا احمدلو، اقدس عارف و سارا بهرهمند در تهیه این پرونده همکاری داشتهاند.
آقای رایگان! چطور شد که با این نمایشنامه برخورد کردید؟ آیا به دنبال نمایشنامهای با مضمون ایدز میگشتید و به نمایشنامه «دو مرد در یک اتاق» برخوردید یا به دنبال نمایشنامهای برای اجرا میگشتید و به این نمایشنامه رسیدید؟
مسعود رایگان: موضوع ایدز از قبل در ذهنم بود و نمایشنامه هم ترجمه شده بود و من هم متن اصلی و هم متن فارسی آن را داشتم وآن را خوانده بودم و به آن فکر کرده بودم. با صحبتهایی هم که با خانم تیموریان کردیم به این نتیجه رسیدیم که مساله ایدز در جامعه ما مسالهای است که به اندازه کافی به آن پرداخته نشده و هنوز این بیماری و اطلاعرسانی دربارهاش به نوعی جزء خط قرمزها و تابوهاست.
پس بیماری ایدز در وهله اول برایتان اهمیت داشت؟
مسعود رایگان: بله! انگیزه ما از اجرای نمایشنامه «دو مرد در یک اتاق» فقط از روی احساس یک انگیزه ملی بوده که این باید اطلاعاتش به همه بهخصوص قشر جوان برسد. چون ما این داعیه را هم داریم که جوانترین کشور دنیا هستیم و این بیماری میتواند خیلی از افراد را تهدید کند، بههیچعنوان نمیتوانیم این قضیه را انکار کنیم و خطرش جدی و حقیقی است و متاسفانه اطلاعاتی که به جوانان ما در این زمینه داده میشود چه از طریقرسانه ملی، چه مطبوعات، چهرسانههای دیگر و وزرات بهداشت خیلی اندک است در حالی که ما وظیفه داریم راجع به این قضیه هشدار بدهیم.
یک نکته جالب که درباره نمایشنامه «دو مرد در یک اتاق» وجود دارد این است که بیش از 20 سال پیش نوشته شده!
مسعود رایگان: بله، این نمایشنامه بسیار هنرمندانه در سال 1986 بهوسیله دو نویسنده فنلاندی و سوئدی به سفارش سازمان ملل و یونیسف نوشته شده و تا امروز به 14 زبان زنده دنیا ترجمه شده و یک مساله آموزشی مهم را در قالب تئاتر که مادر همه هنرهاست به ما انتقال میدهد.
به نکته درستی اشاره کردید. بیان موضوع ایدز در قالب تئاتر آن را برای همه -چه مخاطبان و دوستداران حرفهای تئاتر و چه عموم مردم – دلپذیرتر میکند.
مسعود رایگان: بله، به هر حال یک جریان فرهنگساز خیلی بیشتر میتواند کاربرد داشته باشد و یک پیام را انتقال بدهد کمااینکه دکتر رضازاده، رییس مرکز کنترل و پیشگیری ایدز در بهزیستی، وقتی این نمایش را دیدند، گفتند: «من 12 سال است تدریس دانشگاهی میکنم، در بهزیستی و وزارت بهداشت در این زمینه کار کردم و کنفرانس و کارگاه داشتم اما یک صحنه از این نمایشنامه برابری میکند با آن 12 هزار ساعتی که من کار کردم.»
خانم تیموریان! شما برخوردتان با موضوع ایدز که آقای رایگان انتخاب کرده بودند چگونه بود؟ موافق بودید یا مخالف؟ شاید هم خود شما نمایشنامه را برای اولینبار خوانده بودید!
رویا تیموریان: راستش زمانی ما درباره این موضوع و نمایشنامه با یکدیگر وارد صحبت شدیم که رایگان روی این متن برای بازنویسی در حال کارکردن بود. موضوع ایدز هم برای خود من به شخصه خیلی اهمیت داشت چرا که فکر میکردم یکی از مطالب خیلی مهمی که سالهاست به نوعی فراموش شده همین موضوع ایدز است. شاید جالب باشد که این را هم بگویم که من چند سال قبل در دو جشنواره فیلم ایدز که برگزار میشد جزء داوران بودم و متاسفانه در صبح برگزاری جشنواره دوم به دلایلی که من علتهایش را نمیدانم کار متوقف شد و تمام تبلیغات آن هم در شهر جمعآوری شد. بعد از آن قرار بود آیتمهایی برای زمان قبل از اکران فیلمهای سینمایی ساخته شود که در آن بعضی از هنرمندان شاخصی که مردم به آنها اعتماد دارند درباره ایدز صحبت کنند. این کار هم چند قسمتش فیلمبرداری شد اما اجرا نشد.
پس برای شما این موضوع حساسیت بیشتری هم داشته؟
رویا تیموریان: شاید! چون من به غیر از این مواردی که برایتان گفتم به شخصه هم فکر میکنم بسیاری از مسایل و مشکلاتی که در جامعه ما و در جامعه جهانی وجود دارد -از جنگ گرفته تا بحرانهای منطقه و معضلات دیگر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی- باعث شده بیماریهای مهمی مانند ایدز به نوعی فراموش شود.
حتی شنیدم یک بیماری بالاتر از ایدز هم آمده که به آن هیولا میگویند که خیلی خیلی خطرناکتر و اسفبارتر از ایدز است و اگر اطلاعرسانی نشود، میتواند فجایع بیشتری را به همراه داشته باشد اما انبوه خبرها اجازه اطلاعرسانی نمیدهد. من فکر میکنم این بیماری دقیقا مثل جنگ است! همان طور که جنگهای منطقهای در جهان در سایه است و علنی اتفاق میافتد و آسیبهای زیادی به انسانها میزند، این بیماری هم میتواند یک جنگ داخلی باشد که عوارض بسیار زیاد خودش را دارد و از طرفی به همه مسایل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… هم ربط پیدا میکند. شما به کودکان کار در سر چهارراهها نگاه کنید. خود این بچهها به نوعی به علت مسایل اقتصادی درگیر بیماری ایدز میشوند یا معضل بیکاری که میتواند بسیاری از جوانان را به روابط پرخطر بکشاند… بنابراین ایدز بیشتر از آنکه یک مساله بهداشتی باشد به مسایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مربوط میشود بنابراین من پیشنهاد کردم که رایگان انگشت روی چنین قضیهای بگذارد.
آقای نعمتی! دلیل اصلی شما -که از بازیگران پر سابقه تئاتر هم هستید- برای پذیرفتن این نقش چه بود؟ نمایشنامه یا تیمی که چیده شده بود یا موضوعی که قرار بود به آن پرداخته شود؟
فرخ نعمتی: همه این مواردی که گفتید دخیل بودند؛ هم متن، هم نقش و هم کارگردان که در جذابترین شکل خودشان برای من بودند و رضایت من خیلی سریع با یک تلفن و صحبت با آقای رایگان اتفاق افتاد.
برای شما چطور آقای ارشادی؟ شما که یک بازیگر جهانی هستید و نخل طلای کن را هم دارید چرا پیشنهاد بازی در این نمایشنامه را پذیرفتید؟
همایون ارشادی: من همیشه معتقد بودم در انتخاب کار از طرف بازیگر دو مساله مهم است اما این دفعه فهمیدم که سه تا چیز مهم است. (همه میخندند) قبلا فکر میکردم دو چیز خیلی مهم است در ذهنم، اول کارگردان و بعد متن. اما این دفعه فهمیدم که بازیگر مقابل هم خیلی مطرح است (به آقای نعمتی اشاره میکند)، آقای رایگان وقتی به من بازی در این نمایش را پیشنهاد دادند و متن را فرستادند، دیدم متن خیلی خوبی است، تاریخ مصرف ندارد و جهانی است و همه جا میشود اجرایش کرد و اصل و منطقاش هم در هیچ جای دنیا عوض نمیشود و البته مهم هم است چون درباره ایدز است؛ بیماریای که دربارهاش کتاب و مقاله و… زیاد است اما همه دنبال این منابع برای به دست آوردن اطلاعات در این زمینه نمیروند و ممکن است بروند اما خسته شوند و دنبالش را نگیرند… اما این نمایشنامه بهگونهای این مطلب را بیان میکند که تماشاگر نهتنها حین دیدن نمایش اطلاعاتی میگیرد که تشویق میشود دنبالش برود تا ببیند دربارهاش چه اطلاعات دیگری پیدا میکند، بدون اینکه وحشت زده شود؛ یعنی حتی آدمهای سالم هم با خودشان فکر میکنند «بد نیست ما هم یک آزمایشی بدهیم.»
بنابراین برایتان موضوع این نمایش هم جذابیت داشت؟
همایون ارشادی: بله، ما با این کار داریم سطح معلومات مردم و خودمان را راجع به این موضوع جهانی بالاتر میبریم و نمایش هم به گونهای است که مردمی که یک ساعت میآیند و اینجا مینشینند احساس راحتی میکنند، احساس خستگی نمیکنند و من همه این موارد را دیدم که به دل من نشست… دیدم مثل بعضی نمایشها مردم را خسته نمیکند و حتی خود بازیگر را هم خسته نمیکند.
رویا تیموریان: چون ما به دنبال جذابیتهای نمایش هم بودیم و اینکه نمایش چه جذابیتی برای مردم ما با جغرافیا و فرهنگ خاص خودشان میتواند داشته باشد، مثلا دیالوگهایی که در مقدمه نمایش وجود دارد در متن وجود ندارد و به آن اضافه شده و…
در این نمایش سه سطح از برخورد با بیماری ایدز مطرح میشود؛ اول، فردی که میشنود ایدز دارد و با خودش درگیری پیدا میکند برای پذیرش؛ دوم، جایی است که باید به شریک زندگیاش بگوید و سوم هم به جامعه اطراف… خود شما فکر میکنید یک ایرانی با فرهنگ ایرانی و تابوها و عقاید و پیشزمینههای ذهنی که دارد در کدامیک از این سطوح، درگیری بیشتری پیدا میکند؟
رویا تیموریان: نمیتوانم بگویم دقیقا در کدامیک از اینها بیشتر درگیر میشود چون همه این درگیریها در قالب یک مجموعه است که برای هر آدمی در هر کجای دنیا اتفاق میافتد و نمایشنامه هم این اختیار را به تماشاچی و ما داده که به این موقعیتها فکر کنیم و ببینیم هر انتخابی و هر برخوردی میتواند چه نتیجهای داشته باشد.
طی این روزها این درگیری را در مخاطبانتان میدیدید یا بحثی با این افراد داشتید؟
رویا تیموریان: زیاد… داشتیم خانمها و آقایانی که میگفتند ما فردا میرویم و آزمایش میدهیم چون ایدز فقط از راه تماس جنسی و اعتیاد و رفتار پرخطر منتقل نمیشود و شما ممکن است با فرد آلودهای در ارتباط باشید و جایی از بدن شما زخم باشد و این اتفاق برایتان بیفتد و نمایش این سوالها را به وجود میآورد و در نظرشان میگیرد و کارگردان و گروه هم سعی کرده به خوبی و با شیوههای مختلف آن را نشان بدهد و طرح سوال کند و این مساله را برایتان به وجود بیاورد که ایدز از چه راههایی میتواند منتقل شود… من میتوانم یک مثال هم بزنم از یک داستان واقعی که البته در ایران اتفاق نیفتاده. در یک مهد کودک، یک بچه 3 یا 4 ساله دچار ایدز میشود در حالی که پدر و مادرش و اطرافیانش هم همگی سالم هستند. این پدر و مادر بعد از جست و جوهای فراوانی که میکنند متوجه میشوند یکی از بچههایی که در مهدکودک همبازی او است ایدز دارد و آنها در بازیهایی که میکردند احتمالا جایی یا روزنه و زخمی در دهان و لب بچهای که ایدز داشته، ایجاد شده و تماس مستقیم یا غیر مستقیم باعث شده که بچه دیگر هم ایدز بگیرد.
همایون ارشادی: من یادم است که آن موقعها که هنوز درباره این بیماری اطلاعات خوبی داده نمیشد، خیلیها نمیدانستند که از طریق دندانپزشکی هم این بیماری میتواند منتقل میشود و حتی خود دندانپزشکها هم نمیدانستند و همه وسایل دندانپزشکی به این حالت امروزی استرلیزه نبود.
رویا تیموریان: دقیقا! هنوز هم سوالهای زیادی داریم که جوابشان را نمیدانیم… راستی من یک سوال دارم! میدانستم که یک دورهای تمام بیمارستانها و آزمایشگاهها این دستور را داشتند که هر بیماری به هر دلیلی به آنجا مراجعه میکند بدون اینکه بداند از او آزمایش ایدز هم میگرفتند اما الان نمیدانم که هنوز این جریان ادامه دارد یا نه… چون فکر و شیوه خیلی خوبی بود و از وزیر بهداشت جدید میخواهیم که به این موضوع اگر متوقف شده رسیدگی کند.
همایون ارشادی: ولی این دخالت در زندگی خصوصی افراد است که شما بدون اینکه فرد بداند از آن آدم آزمایشی بگیری و خودش اطلاع نداشته باشد.
مسعود رایگان: ولی این اتفاق میافتاده و یک جور شناسایی بیمارها و شروع روند درمانیشان بوده که خیلی مهم است.
همایون ارشادی: بله، اما حریم خصوصی فرد را باید رعایت کنند و به فرد بگویند چنین چیزی هست و ما طی آزمایش متوجه میشویم شما ایدز هم دارید یا نه؟ وگرنه مثل این میماند که بیدلیل جلوی آدمها را بگیرند و بگویند ما میخواهیم از تو آزمایش اعتیاد بگیریم و ببینیم اعتیاد داری یا نه؟!
مسعود رایگان: این کار البته روشهایی را در کشورهای دیگر داشته که مثلا اسم فرد را در برگه آزمایش نمیآوردند و برگه آزمایش فرد را با یک کد و شماره، مشخص میکردند تا حریم خصوصیشان حفظ شود و حتی آدرسی هم از خود فرد نمیگرفتند.
همایون ارشادی: خارج از کشور بله، اما در اینجا میتوانند علیه او استفاده کنند و حتی ممکن است از کار بیکاری شوی یا نتوانی خودت را بیمه بکنی و خیلی مسایل دیگر پیش بیاید.
یعنی شما مخالف آزمایش غربالگری ایدز هستید؟
همایون ارشادی: نه! مخالف نیستم ولی حرف من این است که باید به خود فرد بگویند که قرار است چنین آزمایشی انجام شود، شاید من اصلا میدانستم که ایدز دارم یا شاید اصلا خوشحال بشوم وقتی میفهمم که آزمایش ایدز هم از من میگیرند ولی اگر غیر از این حالت باشد دخالت در زندگی شخصی من است.
رویا تیموریان: ولی به هرحال یک نوع پیشگیری است که بهخصوص در زمینه بیماری ایدز هرچه زودتر شناسایی بشود برای خود فرد و پیشرفت درمان بهتر است.
مسعود رایگان: فکر کنید مثلا در کوبا در دهه 90 .. .
همایون ارشادی: در کوبا این بیماری خیلی زیاد بوده.
رویا تیموریان: یکی از دلایلش فحشای زیادی بوده که آنجا وجود داشته.
مسعود رایگان: آره ولی من این را میخواستم بگویم که کسانی را که در کوبا اچآیوی مثبت بودند در زندان نگهداری میکردند و به طرز بسیار بسیار وحشیانهای با آنها رفتار میکردند، کتکشان میزدند و در حوضهای عجیبوغریب میانداختند و قالبهای یخ رویشان میریختند طوری که جوامع حقوق بشری صدایشان درآمد و به این رفتار اعتراض کردند که اصلا چنین داستانی نمیشود و نباید با این افراد چنین برخوردی شود.
رویا تیموریان: مثل برخوردی که با بیمارهای جذامی قبلا انجام میگرفت!
مسعود رایگان: آره، جالبتر اینکه روی اندرسون، سینماگر معروف سوئدی که یک سری فیلم تبلیغاتی به سفارش سازمان مددکاری اجتماعی سوئدکه یک سازمان سوسیالیستی است، میساخت؛ یک فیلم راجع به بیماران ایدز ساخته بود و آنقدر نگاهش سیاه بود که از همان اتفاقی که در کوبا میافتاد و در مجامع بینالمللی راجع به آن صحبت شده بود، استفاده کرد تنها برای اینکه بگوید این کار، کار بسیار بسیار بدی است و همان زندانها را ساخت؛ همان حوضچهها را ساخت که قالبهای یخ را در آن میریختد و زندانیها را هم در آن میریختند و شروع به کتک زدن بیماران ایدزی میکردند.
در واقع فقط میخواستند دیگران را از بیماری بترسانند.
مسعود رایگان: بله… ولی اصلا این راهش نبود .
همایون ارشادی: خب این طرز نگاه برمی گشته به اینکه هیچ اطلاعات درستی درباره این بیماری نداشتند در صورتی که الان خیلیها میدانند که من میتوانم ایدز داشته باشم اما 100 سال هم زندگی کنم و تنها بهعنوان ناقل مطرح شوم و باید مواظب باشم که به کسی بیماریام را منتقل نکنم و الان هر آدمی که ایدز گرفت سریعا نمیمیرد… ما بازیگر داشتیم، ورزشکار داشتیم که ایدز داشتند و سالهای سال زندگی کردند مثلا معروفترین بسکتبالیست آمریکا مجیک جانسون ایدز داشت.
مسعود رایگان: آره هنوز هم زنده است.
همایون ارشادی: آرتور اش، تنیسباز، هم بود که سالهای سال با ایدز زندگی کرد و اگر این اطلاعات را آدمها داشته باشند حداقل میدانند باید چگونه با بیماری برخورد کنند.
میخواهم یک قدم برگردیم عقب؛ این بحث شد که خانم تیموریان گفتند بهتر است از همه آزمایش غربالگری بگیرند و آقای رایگان گفتند در خارج از کشور حتی اسم فرد را در برگه آزمایش نمینویسند و آقای ارشادی هم مساله خصوصیبودن را مطرح کردند و… آیا اینها همه نشان نمیدهد که هنوز خود ما هم نسبت به این بیماری نوعی ترس از سوء برداشت اطرافیان داریم؟
مسعود رایگان: حتما همین طور است، چون برای ما این بیماری یک تابو است مثل خیلی از مردم دنیا که با همه اطلاعاتی که دارند و کارهایی که در این زمینه انجام شده هنوز برایشان این بیماری یک تابو است.
یعنی فقط ما درگیر چنین مسالهای نیستیم؟
مسعود رایگان: نه… حدود 20 سال پیش بیماریای در ایران بود به نام گال!در بعضی از عشایر این نگاه به این بیماری وجود داشت که طرف دچار چه گناه بزرگی شده که بیماری گال گرفته… چیزی که فقط شبیه یک زگیل بود. حقیقت این است که با دادن اطلاعات درست با این بیماری یا هر بیماری دیگری میتوان برخورد کرد.
رویا تیموریان: اصلا چرا راه دور برویم؟ سال 1985 یک سری خون آلوده از فرانسه وارد ایران شد که خیلیها از آن طریق ایدز گرفتند و این پرونده سالهای سال مسکوت ماند و بعدها مطرح شد و خودم در تلویزیون در برنامهای دیدم یک خانمی آمده بود و میگفت که برای یک جراحی ساده رفته بود و خون آلوده به او تزریق شده و ایدز گرفته!
فرخ نعمتی: آره، از خیلی راهها ایدز منتقل شده و میشود و تنها مساله روابط جنسی مطرح نیست.
میخواهم بحث را کمی شخصی کنیم. فکر کنید که شما به هر دلیلی ایدز گرفتید! فکر میکنید در چه سطحی بیشترین مشکل را خواهید داشت: با خودتان، با اطرافیانتان یا با جامعه؟
همایون ارشادی: فکر کنم من ایدز گرفتم؟
آره خدای نکرده البته.
همایون ارشادی: در این سن و سال آخه؟ (همه میخندند)
بله مثلا فکر کنید به دندانپزشکی رفتید یا خون آلوده به شما زدند و… برخورد خودتان چطور است؟
همایون ارشادی: خب… خب در این سن اتفاق بیفتد دیگر زیاد اهمیتی ندارد (میخندد).
فرخ نعمتی: نه! اینطوری نمیشود، در نمایشنامه از ابتدا میگوید که نباید مردم را وحشتزده کرد و در عین حال هم میگوید باید مساله را جدیتر و واقعیتر ببینیم.
همایون ارشادی: این سوال مشکلی است و باید در موقعیتش قرار بگیری، من اصلا نمیدانم چه جوابی باید بدهم… همین الان در این وضعیت که هستم من میتوانم خیلی روشنفکرانه جواب بدهم که: «نخیر! من میروم و آزمایش میدهم و خیلی راحت هم به همه میگویم که من ایدز گرفتم.» اما واقعا چه کسی میداند که چه برخوردی میکند؟ اما این مساله هم وجود دارد که اگر از قبل راجع به این موضوع -ایدز- در پس ذهنمان آمادگی و اطلاعات داشته باشیم که چطور با این بیماری میشود مقابله کرد و چگونه زندگی کرد و به اطرافیان گفت و… حتما عکسالعمل بهتری هم نشان میدهیم تا یک فردی باشیم که هیچچیز درباره این بیماری نمیداند. درباره همه بیماریها این موضوع وجود دارد و هرچه بیشتر بدانیم ممکن است منطقیتر برخورد کنیم؛ نمیگویم حتما اما بهتر از کسی که هیچ چیزی در رابطه با این بیماری نمیداند برخورد میکنیم.
مثل موضوع زلزله میماند و اینکه بدانیم چه میشود کرد و…
فرخ نعمتی: همین زلزلهای که میگویید هم ما فقط میشناسیمش و کار اساسی برایش نمیکنیم، همه چیز همانطور که بوده ادامه دارد، ساختوسازها، لولهکشیها و…
همایون ارشادی: اما باز هم از هیچی بهتر است. اگر من هیچ چیزی درباره ایدز ندانم و یک دفعه بیایند و بگویند «تو ایدز داری» من اصلا وحشت میکنم… اما اگر یک اطلاعاتی داشته باشم وحشتم کمتر میشود و میفهمم چه میشود کرد و به اطرافیانم چه باید بگویم.
فرخ نعمتی: جواب همه سوالها و از جمله همین سوال هم که مطرح کردید در نمایش وجود دارد. اینکه ممکن است شما بپذیرید و به طرف مقابلتان هم بگویید یا نه، فرار کنید و خودتان را گموگور کنید یا حتی تا مرز خودکشی بروید…: دقیقا! جالب بودن نمایش هم در به تصویر کشیدن این موقعیتهاست، حتی عذاب وجدانی که فرد ممکن است بگیرد را نشان میدهد؛ همان جایی که زن فردی که ایدز گرفته در حال مرگ است و خودش سالم است!
مسعود رایگان: دقیقا… همین موضوع هم میتواند فرد را ویران کند.
فرخ نعمتی: اما به نظر من هم اطلاعات قبلی داشتن، کار را راحت میکند و در من این پذیرش را به وجود میآورد و به من میگوید که با چه کسی و چگونه میتوانم این قضیه را مطرح کنم و حتی ممکن است با چه برخوردی روبرو شوم.
همایون ارشادی: همین نمایش را اگر مردم بیایند و ببینند حتما این آمادگی ذهنی را پیدا میکنند که اگر کسی به چنین گرفتاری دچار بشود چطور با او رفتار بکنند.
فرخ نعمتی: آره. نمایش همه این موارد را نشان میدهد؛ اینکه ممکن است با شما همدردی بکنند و به شما نزدیک بشوند یا نه، از شما دور بشوند و حتی لیوانشان را هم عوض بکنند و در فنجان مجزا چای و قهوهشان را بخورند، مدام دستشان را بشویند یا خودشان را کنار بکشند و… هر دو سوی برخوردها را خیلی خوب نشان میدهد، هم برخورد منطقی و هم برخورد ناآگاهانه را.
مسعود رایگان: خودتان فکر کنید همین الان که ما دور هم نشستیم و میزگردی اینجا داریم یک آقایی از اینجا رد میشود و من به شما بگویم که «این آقا ایدز دارد» اولین برخوردتان چیست؟
شاید کنجکاوانه نگاهش کنیم.
مسعود رایگان: بله و بعد اینکه سعی میکنید با او برخوردی نکنید!
ممکن است با این همه حرف و بحث که داشتیم باز هم این رفتار را از خودمان نشان بدهیم؟
مسعود رایگان: بله! خود من هم شاید این کار را بکنم چون همه ما انسان هستیم و دارای نقاط ضعف بسیار بسیار زیادی هستیم که یکی از اصلیترین آنها همین پیشداوری است! ما درمورد همه چیز پیشداوری داریم و دست به قضاوت میزنیم؛ ما هنوز یاد نگرفتیم اول با یک پدیده مواجه بشویم، ضد و نقیضاش را بشنویم و بعد قضاوت بکنیم. سریعا قضاوت میکنیم!
و در رابطه با این قضیه خاص این نوع برخورد همه چیز را از درمان گرفته تا ارتباط و… برای بیمار سختتر میکند.
مسعود رایگان: فقط در مورد ایدز هم این جوری نیست و هر بیماری دیگری را هم میتواند شامل شود. مثلا یک موضوع خیلی ساده را در نظر بگیرید. اینکه من بخورم زمین و پایم بشکند! خودم در وهله اول به جای برخوردکردن با موقعیتی که دارم شروع میکنم برای خودم دل سوزاندن که چرا من؟! چرا من باید بیفتم و پایم بشکند؟ چرا حالا و… از همین چیز کوچک بگیرید و بروید تا بیماریهای خطرناکتر… در حالی که باید آرامآرام با آنها کنار بیاییم.
ولی واقعا تنهایی کنار آمدن با این بیماری سخت است!
مسعود رایگان: بله، برای همین است که در جوامع پیشرفته روانشناسانی هستند که با بیمار صحبت کنند و بیمار باید پیش مشاور برود و بعد همزمان با درمان طبی، رواندرمانی میشود و این کمکها باعث میشود تا فرد افسردگی پیدا نکند.
رویا تیموریان: کمک دیگران خیلی مهم است. من خودم پسر عمهای دارم که سالهاست سرطان دارد و گروههایی را به صورت خودمانی تشکیل دادهاند که با هم حرف میزنند و به همدیگر کمک میکنند تا چه جوری با بیماریشان برخورد کنند.
فرخ نعمتی: یک جاهایی هم مساله خود بیماری و شدت بیماری نیست بلکه ترسی است که ما از بیماری داریم… مثلا ما از تماس با بیمار سرطانی ترسی نداریم اما از بیمار سرماخورده میترسیم چون میدانیم ممکن است با تماس با او، ما هم سرما بخوریم. در رابطه با ایدز هم همینطور است. اگر ما این بیماری را بشناسیم و آگاهی لازم را به دست بیاوریم-چیزی که در نمایش هم بود و شخصیتها تلاش میکردند آن را به دست بیاوردند-میدانیم که باید چگونه برخورد کنیم.
همایون ارشادی: مثلا آنجا که دخترم را بغل من میگذارد و من نمیدانم ببوسمش یا نه، بغلش کنم یا نه!
این نمایش روی خودتان هم تاثیری گذاشت؟
فرخ نعمتی: بله، در ذهن خود من کموبیش اثر داشت. همانطور که آقای رایگان هم اشاره کرد در ما نقیصه زیاد هست و ما عیب و ایراد زیاد داریم. خیلی از مسایل حتی یک تصادف ماشین را فکر میکنیم برای ما پیش نمیآید و برای همین مراقب نیستیم، دربارهاش فکر نمیکنیم اما درست این است که فکر کنیم و من را هم به فکر کردن واداشت چون خود من بچه دارم، نوه دارم و دلم میخواهد بتوانم به مسایل زندگیشان فکر کنم و این یکی از مسایل مهمی است که ممکن است پیش بیاید و میتوان از آن پیشگیری کرد.
همایون ارشادی: من البته یک ذهنیتی دراینباره داشتم چون سالها در ونکوور زندگی میکردم که اطلاعرسانی زیادی در این مورد میشد و به این دلیل من پیشزمینه ذهنی درباره ایدز داشتم که علتش تنها تماس جنسی نیست و اعتیاد و دندانپزشکی غیراستریل و… هم هست اما متاسفانه این قضیه به نوعی سیاسی شد و برای اینکه از وحشت مردم جلوگیری شود به نوعی سعی کردند کمرنگش بکنند.
اگر در خانواده، فردی بیمار شود یا مسالهای مثل شکستگی برایش اتفاق بیفتد، افراد دیگر کمکش میکنند اما فکر میکنید کسی اگر ایدز بگیرد از این سطح همیاری برخوردار میشود؟
همایون ارشادی: از طرف من بله… چون من آمادگی ذهنی دارم و با این نمایش آمادگیام بیشتر شد. این را هم بگویم که شاید اگر یک ماه پیش کسی میآمد و به من میگفت ایدز دارد، من برخورد دیگری داشتم اما الان مهمترین چیزی که یاد گرفتم این است که فرد را وحشتزده نکنم و یک جوری رفتار کنم تا به من اعتماد کند و مسایلش را درمیان بگذارد.
مسعود رایگان: برای خود من هم چنین اثری داشته.
همایون ارشادی: اما اگر خودم دچار چنین قضیهای بشوم فکر نمیکنم اطرافیانم چنین آمادگی و برخوردی داشته باشند.
فرخ نعمتی: در جامعه فعلی این همدردی وجود ندارد.
جامعه را رها کنید! خانواده و نزدیکان شخصی خودتان را بگویید.
فرخ نعمتی: من که ترجیح میدادم مثل یک جایی از نمایشنامه عمل کنم که شخصیت B میگفت: «زیپ دهانم را میکشیدم».
همایون ارشادی: آره، این آمادگی وجود ندارد. حتی این قضیه را درباره اهدای عضو ببینید! من میروم و اعضایم را میبخشم و برگه را امضا میکنم اما بعد از مرگم ممکن است خانوادهام قبول نکنند که اعضایم بخشیده شود.
مسوول این ناآگاهی و عدم آموزش چه کسی است؟
مسعود رایگان: ما دنبال پیدا کردن مقصر نیستیم! وقتی میگوییم ما – من و خانم تیموریان- احساس وظیفه کردیم و این را در حد وظیفه ملی میدانستیم که دربارهاش صحبت بشود، دیگر دنبال مقصر گشتن، کار ما نیست. ما آمدیم این موضوع را مطرح کردیم تا به بحث گذاشته شود، روانشناسان و پزشکان و مسوولان امور اجتماعی بیایند و دربارهاش بدون ترس و وحشت صحبت کنند به هر حال از یک جایی این داستان باید شروع بشود و مهمتر اینکه ادامه پیدا کند… با یکبار در سال یک تئاتر روی صحنه رفتن یا فیلمی ساختهشدن، چیزی درست نمیشود. اگر میخواهیم کاری پیش برود باید آموزشوپرورش، محیطهای دانشگاهی و بهداشتی دنبال این کار را بگیرند و من امیدوارم یک مقدار، این کار به ما انگیزه بدهد و حس غیرتمان را بربیانگیزد و نترسیم از مطرح کردن مسایلی که دچارش هستیم. سوئدیها مثالی دارند که «همه آشغالها را زیرفرش بکنیم و بگوییم همه چیز تمیز است!» نباید این کار را ما انجام بدهیم، در حالی که آن زیر یک گند خوابیده و آن هم جایی که مساله جوانهای ما درمیان است!
رویا تیموریان: نباید دنبال مقصر در مسایل کلان اجتماع بگردیم و حداقل وظیفه ما نیست، ما باید ببینیم از حالا به بعد چه کار میتوانیم بکنیم! شاید مسوولان ما متوجه این اشتباه شده باشند که آمار غیررسمی که اعلام میشود تنها باعث بالا رفتن ایدز و پایین آمدن سن آن شده. ما باید اختلاف سلیقهها را کنار بگذاریم و هر کاری که از دستمان برمیآید مثل همین کار فرهنگی که یک نمونهاش را میبینید؛ این نمایشنامهای که دارد اجرا میشود یک جور هشدار و آگاهی در محدوده خودش را میدهد و باقی کار با مدیران بخش بهداشتی و آموزشی است که فضا را ایجاد کنند و اجازه بدهند در سطح کلان این موضوع مطرح شود و قبول کنند این نوع کارها سیاهنمایی نیست بلکه یک جور واقع بینی است که برای نسل آینده ضروری است و همه ما وظیفه داریم اطلاعرسانی کنیم و هشدار بدهیم.
و حرف آخر این گروه که با همه مشکلات به خاطر احساس وظیفهای که کرده و این کار را روی صحنه آورده، چیست؟
مسعود رایگان: وظیفه ملی وقتی به ثمر مینشیند که عزم ملی هم پشت آن باشد و ما آن عزم را احتیاج داریم؛ باید از این کار حمایت شود. در گروه ما یک بازیگر بینالمللی مثل آقای همایون ارشادی است؛ آقای فرخ نعمتی و خانم تیموریان هم از پرکاران عرصه تئاتر هستند و خود بنده هم که کوچک همه هستم در اینجا هستیم و ما پای این کار ایستادیم تا این نمایشنامه در سراسر ایران به اجرا گذاشته شود و ما تا پایان این راه میرویم و نمایش دو مرد در یک اتاق به تماشاخانه باروک ختم نمیشود. ما این عزم را داریم که حتی این نمایش را اگر بشود در مترو هم اجرا کنیم، البته اگر حمایتمان کنند.
رویا تیموریان: فقط میتوانم بگویم آنقدر این نمایش برای تیم ما پربهاست که اگر یک نفر هم در سالن نمایش باشد کار اجرا میشود چون فکر میکنیم همین یک نفر هم میتواند پیام ما را به دیگران منتقل کند. امیدواریم بتوانیم این کار را در شهرهایی که آمار ایدز بالا است هم روی صحنه ببریم و مسایل اقتصادی در وهله دوم برای ما اهمیت دارد و برعکس تصور کسانی که با قضیه «رسالت هنرمند» با مزاح برخورد میکنند، من به این موضوع اعتقاد دارم که من یک جایی یک شهروند هستم و نسبت به مردمم که به من اعتماد دارند و علاقه نشان میدهند وظایفی خارج از بازیگری دارم.
فرخ نعمتی: نمایشی که روی صحنه است را ببینید چون به خیلی از سوالها جواب میدهد.
همایون ارشادی: سعی کنیم اطلاعاتمان را در این زمینه بالا ببریم تا اگر روزی با آن مواجه شدیم وحشت نکنیم و برخورد درستی داشته باشیم.
حرف اول
دو مرد در یک اتاق؛
خیلی دور، خیلی نزدیک
دکتر محمد کیاسالار
سردبیر
نشستهام پای نمایش «دو مرد در یک اتاق». کارگردان «مسعود رایگان» است و بازیگران «فرخ نعمتی» و «همایون ارشادی». نمایش، شروع تکاندهندهای دارد: «فکر کن همین امروز فهمیدهای که ایدز گرفتهای! چه کار میکنی؟» از «ارشادی» انکار که: «امکان ندارد» و از «نعمتی» اصرار که: «حالا فکر کن.» حالا فکر میکنم و دچار «پرش افکار» میشوم. فکرم میپرد به داستان «مرگ ایوان ایلیچ».
ایوان ایلیچ قاضی خوشمحضر و خوشنامی است که اوضاع و احوال روبهراهی دارد؛ نانش گرم و آبش سرد، کاروبارش سکه و هر روزش بهتر از دیروز. یک عمر در صراط مستقیم و غیرمستقیم جان کنده و پلههای ترقی را دوتایکی بالا رفته. بالاخره تلاشهای مشروع و نامشروعش به بار نشسته و دنیا به کامش شده. کبکش خروس میخواند. هم اسم و رسم پیدا کرده، هم مال و منال. اما یک اشتباه ساده – اشتباه که چه عرض کنم، یک اتفاق ساده – کافی است تا ورق برگردد. ورق برمیگردد. ایوان ایلیچ به سختی بیمار میشود. پزشکان نمیفهمند بیماریاش چیست. میگویند دردش درمان ندارد. قصه، همین است؛