رابطه نوشتن و آرامش!
دکتر فربد فدایی/ روانپزشک و مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
هنر در آغاز، هنرمند را درمان میکند و سپس به درمان دیگران میشتابد ولی آیا این امر فقط درباره هنرمندان صادق است؟
نوشتن آرامش میآورد
پژوهشگران بر این عقیدهاند که اگر گلوله اسلحه ورتر قلب او را نمیشکافت، آن گاه شاید این خود گوته، نویسنده و شاعر بزرگ آلمان بود که دست به خودکشی میزد. در واقع گوته با کشتن قهرمان ناکام کتاب پرآوازه «رنجهای ورتر جوان»، خود را از خودکشی نجات داد. هنرمند با روی کاغذ آوردن اندیشهها و عواطفش، خود را میرهاند. هیچکس ننوشته است، نقاشی نکرده است، مجسمه نساخته است، بنایی را پی نیفکنده و اختراع یا اکتشافی نکرده است، مگر آنکه در کنار هدفهای دیگرش، خود را هم از تنش و اندوه رهانیده است. هنر در آغاز، هنرمند را درمان میکند و سپس به درمان دیگران یاری میدهد. اما آیا این موضوع فقط درباره هنرمندان صدق میکند؟ …
محققان میگویند مردم عادی هم میتوانند از طریق هنر و به ویژه به وسیله نوشتن به رفع مشکلات عاطفی و روانی خویش کمک کنند. مبتلایان به بیماریهای روانی نیز سالهاست که به کاربرد هنر برای درمان ابتلائات روانی خویش تشویق میشوند. توانایی ارتباط با دیگران برای همه شکلهای فعالیت اجتماعی جنبه ضروری دارد. فردی که از نظر عاطفی با مشکلی رو به رو شده است، معمولا دچار اختلال یا محدودیت در تماس اجتماعی خود با دیگران است. هنگامی که هر یک از ما به صورت موقت دچار افسردگی، اضطراب، یا کاهش احترام به خود هستیم، در روابط خود با دیگران اغلب تمایل به گوشهگیری، توقع بیش از حد، یا بیپاسخ گذاشتن دیگران را پیدا میکنیم. اگر فردی مشکلات طولانی مدت روانپزشکی داشته باشد، به احتمال زیاد زندگی اجتماعی او هم مختل شده است. در بسیاری از موارد، رفتار غیرعادی یا گوشهگیری تدریجی از خانواده یا دوستان ممکن است به انزوای اجتماعی منجر شود. افراد سالمند که به تنهایی زندگی میکنند، ممکن است در اثر فقدان تماس اجتماعی دچار مسایلی شوند. امروز توجه زیادی به هنرها به عنوان وسیلهای برای درمان و برقراری تماسهای اجتماعی میشود. فعالیتهای آفریننده همچون طراحی، نقاشی، نمونهسازی، نویسندگی و موسیقی همه شکلهایی از بیان است که البته همیشه هم نمیتواند جانشین گفتار شود اما میتواند افکار را برانگیزد و سازمان دهد. توانایی بیان کردن ادراکها و اضطرابهای خود با وضوح لازم، متضمن استفاده ماهرانه و ظریف از زبان و درجهای از اندیشیدن مفهومی است. بسیاری از بیماران این امکانات را ندارند و به زبان، جایگاه امن و وسیلهای جایگزین محتاجاند که بتوانند با آن احساسات خویش را بیان کنند. البته در اینجا نباید نگران ارزش تشخیصی نه چندان مطمئن هنر بود، به این معنی که آیا میتوان بیان هنری بیمار را به طور مستقیم با تشخیص اسکیزوفرنیا، افسردگی، اختلال شخصیتی یا مانیا در او مرتبط کرد. البته چنین ارتباطی شگفتآور نیست زیرا هنر در طول تاریخ به منظور انتقال خلقیات، هیجانات یا روشهای اندیشیدن پدیدار شده است لیکن در هنر درمانی تاکید بر ارزش فعالیت و ارتباطی است که هنر در همان زمان برمیانگیزد و تمرکز ما بر تحلیل نتیجه کار نیست.
رابطه نوشتن و آرامش
یکی از روشهای کارآمد در کاستن از مشکلات روانی، نوشتن خلاقه است. عده زیادی از افراد لذت ناشی از نوشتن را احساس کردهاند؛ حتی اگر حد اعلای تجربه آنان صرفا نامهای شکایتآمیز به یک اداره دولتی باشد. نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن دیدگاههای شخصی در مورد اضطرابها یا حالات ویژه دیگر از جمله رویدادهای لذتبخش، مفید است. این امر در مورد نامهنگاری منظم به دوستان و آشنایان هم میتواند صادق باشد. این روزها کاربرد پست الکترونیکی از طریق شبکه رایانهای تا حدودی همین نقش را ایفا میکند. در افرادی با تحصیلات بالاتر ممکن است تمایل به نوشتن بالاتر باشد اما نوشتن به هیچوجه منحصر به این گروه نیست. در واقع ممکن است مردمی که تجربه کمی در نوشتن دارند راحتتر بتوانند به صورت خلاقه بنویسند تا افراد باسوادتری که در اثر «خویشآگاهی» بیش از حد، خلاقیتشان سرکوب شده است. به عنوان یک اصل، هر کس که باسواد است میتواند برای تسکین آلام خود بنویسد. خلاقیت نوشتاری الزاما به معنی شاعری نیست. گرچه شعر یکی از فشردهترین و جالبترین شکلهای آن است. لردبایرون نقش رهایی بخش شعر را چنین توصیف میکند: «شعر گدازه تخیل و تصور است که فوران آن را از زمینلرزه جلو میگیرد… میگویند شاعران به ندرت دیوانه میشوند اما عموما به جنون خیلی نزدیک هستند و من نمیتوانم در این باره نیندیشم که توازن شعری تا چه اندازه در پیشبینی و پیشگیری آشفتگی ذهن سودمند است.»
تیاسالیوت که «سرزمین ویران» را در اثنای بهبود از حمله عصبی نگاشت، چنین اشاره میکند: «شاعری رها ساختن هیجانات نیست بلکه رهایی از هیجانات است. شاعری تظاهر شخصیت نیست بلکه رهایی از شخصیت است.» برای مردمی که تجربه هنری ندارند، آغاز مناسب برای نوشتن خلاقه میتواند از طریق توصیف وقایع جاری، نوشتن نامه و خاطرات واقعی باشد که به تدریج به تجربیاتی با خیالپردازی و تصور منجر میشود. در سطح بیمارستان انتشار یک مجله کوچک میتواند وسیله مفیدی برای مشارکت بیماران و کارکنان باشد. در عین حال، مسوولیتهای ویراستاری و تولید مجله برای آن گروه از بیماران که نیاز به گسترش نقشهای جاری خود دارند، مفید است. روشهای مناسب و متفاوتی برای برانگیختن خلاقیت وجود دارد که میتواند شامل داستانگویی در یک گروه یا نوشتن نمایشنامه برای گستره ویژهای از شخصیتهای انسانی یا برای عروسکهای خیمه شببازی باشد. بزرگترین منبع خلاقیت هر فرد تجربه پیشین خود اوست. این خاطرات، مواد اولیه «زندگی نامهنویسی» است که جنبهای منحصر به فرد دارد و با صرف وقت و وجود انگیزه قابل نگارش است. شماری از مردم عادی و نیز تعدادی از مبتلایان به مسایل روانی و جسمی وجود دارند که تاریخچههای زندگی شخصی جذابی را نوشتهاند. از این گروه میتوان به «هلنکلر» اشاره کرد.
حرف آخر
امروزه برای نوشتن میتوانید از رایانه هم کمک بگیرید اما شاید بهترین راه برای به جریان افتادن عواطف و اندیشهها روی چهره نرم و سفید کاغذ، نوشتن با قلم خودنویس باشد. افکار و عواطف با گردش خودنویس روی کاغذ در مقابل چشمان شما به صورت جریانی سیال از جوهر که به سرعت خشک میشود، به شکل واژهها نقش میبندد. به این ترتیب، عواطف خود را از ذهن به کاغذ منتقل میکنید؛ از عواطف منفی رها میشوید و عواطف مثبت را حفظ شده بر کاغذ میبینید و قادر به ارزیابی آنچه نوشتهاید، یعنی افکارتان خواهید بود و رویدادهای معجزهآسا روی میدهد. آرامتر و آسودهتر و پالایش یافته میشوید.
نوشتن؛ راهی برای رهایی از رنج
آفرینندگی نه تنها به عنوان محملی برای رهایی از رنج عمل میکند بلکه در ضمن راهی است برای سازماندهی هیجانات و اندیشههای آشفته. هنرمند از طریق انتزاع و تجرید و نیروی اندیشه سازماندار و برقراری فاصله از منبع نومیدی، از شدت رنج خود میکاهد و با اثر هنری خویش وسیلهای برای هم حسی انسانهای دیگر میشود. هنرمند مینویسد، میسراید و نقش میآفریند تا خود را در پوششی از واژهها، نغمهها و رنگها محافظت کند و این امر در مورد دیگر انسانها نیز میتواند صادق باشد. زمانی که از کسی خشمگین هستید، به عوض ابراز خشم مستقیم به او، درباره وی احساس خود نسبت به او را بنویسید. اگر مورد بیاعتنایی معشوق و محبوب قرار گرفتهاید، احساسات خود را در نامهای بیان کنید و پیش خود نگه دارید. اگر از پدر و مادر، همسر و فرزند و دیگر بستگان آزردهاید در مورد آنان و راجع به احساس خود به آنان بنویسید. نامه به شما امکان میدهد عواطف سرکش و شدید را تبدیل به واژههایی منطقی کنید. موضوعی هیجانی را به موضوعی عقلی بدل کنید. به احساسات خشن و شکلنگرفتهتان، شکلی بدهید که قابل فهم باشد و آنها را پالایش کنید. در هر حال پس از نوشتن راجع به هر یک از موارد فوق باشگفتی تمام خواهید دید که آرامتر شدهاید. آن هیجانات از ذهن شما به صفحه کاغذ منتقل شده است. تعجب نکنید اگر بشنوید که بسیاری از آثار جاویدان ادبی جهان به همین نحو به وجود آمده است. صدها سال پیش از فروید، دانته، شاعر بنام ایتالیایی، گفته است: «اگر لبان بوسهخواه هر عاشق بیدرنگ با بوسه معشوق بسته میشد، آنگاه هیچ دهانی برای سرودن ترانههای عاشقانه باز نمیشد!» شاید این شکست و ناکامی سعدی و حافظ در عشق زمینی بود که آنان را به سرودن عاشقانهترین اشعار واداشت که جلوهای از عشق به آفریدگار است:
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
نوشتن به محضر خداوند، نامه به پیشگاه امام زمان و یا نوشتن خطاب به یک دوست میتواند ما را از اندوه و تشویش برهاند. کودک و نوجوانی که عزیزی را از دست داده است و قلب کوچکش طاقت آن همه رنج را ندارد، با نوشتن به آن عزیز یا درباره او خواهد توانست به نحوی بهتر سوگواری کند و مجرایی برای خروج اندوه خویش مییابد که بعدها به افسردگی بیمارگونه مبتلا نشود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: salamatiran.com
مطالب پیشنهادی:
مشکل بینایی، مرا به نویسندگی سوق داد
اثر موسیقی بر ذهن کودکان
اولین معلم ، آغازی برای آموختن
“کافه پیانو” یک اعتراف نامه است؟!
وقتی «پاپا» دلگیر شد!