تغییر در سبک بازیگری محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست
تغییر در سبک هنری محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست
محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست دو ستاره سینما از روزی که برای اولین بار جلوی دوربین رفتن تا به امروز که از آنها میتوان با نام سوپراستار یاد کرد تغییرات زیادی را در سبک هنر خود تجربه کرده اند و امروز سبکی متفاوت در بازیگری نسبت به گذشته دارند.
جزو محبوب ترین سلبریتی های ایرانی و چهره های مطرح سینمای تجاری ایران به شمار می روند؛ ستارگانی که طلایه دار سینمای «چیک فلیک» و عاشقانه های دونفره یا مثلثی به شمار می روند که غالباً از رهگذر چهره فتوژنیک و نه جنس بازیهای شان شناخته می شوند. اما هر از چند گاهی شاهد چرخش در نگرش و ایفای نقش های متفاوت شان در سینما هستیم. تحولی که می توان با گذر ستاره ها از یک دهه کار حرفه ای و فاصله گرفتن از جذابیت های اولیه ظهور در دنیای تصویر، شهرت و پول، از آن به «پختگی» یاد کرد. نگاهی گذرا به تغییر رویکرد ستاره های جهانی همچون لئوناردو دی کاپریو به عنوان یکی از مشهورترین هنرمندان گونه رمانتیک هم مبین همین امر است. وی پس از قریب به یک دهه حضور تجربه گرا بر پرده سینما و اوج گرفتن با «تایتانیک» جیمز کامرون، رو به انتخاب کارهایی از جنس «دارودسته نیویورکی ها» گذاشت. بازیگران حرفه ای با ویران کردن تصویر زیبای ذهنی مخاطبان شان، سعی در نمایش روی دیگری از بازی خود در جهان سینما دارند. از ابتدای امسال، دو فیلم روی پرده رفته که در آن ها دو ستاره گیشه، در نقش هایی متفاوت ظاهر شده اند. اگرچه «مادر قلب اتمی» خیلی مورد توجه قرار نگرفت، اما بازی محمدرضا گلزار در آن، چشمگیر و متفاوت بود. از هفته گذشته هم «خفه گی» اثر جدید فریدون جیرانی روی پرده رفته که این بار الناز شاکردوست، بازی متفاوتی را در آن به نمایش گذاشته است.
سبک بازیگری محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست
محمدرضا گلزار و الناز شاکردوست دو ستاره دنیای بازیگری
امروز به سیر این تغییر در حرکت این دو ستاره سینمای تجاری ایران می پردازیم:
محمـدرضا گلزار
شروع حرکت
ورود به عرصه هنر را از سال 1377 و نوازندگی در گروه «آریان» آغاز کرد. تا این که در سال 79 نخستین بار با زنده یاد ایرج قادری و بازی در فیلم «سام و نرگس» پا به عرصه سینما گذاشت. فیلمی متعلق به سینمای عامه پسند که سنگ بنای سبک کاری او را هم تا به امروز تعیین کرده است. البته گلزار در مدت دو سال تا اکران این فیلم در سال 81، در چهار فیلم دیگر هم بازی کرد.
تکرار خود
او در مدت دو سال 80 و 81 با حضور در فیلمهای «شام آخر»، «زمانه»، «بالای شهر، پایین شهر»، «زهر عسل» و «چشمان سیاه» به انتخاب یک نوع سینما بسنده کرد و با فیلم های گونه رمانتیک در میان علاقه مندان به پرده نقره ای جا افتاد. فیلمهایی با درونمایه مبتنی بر روابط عاشقانه و احساسی که بیش از هر چیز به جذب مخاطب و داغ کردن بازار گیشه نظر دارند. با وجودی که «شام آخرِ» فریدون جیرانی را نمی توان در این دسته از آثار سینمای بدنه جای داد و شاهد فیلم نامه ای با درون مایه انتقادی اجتماعی با بازی متفاوت گلزار هستیم، با این حال او باز هم در نقش جوان اول خوش سیمای فیلم ظاهر شده و بازی متفاوتی ارائه نداده است.
محمدرضا گلزار سوپراستار سینمای ایران
اتفاق نو
گلزار در سال 82 با «کما» و «بوتیک» گونه دیگری از ظهورش را بر پرده سینمای ایران رقم زد. نقش آفرینی اش در «کما» و سپس «بوتیک» نشان داد که نامش قادر است تماشاچیان را به سالن های تاریک سینما بکشاند. «کما»ی آرش معیریان، آغاز دوران سوپراستاری گلزار در سینما بود. از سوی دیگر فیلم نامه حساب شده «بوتیک» حمید نعمت ا… با اشاره به یک معضل اجتماعی، بازی متفاوت گلزار را با آن چه پیش از آن اهالی سینما از او سراغ داشتند، طلب می کرد. در نهایت با غلبه وجه مثبت بازی در نقش «جهانگیر» بر ابعاد خاکستری اش، اثری با قوام و چشمگیر از آب درآمد که توانست نظر مخاطبان عام و خاص را جلب کند.
بازگشت به تکــرار
بعد از فیلم «گل یخ» در سال 83، می توان نشتِ اندیشه حاکم بر «بوتیک» را در کارنامه او با فیلم های «آتش بس»، «تله» و «توفیق اجباری» از کارگردان های مطرح سینمایی احساس کرد اما امیدها برای تغییر رویه در انتخاب های گلزار تا سال ها رو به فراموشی گذاشت. گلزارِ فیلمهایی نظیر «کلاغ پر»، «مجنون لیلی»، «دو خواهر»، «شیش و بش»، «در امتداد شهر» و «تو و من» همان طور که از نام شان برمی آید، تنها با نگاه به گیشه پیش رفته و همان گلزارِ عاشقانه های دونفره را تصویر می کند.
تغییر مسـیر
پس از موفقیت «آتش بس» در گیشه، شاهد تکرار الگوی این فیلم در کارهای بعدی او هستیم، طوری که به دلزدگی می رسد. شاید همین خستگی از روند بازی ها، تغییر مسیر هنری وی را در سه کار اخیرش «دلم می خواد» بهمن فرمان آرا، «مادر قلب اتمی» علی احمدزاده و «خشکسالی و دروغ» پدرام علیزاده موجب شده است. نقاط عطفی که در سه سال پیاپی کاری اش، نشان از توانایی گلزار برای ارائه رویه دیگری دارد.
پیش بینی
با همه این اوصاف، حضور محمدرضا گلزار در «سلام بمبئی» و «آینه بغل» بی میلی یا بیتفاوتی وی برای کار با فیلم سازان مطرح و بی توجهی به جشنواره های هنری و جلب نظر مخاطبان سخت پسندتر، آینده چندان متفاوتی از رویکرد گذشته این بازیگر سینمای تجاری به دست نمی دهد. گلزار نشان داده اگرچه استعداد لازم را برای اجرای نقش آفرینی های متفاوت دارد، اما برای این کار، هنوز آن قدری که لازم است، انگیزه ندارد.
الناز شاکردوست
شروع حرکت
هنر را از پشت دوربین و با طراحی صحنه و لباس در سینما، تلویزیون و تئاتر تجربه کرد. او بازیگری را از روی صحنه تئاتر شروع کرد و با فیلم «این جا… آخر دنیا» اولین تجربه کارگردانی شراره یوسفی نیا و ابراهیم بخشی برای نخستین بار در سال 1382 وارد عالم سینما شد؛ فیلمی در گونه وحشت که نمونه های خارجی بسیاری از آن می توان به یاد آورد و به مدت 9 سال هم گرفتار ممیزی شد. شاکردوست در اولین گام با بدبیاری مواجه شد اما خیلی زود با دعوت به کار در فیلم «گل یخ» پوراحمد، بخت به او روی آورد.
تکرار خود
بازی در کنار بازیگر مطرحی چون محمدرضا گلزار و کار با کیومرث پوراحمد، نقطه عزیمت او برای شناخته شدن و حضور در آثار خوش ساختی نظیر «مجردها» و «چه کسی امیر را کشت» شد. شاکردوست در بازه سال های نخست کارش یعنی 83 تا 85 سبک های متنوعی از سینما را امتحان کرد. با حضور در آثار کم مایه ای مانند «عروس فراری»، «قتل آنلاین»، «چند می گیری گریه کنی»، «بی وفا» و «مجنونِ لیلی» گوشه چشمی به گیشه نشان داد و با انتخاب دو کار خوب «خدا نزدیک است» علی وزیریان و همکاری مجدد با پوراحمد در مقام کارگردانِ «اتوبوس شب»، طی سال 85 آماده هنرنمایی در جنس دیگری از بازی شد.
الناز شاکردوست بازیگر موفق سینمای ایران
اتفاق نو
سال 1386 برای این ستاره سینما، با نقش آفرینی متفاوت در فیلم «در میان ابرها» سیدروح ا… حجازی شروع شد، کاری که بازیگری با روبنده در میان نابازیگرها را در لوکیشنی خارج از پایتخت نیاز داشت و هیچ ربطی به چهره اش نداشت. با این حال «در میان ابرها» خیلی دیده نشد. اما در همین سال، به حضور در نقش متفاوت دیگری از خسرو معصومی رضایت داد که حتی او را تا مرز تصاحب سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر پیش برد و نگاه منتقدان را هم به خود جلب کرد. شاکردوستِ «باد در علفزار می پیچد» در نقش «شوکا»، روستازاده ای ساده را تصویر کرد که با مسائل مالی خانواده اش دست وپنجه نرم می کند.
بازگشت به تکــرار
منحنی سینوسی انتخاب های تجربه گرای شاکردوست در سال های اولیه، طی هفت سال پرکار بعد از 87، صرفاً به سینمای تجاری و تماشاگرپسند رسید و از این میان، به جز چند کار از جمله «رسوایی» ده نمکی که درصد فروش و سروصدای زیادی را برای نام وی به همراه داشت، بقیه نصیب چندانی از گیشه هم عایدشان نشد.
تغییر مسیر
شاکردوست پس از دو سال غیبت، سال 95 با بازی در «خفه گی» فریدون جیرانی از خودِ همیشگی اش فاصله گرفت تا برگ تازه ای از هوش و هنرش را رو کند. فیلمی با فضایی سیاه سفید نزدیک به گونه «نوآر» که بازیگران پرشماری ندارد و فرصت مغتنمی را برای پوست اندازی شاکردوستِ فیلمهای عاشقانه به سینمای پیچیدهتر و تأمل برانگیز فراهم کرده است.
پیش بینی
حواشی زندگی خصوصی الناز شاکردوست، خاصه بعد از فیلم سینمایی «رسوایی» موجب دوری دو ساله او از کشور شد و در بازگشت با وجود چند پیشنهاد، برای بازی در اثر متفاوت جیرانی رخ نشان داد تا بدین ترتیب پاسخی به تمام سوالات برای خط آینده کاری و فکری اش باشد. خودش دلیل این تغییر مسیر یک باره را رشد نگاه و تغییر ذائقه مردم در هر دهه همگام با تحولات جهان فیلم و بازیگری عنوان کرده است. موفقیت های نسبی کارنامه 15 ساله وی و نیز بازی قابل قبولش در «خفه گی» و جنس انتخاب اخیرش در «سراسر شب» فرزاد مؤتمن، روند پایداری را در جهت این رویکرد نو نشان می دهد.