آسیب شناسی شیطان پرستی
به این دو مورد اضافه کنید بحث سؤالبرانگیز فرقههای شیطانپرستی و آنچه اطراف این موضوع میگذرد که محوریت این فیلم بر اساس آن قرار داده شده است. محمدهادی کریمی بعد از برف روی شیروانی داغ، این بار سراغ سوژهای رفته که در کنار جذابیت برای مخاطب، بسیار بحثبرانگیز و قابل تامل است. اما اتفاقی که بعد از اکران بشارت… در جشنواره فیلم فجر افتاد نقدهای بسیار و بعضا تندی بود که بر آن وارد شد! نقدهایی که ریشهاش در سؤالات بیجواب بسیاری چراییهاست که مخاطب در فیلم با آن روبهرو میشود و هیچ پاسخ منطقی برای آن پیدا نمیکند. به بهانه اکران این روزهای بشارت… دقایقی پای صحبتهای کریمی نشستهایم تا این فیلم را از دریچه نگاه او بهعنوان نویسنده و کارگردان، بررسی کنیم؛ هرچند وی برخی از سؤالات ما را بیپاسخ گذاشت و از آنها عبور کرد.
ایده اولیه برای ساخت بشارت… از کجا در ذهنتان شکل گرفت؟
بعد از برف روی شیروانی داغ چند فیلمنامه برای کار انتخاب کرده بودم و برحسب اولویتهایم جلو میرفتم، اما متأسفانه نتوانستم برایشان پروانه ساخت دریافت کنم. در آن روزهای یاس و افسردهحالی، فیلمنامه باریکه راه مزرعه نوشته خانم الهه احمدی به دستم رسید که داستانی پلیسی اجتماعی داشت و در مورد مواجهه زنی بود که الهیات خوانده و مبلغه است با گروهی از دانشآموزانی که به یک فرقه خاص گرایش پیدا کردهاند و در محافل شیطانپرستی شرکت دارند و درگیر این ماجرا شدهاند. بعد از اینکه فیلمنامه را خواندم بهرغم آنکه با روح زنانه خوبی نوشته شده بود آن را به کناری گذاشتم چون احساس کردم دغدغه و دلمشغولی من نیست، اما چند روزی که گذشت و در احوالات شخصیام دقیق شدم دریافتم که انگار با موضوع شیطانپرستی خیلی هم بیگانه نیستم. من افسرده و مایوس در نقطه ماقبل عزیمت به شیطانپرستی یا هر چیز دیگری از این دست قرار دارم و این یاس من به خاطر بیاعتمادی به خداست و اینکه احساس میکنم قرار نیست هم آدم خوبی باشم و هم حالم خوب باشد و در روزگاری که از دید من سیاهی همه جا را فراگرفته، زیرپایم همه جوره خالی شده است و این همان چیزی است که شیطان پرستهاهم به آن اعتقاد دارند و دست به دامن نیروهای شر شدهاند.
با توجه به این حالات متوجه شدم که آن موضوع دغدغه خودم هم شده و بر اساس این موضوع جدید، فیلمنامه بشارت… را نوشتم؛ فیلمی که نه پلیسی صرف است نه اجتماعی صرف بلکه درونمایه فلسفی دارد که جدال خیر و شر آن نقطه عزیمت مینو است؛ زنی که با یقین کامل وارد جامعه میشود اما پس از دیدن همه آن چیزهایی که هیچگاه در مسیر همیشگی خانه به حوزه و بر عکس آن را نمیدید و نمیشنید به یک شک میرسد و پس از این کریدور شک، به یقینی میرسد که بازیافته و دوباره است. این برایم ارزشمند بود که محور اصلی داستانم قرار گرفت.
برای نوشتن فیلمنامه چه تحقیقاتی انجام دادید؟
بهعنوان یک پزشک با بسیاری از قربانیان این ماجرا صحبت کردم و تحقیقاتی در این زمینه داشتم زیرا آنها به من بهعنوان یک پزشک اعتماد بیشتری میکردند تا یک فیلمساز. خارج از این تحقیقات میدانی، درباره روانشناسی تشکیل این فرقهها و روانشناسی و بحث جامعه شناختی علل گرایش جوانان و نوجوانان به گنگها و جداشدن از خانواده و جامعه نیز مطالعاتی داشتم. نتیجه این تحقیقات شاید در جایی به صراحت از زبان مینو گفته میشود؛ اینکه این اتفاق در نتیجه بیاعتماد بودن قربانیان به خودشان، خانواده و اطرافیان و به خدا، رخ میدهد.
قبل از تحقیق تا چه اندازه بر موضوع داستان تسلط و شناخت داشتید؟
قبل از تحقیق، شناختی در مورد فرقههای شیطانپرستی و مبانی فکریشان داشتم ولی در این فیلم تحقیقاتم روی چرایی رشد چنین پدیده وارداتی در ایران است که مردمانش از دیرباز موحد بودهاند و اهریمن را دشمن خود میدانستهاند و دشمن خلقت و آفرینش، البته فقط این فرقه هم منظور من در کلان قضیه نبود زیرا هر روز چیزی مد میشود و من باید تحقیق میکردم. در سیستم کنکور محوری که هیچ مهارت فردی و اجتماعی به دانشآموزان ما نمیآموزد و نیازمند تحول است من باید تحقیق میکردم، درباره پلیسی که خودش به این نتیجه رسیده که فیلترکردن دیگر فایدهای ندارد چراکه فیلترشکنها بلافاصله میآیند.
من برای این فیلم در مورد خانوادههایی تحقیق کردم که یا بچههایشان را تنها رها کردهاند یا هنوز رگ غیرت را به آنها نشان میدهند و یا بر هر رفتار بد آنها سرپوش میگذارند و از در انکار درمیآیند. همه اینها را در طراحی شخصیتهایی که در لایههای زیرین وجود دارند، به تصویر درآوردهام.
فکر میکنید ماحصل تحقیقات و آنچه به تصویر کشیدهاید چقدر گویای موضوع شیطانپرستی است؟
این فیلم به معلول نمیپردازد بلکه نگاهش به علتهاست. شیطانپرستی یک واژه شده که ما با آن خیلی چیزها را سریع محکوم میکنیم؛ بچهای که در فیلم قربانی شده با یک انگ شیطانپرست همه میخواهند از کنارش عبور کنند و بگویند شیطانپرست بوده و خود را کشت یا معتاد به روانگردان است چون شیطانپرست است اما فیلم به روشنی و با زبان تصویر نشان میدهد که چرا شیطانپرست شده. اینکه چرا این اتفاق افتاده و این راه را انتخاب کرده برای ما مهم است و آسیبشناسی عضوگیری و عضوپذیری این فرقهها نیز مورد بررسی قرار میگیرد علاوه بر اینکه در فیلم نشانههای این فرقه و مبانی فکریاش بازگویی شده اما در این مرحله متوقف نمیمانیم؛ چرایی نضج این پدیده را میگوییم و راه حل آن را؛ راه حلی که به اذعان هر عقل سلیمی امید است؛ امیدی که از اعتماد به خدا حاصل میشود و اینکه با وجود همه سختیها هنوز خدا هست و داوری میکند.
با توجه به این تجربه، فکر میکنید سینمای ایران تا چه اندازه گنجایش نشان دادن موضوعی مانند شیطانپرستی را دارد؟
سینمای ایران پتانسیل بالایی برای تولید فیلمهای اجتماعی با نگاه و رویکردی مصلحانه دارد. همانطور که عرض کردم موضوع این فیلم تنها شیطانپرستی نیست که بگوییم یکی آن را ساخته و موضوع آن مطرح شد و تمام. بشارت… درباره سیستمهای غلطی است که روی هم همافزایی میکنند؛ از خانواده و پلیس و آموزش و پرورش تا نوجوانان و جوانانی تربیت شوند که پناهگاهی جز آغوش شوم فرقههایی از این دست را نیابند.
نقدی که بر بشارت… وارد میشود این است که آنچه به تصویر کشیده شده، نمادهای ابتدایی و سطحی از شیطانپرستی است با این موضوع موافق هستید؟
شاید در مورد ظواهر و نمادها و مناسک این فرقه همانهایی به تصویر درآمده که خیلیهایی که کنجکاو یا محقق بودهاند یا دغدغه داشتهاند، میدانند اما فیلم از این ظواهر عبور میکند و به زبان تصویر میگوید گاه میز و موقعیت کاری افراد برای آنها نقش شیطان را دارد و گاه صفرهای حساب بانکیشان؛ اوج این نمادپردازی جدید از مفهوم شیطانپرستی و نه ابلیس، جایی است که مینو 3عدد، 8 روی تخته میکشد و میگوید نماد شیطان است یعنی دو چشم و دهان فردی که مایوس و آکنده از خشم است و در لحظات ناامیدی مطلق به سر میبرد. آن گذر از نشانههای همیشگی و ثابت که شاید عدهای میدانند برای رسیدن به نماد جدیدی بود که مینو در مفهوم کلی به آن میرسد.
در کل نقدهای متعددی بر بشارت… وارد شده بهعنوان کارگردان تا چه اندازه پذیرای این نقدها هستید؟ فکر میکنید تا چه اندازه منصفانه و چقدر غیرمنصفانه هستند؟
اگر اجازه بدهید به این سؤال به خاطر پارهای مصلحتها پاسخ ندهم چون موضوعاتی وجود دارد که نمیتوانم در موردشان حرفی بزنم. به هرحال نقدهای مثبت و منفی زیاد بوده.
در فیلم شما بازیگران چهره و توانایی مانندحمید فرخنژاد، نیکی کریمی، فرخ نعمتی و… حضور دارند آیا این افراد انتخابهای اول شما بودند یا تغییراتی در آنچه ابتدا مدنظر داشتید، به وجود آمده؟ در کنار اینکه تحلیلشان از موضوع بشارت در ابتدای کار چه بود؟
همه بازیگرانی که در فیلم میبینید، انتخابهای اولم بودند. توانایی این بازیگران در پدید آوردن نقشها و نیز جسارتی که میتوانستند در آشنازدایی از نقشهای قبلیشان به وجود بیاورند و همچنین ترکیب مناسب آنها در کنار هم، از جمله مواردی بود که من را به جمع حاضر رساند. بهنظرم حضور این بازیگران در فیلم، منهای همراه شدن با فیلمنامه به خاطر اعتمادی بود که به من داشتند که همین جا از همه آنها چه افرادی که پشت دوربین بودند و چه آنهایی که جلوی دوربین حاضر شدند و به من اعتماد کردند، صمیمانه تشکر میکنم.
فکر میکنید مخاطب توانسته با فیلم ارتباط برقرار کند و انتظار شما را در این زمینه برآورده سازد؟
بله، فیلم مخاطب خودش را پیدا کرده است؛ آن هم فیلمی که عنوان میشدفلسفی، سنگین، تلخ و گزنده است. مردم با توجه به فصل اکران و شرایط موجود از این فیلم بیشتر استقبال کردهاند تا فیلمهایی که به باور بعضیها مخاطب عامپذیرتر بود.
از تبلیغات، وضعیت اکران و تعداد سالنهایی که برای نمایش به فیلم اختصاص داده شده راضی هستید؟
رضایت نسبی است. متأسفانه ما حامی دولتی که تبلیغات گسترده برای آثارمان انجام دهد، نداشتیم. گاه میبینید در و دیوار شهر برای یک فیلم بهاصطلاح کاغذ دیواری میشود که البته بهرغم شکبرانگیز بودن خوشحالکننده نیز هست. اینکه تبلیغات سینمایی و فرهنگی در سراسر شهر دیده شود مایه خوشحالی است؛ گرچه متعلق به فیلمهای دیگر باشد و من بینصیب. در اینجا باید سپاس ویژه از مهندس پرورش، مدیرعامل محترم سازمان آبفا داشته باشم که در این غربت و تنهایی عرضه فیلم بشارت… تعدادی از بیلبوردهای این سازمان را برای تبلیغات در اختیار ما گذاشت و نیز سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، اگرچه متأسفانه به خاطر برگزاری جشنواره پرچم، عملا از لطفی که در حمایت از این فیلم داشتند، محروم ماندیم. در مورد سالن هم باید از مدیریت تمامی پردیسهای سینمایی و سینما فرهنگ و اریکه ایرانیان که تنها امکان رسیدن ما به مخاطبهای واقعی فیلمهایمان هستند سپاسگزاری کنم. خصوصا از جناب آقای سعیدیپور، مدیر پردیس آزادی که مدیریت بینظیری در اداره این مکان فرهنگی دارد.